دو متن زیر را که هر دو توصیف یک پدیده است با هم مقایسه کنید.
■ کوهها، برجستگیهای بلندی هستند که برخی از آنها آتش فشانی میکنند. در درون کوهها، گاه بر اثر بارش برف و باران، آبهایی اندوخته میشود که به شکل چشمه از آنها میجوشد. قلّه برخی کوههای بلند در تمام سال پوشیده از برف است. قلّه دماوند بلندترین کوه ایران از آن جمله است.
■ کوهها بوسه بر آسمان میزنند و گاه گدازههای خشم خویش را بیرون میریزند. چشمههایی که از درون کوه چشم میگشایند محصولِ دستِ کریم و مهربان برف و بارانی هستند که سخاوتمندانه کوهها را مینوازند و سیراب میسازند. قلّه بشکوه دماوند این دیو سپید پای در بند همچون قلّههای بلند و برف آلود جهان، گویی پرچم صلح و صفا و صمیمیت برافراشته دارد.
متن اوّل یک متن زبانی است؛ متنی ساده، بدون بهره گیری از تخیل و احساس و متن دوم یک متن ادبی است. متن یا نثری که به زیباییهای ادبی آراسته شود، «نثر ادبی» خوانده میشود. نویسنده برای تبدیل یک متن زبانی به متن ادبی از عناصر زیر بهره می گیرد:
۱- خیال و احساس
۲- انتخاب واژههای مناسب
● برای تبدیل متن زبانی به متن ادبی از چه عناصری بهره می بریم؟ ۱- خیال و احساس ۲- انتخاب واژههای مناسب
◙ خیال و احساس
با مقایسه دو نمونه آمده میبینیم که بهره گیری از عنصر خیال و احساس، متن دوم را در مقایسه با متن اوّل زیباتر و دلپذیرتر کرده است. این ویژگیها باعث میشود تا با خواندن متن دوم، عواطف و احساسات ما برانگیخته شود و با خواندن یا شنیدن متن از التذاذ ادبی بهره مند شویم.
نویسنده در خیال خود کوهها را مانند انسان انگاشته است و به جای «برجستگیهای بلند» چنین گفته است: «کوهها بوسه بر آسمان میزنند»؛ این زیباسازی متن حاصل کاربرد آرایه «تشخیص» است. در ادامه برای آتش فشانی کوهها تعبیر «گدازههای خشم » به کار رفته و «خشم» نیز ویژگی «انسان» است. چشم گشودن چشمه و کریم و مهربان دانستن برف و باران نیز نمونههایی از آرایه تشخیص هستند که متن را زیبا و خیال انگیز ساخته است.
نویسنده برای خلق متن دوم، نیازمند تأمّل و درنگ کافی بوده است تا مثلاً به جای آتش فشانی، گدازههای خشم بگوید و به جای قله سپید و برف آلود دماوند، تعبیری از ملک الشّعرا بهار یعنی «دیو سپید پای در بند» را به کار ببرد
به نمونه زیر دقّت کنید:
جملۀ زبانی:
◙ خورشید غروب کرد.
جملات ادبی:
◙ آب از سر خورشید گذشت و در افق غرق شد.
◙ خورشید چشمهای خود را بست.
◙ خورشید چون سیبی سرخ در دامان افق غلتید.
◙ خورشید خرامان خرامان در افق خزید و خاموش شد .
◙ خورشید در افق فرو نشست و ماه برخاست.
◙ خورشید چشم بست و فرو نشست. خورشید فروکاست و ماه برخاست.
آنچه جملۀ زبانیِ «خورشید غروب کرد» را به متن و نثر ادبی تبدیل کرد استفاده از عنصر خیال و احساس است که در قالب آرایههای ادبی نمود یافته است.
فعّالیت (۱)
جمله زبانی زیر را به نثر ادبی تبدیل کنید. زمستان گذشت و بهارآمد.
ننه سرما رخت خود را ورچید و جای خود را به دوشیزه ای سبزپوش داد.
