آموزه دوم: خوب جهان را ببین

اگر اندیشه ات را به کارگیری تا بتوانی به راز آفرینش پی ببری، دلایلی روشن به تو خواهند گفت که آفرینندۀ مورچۀ کوچک، همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست

از شگفتی‌های آفرینش خالق بی همتا، اسرار پیچیدۀ حکیمانه در آفریدن خفّاشان است. روشنی روز که همه چیز را می‌گشاید، چشمانشان را می‌بندند؛ زیرا خفّاش از حرکت در نور درخشان ناتوان است و تاریکی شب که هر چیز را به خواب فرومی برد، چشمان آنها را باز می‌کند؛ پس او در روز، پلک‌ها را بر سیاهی دیده‌ها می‌اندازد و شب را چونان چراغی برمی‌گزیند تا در پرتو تاریکی آن، روزی خود را جست و جو کند.

قلمرو زبانی: خالق: آفریدگار / اسرار: رازها (هم آواگونه؛ اصرار: پافشاری)  / حکیمانه: حکمت‌آمیز/ خفّاش: شب پره/ فرومی برد: (بن ماضی: فروبرد، بن مضارع: فروبر) / دیده: چشم / چونان: همانند / برگزیدن: انتخاب کردن (بن ماضی: برگزید، بن مضارع: برگزین) / روزی: رزق / قلمرو ادبی: پلک‌ها را بر سیاهی دیده‌ها می‌اندازد: کنایه از اینکه می‌خوابد  / شب را چونان چراغی برمی‌گزیند: تشبیه / پرتو تاریکی: متناقض نما

پروردگار، بال‌هایی برای پرواز آنها آفرید، این بال‌ها همانند لاله‌های گوش اند؛ بی پر و بدون رگ‌های اصلی، اما تو جای رگ‌ها و نشانه‌های آن را به خوبی، می‌بینی. بال‌هایی که نه آن قدر نازک هستند که درهم بشکنند و نه چندان محکم که سنگینی کنند. در حالی که فرزندانشان به آنها چسبیده اند، پرواز می‌کنند. فرزندان از مادرانشان جدا نمی شوند تا آن هنگام که اندامشان نیرومند شود و بال‌ها، قدرت پرواز کردن پیدا کند و بدانند که راه زندگی کردن کدام است.

قلمرو زبانی: آفریدن: خلق کردن (بن ماضی: آفرید، بن مضارع: آفرین) / دیدن: نگریستن (بن ماضی: دید، بن مضارع: بین) / شکستن: (بن ماضی: شکست، بن مضارع: شکن) / کردن: (بن ماضی: کرد، بن مضارع: کن) / چسبیدن: (بن ماضی: چسبید، بن مضارع: چسب) / شدن: (بن ماضی: شد، بن مضارع: شو) / دانستن: (بن ماضی: دانست، بن مضارع: دان) / قلمرو ادبی: این بال‌ها همانند لاله‌های گوش: تشبیه

اکنون اگر می‌خواهی، در مورد شگفتی آفرینش ملخ، سخن بگو که خدا برای او دو چشم سرخ و دو حدقه، چونان ماه تابان آفرید، و به او گوش پنهان، و دهانی متناسب اندامش بخشید. ملخ، حواسی نیرومند و دو دندان پیشین دارد که گیاهان را می‌چیند و دو پای داس مانند که اشیا را برمی دارد. کشاورزان از ملخ‌ها می‌ترسند و قدرت دفع آنها را ندارند؛ حتی اگر همه متّحد شوند، ملخ‌ها نیرومندانه وارد کشتزار می‌شوند و آنچه میل دارند، می‌خورند؛ در حالی  که تمام اندامشان، به اندازۀ یک انگشت باریک نیست.

قلمرو زبانی: حدقه: چشم خانه، کاسه چشم / تابان: تابنده / متناسب: هماهنگ/ بخشیدن: دادن (بن ماضی: بخشید، بن مضارع: بخش) / دندان پیشین: دندان جلویی / چیدن: (بن ماضی: چید، بن مضارع: چین) / برداشتن: (بن ماضی: برداشت، بن مضارع: بردار) / ترسیدن: (بن ماضی: ترسید، بن مضارع: ترس) / اشیا: چیزها، ج شیء / داشتن: (بن ماضی: داشت، بن مضارع: دار) / کشتزار: مزرعه / خوردن: (بن ماضی: خورد، بن مضارع: خور) / قلمرو ادبی: چونان ماه تابان آفرید: تشبیه 

به مورچه و کوچکی جثّۀ آن بنگر که چگونه عظمت خلقت او با چشم و اندیشۀ انسان درک نمی‌شود. نگاه کن چگونه روی زمین راه می‌رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می‌کند. او دانه‌ها را به لانۀ خود می‌برد و در جایگاه ویژه، نگه می‌دارد و در فصل گرما برای خوراک زمستان می‌کوشد. اگر اندیشه کنی، از آفرینش مورچه دچار شگفتی خواهی شد!

قلمرو زبانی: جثّۀ: پیکر / نگریستن: (بن ماضی: نگریست، بن مضارع: نگر) / خلقت: آفرینش / بردن: (بن ماضی: برد، بن مضارع: بر) / قلمرو ادبی:

از شگفت‌انگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس است که خداوند آن را در استوارترین شکل بیافرید؛ با بال‌های زیبا که پرهای آن به روی یکدیگر انباشته شده و دُم کشیده‌اش که آن را چونان چتری گشوده است که طاووس آن را بر سر خود سایبان می‌سازد؛ گویی بادبان کشتی است که ناخدا آن را برافراشته است. اگر رنگ‌های پر طاووس را به روییدنی‌های زمین تشبیه کنی، خواهی گفت: «دسته گلی است که از شکوفه‌های رنگارنگ گل‌های بهاری فراهم آمده است»، و اگر آن را با پارچه‌های پوشیدنی همانند سازی، چون پارچه‌های زیبایی پرنقش و نگار است. پرهای طاووس، چونان برگ خزان دیده، می‌ریزد و دوباره می‌روید تا دیگربار شکل و رنگ زیبای گذشتۀ خود را بازیابد. اگر در تماشای یکی از پرهای طاووس دقّت کنی، لحظه‌ای به سرخی گل، و لحظه‌ای دیگر به سبزی و گاه به زردی زرِ ناب، جلوه می‌کند.

بر فراز گردن طاووس، به جای یال، کاکلی سبزرنگ و پرنقش و نگار روییده است. در اطراف گردنش، گویا چادری سیاه افکنده، پنداری با رنگ سبز تندی در هم آمیخته که در کنار شکاف گوشش، جلوۀ خاصی دارد. کمتر رنگی می‌توان یافت که طاووس از آن در اندامش نداشته باشد.

قلمرو زبانی: استوار: محکم، راست و درست / انباشتن: انبار کردن (بن ماضی: برگزید، بن مضارع: برگزین) / چونان: همانند / گشودن: باز کردن (بن ماضی: گشود، بن مضارع: گشا) / ساختن: (بن ماضی: ساخت، بن مضارع: ساز) / گویی:  پنداری؛ مانند اینکه  / برافراشتن: (بن ماضی: برافراشت، بن مضارع: برافراز) / روییدنی: گیاه / آمدن: (بن ماضی: آمد، بن مضارع: آ) / پوشیدنی: جامه / ریختن: (بن ماضی: ریخت، بن مضارع: ریز) / خزان: پاییز / روییدن: رشد کردن (بن ماضی: رست، بن مضارع: رو) / بازیافتن: (بن ماضی: بازیافت، بن مضارع: بازیاب)  / زر: طلا / ناب: سره، خالص/ جلوه کردن: نمایش دادن / فراز: بلندی، بالا / یال: موی گردن / کاکل: موی جلوی سر /  گویا: پنداری، گویی / خاص: ویژه / قلمرو ادبی: چونان چتری: تشبیه / گویی بادبان کشتی است: تشبیه / چون پارچه‌های زیبایی پرنقش و نگار: تشبیه / چونان برگ خزان دیده: تشبیه / لحظه‌ای به سرخی گل: تشبیه / گویا چادری سیاه افکنده: تشبیه پنهان

نهج البلاغه، بخش خطبه‌ها

صورتگر ماهر

راستی را کس نمی‌داند که در فصل بهار / از کجا گردد پدیدار  این همه نقش و نگار

قلمرو زبانی: را: به معنای «به»/ دانستن: (بن ماضی: دانست، بن مضارع: دان) / گشتن: شدن (بن ماضی: گشت، بن مضارع: گرد) / پدیدار: آشکار / نقش و نگار: نقش / قلمرو ادبی: قالب: قصیده (چامه)

بازگردانی: به راستی کسی نمی داند که این همه نقش و نگار از کجا آشکار می‌شود.

پیام: شکوه بهار.