رنگرز جهان به درختان سپیدجامه پیراهنی هزاررنگ پوشانید.
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
◙ انتخاب واژههای مناسب
هر کلمه دو وجه دارد:
۱- لفظ
۲- معنی
واژهها به دلیل داشتن لفظ و معنی متمایز، بار عاطفی متفاوتی را منتقل میکنند.
در نثر ادبی لازم است نویسنده با انتخاب واژههای مناسب، هم اطّلاعات را منتقل کند و هم حسّ مخاطب را تحریک کند. به عنوان نمونه در متن ادبی ابتدای درس، نویسنده دربار. برف و باران گفته است: کوهها را مینوازند و سیراب میسازند. انتخاب واژههای «مینوازند» و «سیراب میسازند» تزریق حس به متن زبانی است. همچنین انتخاب واژههای «صلح و صفا و صمیمیت» با ضرب آهنگ خاصّ خود، موسیقی سخن را زیباتر کرده است.
نویسنده متن و نثر ادبی نیازمند درنگ و تأمّل و تجربه بیشتر نسبت به نویسند. متن زبانی است؛ یعنی تنها به «چه گفتن» توجّه ندارد بلکه برای تأثیرگذاری بیشتر«چگونه گفتن» را نیز در نظر دارد. شاید بتوان نثر ادبی را به ساختمانی تشبیه کرد که سازنده و معمار آن تنها به «ساختن برای سکونت» نمی اندیشد بلکه از ذوق و هنر برای لذّت بردن از نماها و سازهها نیز بهره میگیرد.
بسیاری از متنهای ماندگار ادبیات فارسی از گذشته تا به امروز، ارزش ادبی خود را مدیون همین زیباییها هستند؛ گلستان سعدی، بهارستان جامی، کلیله و دمنه نصرالله منشی، مرصادالعباد نجم رازی، منشآت قائم مقام فراهانی و برخی آثار نویسندگان معاصر، نثر ادبی به شمار میآیند.
فعّالیت (۱)
متن زبانی زیر، درباره دریاست؛ آن را به متن ادبی (نثر ادبی) تبدیل کنید.
دریاها، آبهای گسترده در سطح زمین هستند. موجهای دریا به ویژه در هنگام وزش باد به چند متر میرسند. دریاها، منابع غذایی و بزرگ ترین پشتوانه اقتصادی کشورها به شمار میآیند.
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
کاربرد نثر ادبی در زندگی روزمرّه
از نثر ادبی در انواع نوشتهها استفاده میشود؛ در داستانها، خاطره نگاریها، نامهها، زندگی نامهها، نمایشنامهها و فیلم نامهها، پیامکها، کارتهای عروسی، پیامهای تبلیغی در سطح شهرها و جادهها، پیامهای سوگ و سور. گستردگی کاربرد نثر ادبی، نشان از ظرفیت این نوع نثر در زندگی امروز دارد. به نمونههای صفحه بعد توجّه کنید:
◙ شادباش
● نثر زبانی:
پدر و مادر عزیز! بازگشت از سفر حج و زیارت خانه خدا را تبریک و تهنیت و خوشامد می گوییم.
از طرف فرزندان
● نثر ادبی:
کبوتران سپیدبال عشق! مبارک باد بال و پرگشودن عارفانه تان در حرم محبوب و جرعه نوشیتان از زمزم الهی.
از طرف فرزندان
◙ پیامک
● نثر زبانی
دوست عزیزم امین! پیوندتان را شادباش و تبریک م یگویم.
● نثر ادبی
دوست عزیزم امین! گره خوردن دو لبخند آسمانی و هم «آهنگی» ضربان دو قلب عاشق، در سپیده دم زندگی مشترک، خجسته و مبارک!
◙ تابلوی اطّلاع رسانی
● نثر زبانی
با کلاه ایمنی برانید تا سالم بمانید.
● نثر ادبی
سر بی کلاه به باد خواهد رفت!
فعّالیت (۳)
دو تابلوی اطّلاع رسانی به دو گونه نثر زبانی و نثر ادبی برای حمایت از کالای ایرانی بنویسید.
● نثر زبانی
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
● نثر ادبی
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
آخرین نمونههایی که از نثر ادبی خواندید، بسیار کوتاه بود. نثر ادبی ممکن است کوتاه باشد؛ مانند پیامک، پیامهای اطّلاع رسانی، و ممکن است در آثار طولانی و بلند مانند رمانها، زندگی نامهها و فیلم نامهها به کار گرفته شود. یکی از شاخههای نثر ادبی، قطعه ادبی است که در آینده درباره آن سخن خواهیم گفت.
کارگاهِ نوشتن
تمرین (۱) متنهای زیر را بخوانید و آنها را بر اساس دو عنصر خیال و احساس و انتخاب واژههای مناسب بررسی کنید.
الهی، به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که میتوانی.
الهی، عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم، گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم. الهی، عاجز و سرگردانم، نه آنچه دارم، دانم و نه آنچه دانم، دارم.
رسائل جامع فارسی، خواجه عبدالله انصاری
آسمان کویر، این نخلستان خاموش و پرمهتابی که هرگاه مشت خونین و بی تاب قلبم را در زیر بارانهای غیبی سکوتش میگیرم و نگاههای اسیرم را همچون پروانههای شوق در این مَزرعِ سبزِ آن دوست شاعرم رها م یکنم، نالههای گریه آلود آن روح دردمند و تنها را میشنوم، نالههای گریه آلود آن امام راستین و بزرگم را که چون این شیع. گمنام و غریبش… سر در حلقوم چاه میبرُد و م یگریست. چه فاجعهای است در آن لحظه که یک مرد میگرید… چه فاجعه ای!
کویر، دکتر علی شریعتی
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
تمرین (۲) متنی ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان بنویسید.
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
تمرین (۳) نوشته دوستانتان را براساس معیارهای جدول ارزشیابی درس تحلیل کنید.
شعرگردانی
شعر زیر را بخوانید و برداشتِ خود را از آن بنویسید.
عشق، شوری در نهادِ ما نهاد / جان ما در بوته سودا نهاد
قلمرو زبانی: شور: ذوق، شوق، آشوب، فتنه / نهاد: سرشت، ذات / بوته: آوندی که در آن زر و سیم را بگدازند؛ بوته زرگری / سودا: عشق / قلمرو ادبی: نهاد، نهاد: (۱- سرشت ۲- گذاشت) جناس همسان / عشق، … نهاد: جانبخشی / بوته سودا: اضافه تشبیهی / جان … نهاد: جانبخشی، کنایه از آزمایش کردن / واج آرایی: ن / واژه آرایی: در، ما
بازگردانی: عشق، آشوب و فتنه ای در درون و سرشت ما گذاشت و جان ما در کوره کوزه گری قرارداد و ما را آزمود. (تا آلودگی های ما را از ما جدا گرداند.)
گفت وگویی در زبان ما فکند / جست وجویی در درون ما نهاد
قلمرو زبانی: فکند: افکند / قلمرو ادبی: گفت وگویی … فکند؛ جست وجویی … نهاد: جانبخشی / گفت وگویی … فکند: کنایه از «به سخن گفتن واداشتن» / واج آرایی: د / واژه آرایی: در، ما
بازگردانی: عشق ما را به سخن گفتن برانگیخت و شوق پژوهش و کاوش را در درون ما قرار داد.
دم به دم در هر لباسی رخ نمود / لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
قلمرو زبانی: دم: نفس / رخ: چهره / قلمرو ادبی: دم: مجاز از لحظه / رخ نمودن: کنایه از جلوه گری کردن / دم … نمود؛ لحظه … نهاد: جانبخشی / رخ ، پا: تناسب / پا نهادن: کنایه از وارد شدن
بازگردانی: عشق هر لحظه به گونه ای جلوه گری کرد و خود را به ما نشان داد و هر لحظه وارد جایگاه تازه ای شد.
فخرالدین عراقی