عقل‌ها حیران شود کز خاک تاریک نژند / چون برآید این همه‌ گل‌های  نغز کامگار

قلمرو زبانی: حیران: سرگشته / کز: که از / نژند: اندوهگین، غمناک، سرد و بی روح / چون: چگونه / برآمدن: بیرون آمدن (بن ماضی: برآمد، بن مضارع: برآ) / نغز: عالی / گل کامگار: نوعی گل بسیار سرخ و زیبا / قلمرو ادبی: عقل‌ها حیران شود: جانبخشی / واج‌آرایی «ک»

بازگردانی: خردها سرگشته می‌شوند که چگونه از خاک تیره و سرد این همه گل‌های  رنگارنگ و عالی بیرون می‌آید.

پیام: همه کارها به دست اوست.

چون نپرسی‌ کاین تماثیل  از کجا آمد پدید / چون نجویی ‌کاین ‌‌تصاویر  از کجا شد آشکار

قلمرو زبانی: چون: چگونه، چرا / پرسیدن: (بن ماضی: پرسید، بن مضارع: پرس) / کاین: که این / تماثیل: جِ تمثال، شکل‌ها و تصویرها / آمدن: شدن (بن ماضی: داشت، بن مضارع: دار) / پدید آمدن: آفریده شدن/ جستن: جست و جو کردن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جو) / ‌‌تصاویر: ج تصویر  / قلمرو ادبی: پرسش انکاری / تماثیل: استعاره از گل و گیاهان / واج‌آرایی «ن» / واژه‌آرایی: کجا، چون / موازنه (رشته انسانی)

بازگردانی: چرا نمی پرسی که این گیاهان از کجا آمده اند و چرا جست و جو نمی کنی که این همه تصویر زیبا از کجا شکل گرفته است.

پیام: جستجوی آفریننده جهان.

برق از شوق‌ که‌ می‌خندد بدین‌سان قاه‌قاه / ابر  از  هِجر که می‌گِرید بدین‌سان زار زار

قلمرو زبانی: برق: آذرخش / شوق: شور، علاقه، هوس / خندیدن: (بن ماضی: خندید، بن مضارع: خند) / هجر: دوری / که: چه کسی / گریستن: (بن ماضی: گریست، بن مضارع: گری) / زار: سوزناک / قلمرو ادبی: برق از شوق‌ که‌ می‌خندد: جانبخشی / ابر از هِجر که می‌گِرید: جانبخشی / واج‌آرایی «ق» «ن» / واژه‌آرایی: بدین‌سان

بازگردانی: آذرخش از شوق چه کسی این چنین قاه قاه می‌خندد و ابر به خاطر دوری از چه کسی سوزناک گریه می‌کند.

پیام: پدیده‌های  طبیعی نشانگر خداست.

کیست آن صورتگر  ماهر که بی تقلید غیر / این همه صورت برد بر صفحۀ هستی به کار

قلمرو زبانی: کیست: چه کسی است / صورت: نقش، پیکر / صورتگر: نقاش / ماهر: ورزیده / تقلید: پیروی / غیر: دیگری / صورت: نقش / قلمرو ادبی: صورت: استعاره از پدیده‌های  هستی / صفحۀ هستی: اضافه تشبیهی / واج‌آرایی «ر» / صورتگر: استعاره از خداوند

بازگردانی: نقاش ورزیده چه کسی است که بدون تقلید از دیگران این همه جاندار و گیاه را در جهان آفریده است؟

پیام: صورتگری خداوند.

قاآنی شیرازی

خودارزیابی

۱- در بیت آخر شعر «صورتگر ماهر» به کدام یک از نام‌های  خداوند اشاره شده است؟ – صورتگر، ماهر، بی تقلید

۲- چه شگفتی‌های  دیگری از زندگی مورچه می‌دانید؟  مورچه‌‌ها کارهایشان را گروهی انجام می‌دهند. جوان‌ترها از تخم‌ها پرستاری می‌کنند. بعضی‌ها نگهبان شهر مورچگانند. بعضی‌‌ها کارگرند. برخی نیز برای ملکه خوراک آماده می‌کنند. حتا برخی از مورچه در زیر زمین کشاورزی می‌کنند و…

۳- چرا خداوند، در قرآن کریم، انسان را به اندیشیدن در شگفتی‌های  خلقت دعوت می‌کند؟ – شگفتی‌های  آفرینش نشانه‌ای از توانایی خدا ست. با اندیشیدن در این شگفتی‌ها به راز آفرینش پی می‌بریم و می‌فهمیم که جهان براساس نظم و قاعده ویژه‌ای آفریده شده است.

۴- ………..

دانش ادبی: ارکان تشبیه

در متن درس، بخشی از شگفتی‌های  آفرینش، مانند خفّاش، ملخ، مورچه و طاووس، به دقّت توصیف شده است.

بهره گیری از حواس پنج گانه، ما را در درک بهتر زیبایی‌های  آفرینش کمک می‌کند. به نظر شما، در توصیف رنگ‌های  پر طاووس، کدام حس، بیش از بقیه به کار آمده است؟

با خوب نگریستن به پدیده‌ها و محیط اطراف خود و تأمل در ویژگی‌های  آنها به دانش و آگاهی زیادی دست می‌یابیم. دقّت در نگاه کردن و خوب دیدن، یکی از راه‌های تقویت

ذهن و توانایی‌های  زبان است. برای اینکه توصیف‌ها آسان و دقیق‌تر صورت گیرد، می‌توان از آرایه تشبیه استفاده کرد.

در این درس، امام علی برای بهتر شناساندن زیبایی‌های  خلقت طاووس، آن را به چیزهای مختلفی تشبیه کرده است؛ «دُم کشیده طاووس» را به «چتر گشوده» و «بادبان کشتی» و پرهایش را به «برگ خزان دیده » مانند نموده است.

اکنون دقیق‌تر و گسترده‌تر، موضوع تشبیه را بررسی می‌کنیم:

«پرهای طاووس، مانند دسته گلِ پر نقش و نگار، رنگارنگ است.»

با اندکی دقّت درمی یابیم که این تشبیه، چهار رکن یا قسمت دارد:

■ (رکن اوّل) مشبّه «پرهای طاووس» است که به چیزی تشبیه شده است.

■ (رکن دوم) مشبّهٌ «دسته گلِ پر نقش و نگار» به «پرهای طاووس» است که به آن مانند شده است.

■ (رکن سوم) وجه شبه، شباهتی است که بین این دو وجود دارد. آیا می‌دانید شباهت آنها در چیست؟

■ (رکن چهارم ) ادات تشبیه واژه‌ای است که شباهت را به «پرهای طاووس» را «دسته گل» برقرار می‌سازد. در مثال بالا، واژه «مانند» این نقش را دارد.

گاهی اوقات، رکن سوم و چهارم حذف می‌شود.

گفت و گو

۱- دربارۀ «شگفتی‌های  آسمان» از منابع مناسب، مطالبی را فراهم آورید و آن را در کلاس بخوانید و دربارۀ آن گفت وگو کنید. – به اختیار دانش آموزان

۲- در ابیات زیر «خفاش» و «طاووس» به عنوان نشانه به کار رفته اند؛ دربارۀ مفهوم نمادین هر یک از آنها تحقیق و گفت و گو کنید.

نور خورشید در جهان، فاش است / آفت از ضعف چشم خفّاش است  (سنایی)

قلمرو زبانی: فاش: آشکار / آفت: آسیب، بلا

بازگردانی: نور خورشید و نشانه‌های  خداوند در جهان آشکار است اما انسان‌های  کوردل نمی توانند این نشانه‌ها را ببینند.

خفاش: نماد انسان‌های  نادان و اهریمنی

طاووس را به نقش و نگاری که هست، خلق / تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش (سعدی)

قلمرو زبانی: خلق: مردم، آفریده/ تحسین کردن: ستودن / خجل: شرمنده

بازگردانی: مردم طاووس را به خاطر نقش و نگار زیبایش آفرین می‌گویند، ولی خود طاووس از پای زشتش شرمنده است.

طاووس: نماد زیبایی و انسان‌های  خوش سیما

فعالیت‌های نوشتاری

۲- ارکان تشبیه را در هر یک از موارد زیر مشخّص کنید.

الف) ملخ، دو پای داس مانند دارد که با آنها اشیا را برمی دارد.

الف) مشبه: دو پا / مشبه به : داس / وجه شبه: ندارد / ادات تشبیه: مانند

ب) مهربان و ساده و بی کینه است / مثل نوری در دل آیینه است

ب) مشبه: او [خدا] / مشبه به : نور / وجه شبه: ندارد (روشنی)/ ادات تشبیه: مثل

۳- به کمک واژه زیر، یک تشبیه بنویسید، به طوری که همه ارکان تشبیه را دارا باشد.

خورشید: چهره یار من مانند خورشید رخشان است.

بین واژه‌ها، فاصله معینی وجود دارد که به آن فاصله میان‌واژه‌ای گویند؛ رعایت نکردن فاصله مناسب بین حرف‌های  یک واژه یا واژه‌های  یک جمله، در خواندن آنها ابهام ایجاد می‌کند؛ مانند: ■ او هر روزنامه‌ای می‌خواند. ■ او هر روز نامه‌ای می‌خواند.

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا