چکیده داستان: سیاوش، فرزند شاه خیره سرِ کیانی، کاووس است که پس از زاده شدن، رستم او را به زابل برده، رسم پهلوانی، فرهیختگی و رزم و بزم به او میآموزد. در بازگشت، سودابه، همسر کاووس شاه، به سیاوش دل میبندد؛ امّا او که آزرم و حیا و پاکدامنی و عفاف آموخته است، تن به گناه نمیسپارد و به همین دلیل سودابه او را متّهم میکند.
[سیاوش، برای اثبات بی گناهی خویش از میان آتش میگذرد و از این آزمایش، سرافراز بیرون میآید. پس از چندی، (برای دور ماندن از وسوسههای سودابه و خیره سریهای کاووس) داوطلبانه، از جانب پدر برای جنگ با افراسیاب به سوی توران زمین میرود. افراسیاب گروگانهایی را به نزد او میفرستد و سیاوش آشتی را میپذیرد. از دیگر سو، کاووس از سیاوش میخواهد که گروگانها را بکشد؛ امّا سیاوش نمیپذیرد و به توران پناه میبرد. در آنجا با جریره، دخت پیران ویسه (وزیر خردمند افراسیاب) و فرنگیس، دخت افراسیاب ازدواج میکند، از جریره، فرود و از فرنگیس، کیخسرو، زاده میشود. سیاوش دو شهر “گنگ دژ” و”سیاوش گرد” را در توران بنا مینهد. پس از چندی به تحریک گرسیوز، میانه سیاوش و افراسیاب به تیرگی میگراید و سرانجام، خونِ او در غربت و بی گناهی ریخته میشود.)]
قلمرو زبانی: سوگ: عزا / خیره سر: گستاخ و بی شرم، لجوج / فرهیختگی: فرهیخته بودن / فرهیخته: برخوردار از سطح والایی از دانش، معرفت و فرهنگ / عفاف: رعایت اصول اخلاقی، پرهیزگاری، پارسایی / آزرم: شرم، حیا / قلمرو ادبی: رزم و بزم: تضاد، جناس / دل میبندد: کنایه از شیفته میشود /
زمینههای حماسه: ملی، داستانی و روایی، قهرمانی، شگفت آوری (خرق عادت)
بازیگران داستان: سیاوش: پور کیکاووس؛ کاووس: پادشاه ایران؛ سودابه: همسر کی کاووس؛ افراسیاب: پادشاه تورانی
۱- چنین گفت موبد به شاه جهان / که دردِ سپهبد نماند نهان
قلمرو زبانی: موبد: روحانی زردشتی / شاهِ جهان: منظور ” کاووس شاه” / سپهبد: سردار و فرمانده سپاه، سپه سالار؛ منظور: کاووس شاه [سپه: سپاه، بد: بزرگ] / درد سپهبد: منظور “ارتباط بینِ سیاوش و همسرِ کاووس ،سودابه”./ قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فعول فعول فعول فعل (رشته انسانی) / موبد: مجاز از مشاور / جهان: مجازِ اغراق آمیز از “ایران” / جهان، نهان: جناس ناهمسان اختلافی / واجآرایی «ن»
بازگردانی: روحانی مشاورِ پادشاه به کاووس چنین گفت که مشکل شاه پنهان نمیماند.
پیام: مصراع دوم: برابر مَثَلِ ” ماه پشت ابر نمیماند “
۲- چو خواهی که پیدا کنی گفت و گوی / بباید زدن سنگ را بر سبوی
قلمرو زبانی: پیدا کردن: آشکار کردن / گفت و گوی: منظور ” حقیقتِ ماجرای سیاوش و سودابه “/ سبو: کوزه، ظرف معمولا دسته دار از سفال یا جنس دیگر برای حمل یا نگه داشتن مایعات / قلمرو ادبی: سنگ، سبو: تضاد / سنگ بر سبو زدن: کنایه از ” آزمایش و امتحان “
بازگردانی: اگر میخواهی حقیقت را آَشکار کنی باید دست به آزمودن آن ها بزنی. (دست به آزمایش بزنی ).
پیام: آزمایش کردن
۳- که هر چند فرزند هست ارجمند / دل شاه از اندیشه یابد گزند
قلمرو زبانی: فرزند: منظور «سیاوش» / اندیشه: بدگمانی، اندوه، ترس، اضطراب، فکر / ارجمند: گرامی / گزند: آسیب، آزار / قلمرو ادبی: دل: مجاز از” وجود ” / واجآرایی: «ن»
بازگردانی: هر چند فرزند عزیز و گرانقدر است، اما بدگمانی به فرزند، دل شاه را آزرده خواهد کرد.
۴- وزین دخترِ شاه هاماوران / پراندیشه گشتی به دیگر کران
قلمرو زبانی: وزین: و از این / هاماوران: نامِ کشوری قدیمی. شکلِ فارسی شده حَمیر واقع در یمنِ امروزی / دختر شاه هاماوران: منظور “سودابه”؛ کی کاووس پس از این که شاه هاماوران را شکست، میدهد، افزون بر گرفتنِ باج و خراج، دخترش، سودابه را نیز به همسری برمیگزیند./ پراندیشه: هراسان، بدگمان، اندوهگین، ترسان، مضطرب / کران: طرف؛ سو؛ جهت / به دیگر کران: از طرف دیگر / قلمرو ادبی:
بازگردانی: از سوی دیگر، سودابه، دختر شاه هاماوران نیز موجب نگرانیِ خاطر شاه و بدگمانی او، شده است.
۵- ز هر در سخن چون بدین گونه گشت / بر آتش یکی را بباید گذشت
قلمرو زبانی: ز هر در: از هر باب / قلمرو ادبی: تلمیح به باور گذشتگان که برای شناسایی گناهکار از بی گناه، از آتش برمیگذشتند. / هر، در: جناس
بازگردانی: چون کار به این جا کشیده شد [گنه کار پیدا نشد] به ناچار باید یکی از آن دو (سودابه یا سیاوش) برای اثباتِ بی گناهی خود از آتش بگذرد.
پیام: آزمون آتش برای آشکارگی حقیقت (آزمون «ور»)
۶- چنین است سوگندِ چرخ بلند / که بر بی گناهان نیاید گزند
قلمرو زبانی: گزند: آسیب / قلمرو ادبی: چرخ: استعاره از فلک و آسمان / این بیت به باور گذشتگان اشاره دارد (آتش بی گناهان را نمیسوزاند) / سوگند چرخ: جانبخشی / واجآرایی: «ن» / بیت زبانزد است / زمینه ملی حماسه
بازگردانی: آسمان (سرنوشت) سوگند خورده است که به بی گناهان آسیبی نرسد.
پیام: برابر با مثل «سر بی گناه بالای دار نمیرود.»
۷- جهاندار، سودابه را پیش خواند / همی با سیاوش به گفتن نشاند
قلمرو زبانی: جهاندار: منظور ” کاووس شاه ” / خواندن: صدا کردن / قلمرو ادبی: جهان: مجاز اغراق آمیز از ایران / به گفتن نشاندن: کنایه از «رو به رو کردن»/ زمینه ملی و قهرمانی
بازگردانی: کاووس شاه، سودابه را به نزد خود فراخواند و او را با سیاوش روبه رو کرد.
◙ با توجه به بیت: «جهاندار، سودابه را پیش خواند / همی با سیاوش به گفتن نشاند» «خرداد ۹۹»
الف) منظور از « جهاندار» کیست؟ ب) معادل امروزی «با سیاوش به گفتن نشاند» چیست؟
پاسخ: الف) کی کاووس (پدر سیاوش) ب) رو در رو کرد
۸- سرانجام گفت ایمن از هر دوان / نه گردد مرا دل، نه روشن روان
قلمرو زبانی: ایمن: در امن، دل آسوده / هر دوان: هر دوی آنها (سیاوش و سودابه )/ را: نشانه اضافه گسسته (دلِ من ) / قلمرو ادبی: روشن نگشتن روان: کنایه از “نبود آرامش، داشتن بد گمانی” / دوان، روان: جناسواره / واجآرایی: «ن» / روان روشن: حسآمیزی؟
بازگردانی: سرانجام کاووس به هر دوی آنها گفت که دلِ (خاطر) من از شما دو تن آسوده نمیشود و روحم آرامش نمیگیرد (من هنوز نسبتِ به شما بدگمانم)
۹- مگر کآتش تیز پیدا کند / گنه کرده را زود رسوا کند
قلمرو زبانی: تیز: شعله ور / پیدا کند: روشن و آشکار سازد. / قلمرو ادبی: مگر: ایهام (۱- شاید، قید تردید، ۲-امید است، قید آرزو) / مصراعِ نخست: جانبخشی / زمینه شگفتآوری حماسه
بازگردانی: به این امید (شاید) که آتشِ شعله ور حقیقت را روشن سازد و سریع، گناه کار را رسوا نماید.
پیام: آزمون آتش برای آشکارگی حقیقت
۱۰- چنین پاسخ آورد سودابه پیش / که من راست گویم به گفتار خویش
قلمرو زبانی: مرجع ضمیرِ: “من” سودابه / قلمرو ادبی: جناسواره: پیش، خویش
بازگردانی: سودابه چنین پاسخ داد که سخنانِ من راست است و دروغ نمیگویم.
۱۱- به پورِ جوان گفت شاه زمین / که رایت چه بیند کنون اندرین؟
قلمرو زبانی: پور: فرزند پسر / پور جوان: منظور «سیاوش» / شاه زمین: منظور “کاووس شاه” / رایت چه بیند: رای و نظر تو چیست؟ / اندرین: در این مورد ( در مورد سخنان اتّهام آمیزی که سودابه به تو نسبت داده است) / قلمرو ادبی: مصراع دوم: واجآرایی؛ تکرار صامت “ن” / زمین: مجازِ اغراق آمیز از ” ایران” / زمینه ملی و قهرمانی حماسه
بازگردانی: کاووس به پسر جوانش گفت: در مورد این اتهام، نظرِ تو چیست؟
پیام: چه دفاعی از خود داری.
۱۲- سیاوش چنین گفت کای شهریار / که دوزخ مرا زین سخن گشت خوار
قلمرو زبانی: کای: که ای / شهریار: پادشاه ( کاووس) / دوزخ: جهنّم / مرا: برای من ( را: حرف اضافه به معنی ” برای “) / خوار: آسان، سهل (همآوا؛ خار: تیغ) / قلمرو ادبی: دوزخ: مجاز از آتش/ زمینه ملی و قهرمانی حماسه
بازگردانی: سیاوش این گونه گفت که ای پادشاه، تحمّل دوزخ برای من آسان تر از این سخن (این تهمت) است. (پیام: مرگ بهتر از زندگی ذلت آور)
۱۳- اگر کوه آتش بُوَد بسپَرم / ازین تنگ خوار است اگر بگذرم
قلمرو زبانی: بود: باشد (بن ماضی: بود، بن مضارع: بو) / سپَردن: طی کردن، پیمودن (بن ماضی: سپرد، بن مضارع: سپر) / تنگ: منظور «تنگه آتش»/ ازین تنگ خوار است اگر بگذرم: اگر قرار بر عبور از میان آتش باشد، برای من آسان خواهد بود ) / خوار: آسان، ساده / قلمرو ادبی: کوه آتش: اضافه تشبیهی (آتش: مشبّه – کوه: مشبّه به ) / اغراق/ زمینه شگفتآوری و قهرمانی حماسه
بازگردانی: اگر این آتش مانند کوه باشد از آن عبور میکنم؛ گذشتن از این راه باریک برای من کاری آسان است.
پیام: دشواری شنیدن بهتان
۱۴- پراندیشه شد جان کاووس کی / ز فرزند و سودابه نیک پی
قلمرو زبانی: اندیشه: بدگمانی، اندوه، ترس، اضطراب، فکر / کی: پادشاه، عنوان پادشاهانِ سلسله کیانی مانند کی قباد، کی کاووس، کی خسرو (کی از نظر دستوری، شاخص است.) / پی: قدم / قلمرو ادبی: نیک پی: در اینجا استعاره (ریشخند) از بدقدم / جناس: کی، پی / جان مجاز از ” وجود” / زمینه ملی حماسه
بازگردانی: کی کاووس از فرزندِ خود سیاوش و همسرِ خود سودابه، به سختی اندوهگین و نگران شد.
۱۵- کزین دو یکی گر شود نابکار / از آن پس که خواند مرا شهریار؟
قلمرو زبانی: کزین دو: که از این دو (سودابه و سیاوش ) / نابکار: گناهکار، بدکار / که (مصراع دوم ): چه کسی (ضمیر پرسشی) / که خواند مرا شهریار: پرسش انکاری (کسی مرا پادشاه نمیداند.) / قلمرو ادبی: دو، یکی: تناسب (مراعات نظیر) / زمینه ملی حماسه
بازگردانی: که اگر یکی از این دو نفر (سودابه یا سیاوش) گناهکار شناخته شود، پس از آن، کسی من را پادشاه نمیشمارد.
۱۶- همان به کزین زشت کردار دل / بشویم کنم چاره دل گسل
قلمرو زبانی: به: بهتر (“است” به قرینه معنوی حذف شده است) / زشت کردار: منظور: بدگمانی ، بددلی ، سوءظن / زشت کردار: ترکیب وصفی وارون (کردار زشت) / دل گسل: (صفت فاعلی مرکّب کوتاه ) آنچه سبب گسستن و آزرده شدن دل شود، ناگوار، دل شکن، دلخراش / گسلیدن: (بن ماضی: گسست، بن مضارع: گسل) / چاره کنم: چارهای بیندیشم، راهی پیدا کنم / قلمرو ادبی: دل شستن: کنایه از خود را رها کردن، / واژهآرایی: دل
بازگردانی: بهتر است که خود را از این بدگمانی نجات دهم و برای این رویدادِ تلخ و دل آزار، چارهای بیابم.
۱۷- به دستور فرمود تا ساروان / هیون آرد از دشت، صد کاروان
قلمرو زبانی: دستور: وزیر، مشاور / نهادِ “فرمود”: کاووس شاه / / ساروان: شتربان، شتردار / هیون: شتر، به ویژه شتر قوی هیکل و درشت اندام / کاروان: قافله / کاروان: ممیز (صد کاروان هیون) / قلمرو ادبی: دستور: ایهام تناسب (۱- وزیر، مشاور، رایزن ۲- “امر و فرمان” که با واژه “فرمود” تناسب دارد.) صد: مجاز از بسیار / تناسب: ساروان، هیون، کاروان / ساروان، کاروان: جناس ناهمسان/ زمینه داستانی و روایی حماسه
بازگردانی: کاووس به وزیر خود فرمان داد تا شتربان، صد کاروان شتر از دشت بیاورد.
◙ در بیت: «به دستور فرمود تا ساروان/ هیون آرد از دشت صد کاروان» « خرداد ۱۴۰۲»
الف) کدام واژه در جایگاه «ممیز» است؟ ب) جمله «وابسته» یا «پیرو» را مشخّص کنید.
پاسخ: الف) صد ب) ساروان هیون آرد از دشت صد کاروان
۱۸- نهادند بر دشت هیزم دو کوه / جهانی نظاره شده هم گروه
قلمرو زبانی: نظاره شدن: تماشا کردن / کوه: ممیز / هم گروه: با همدیگر، به اتّفاقِ هم / قلمرو ادبی: هر دو مصراع آرایه اغراق دارند. / جهان: مجاز از مردم / دشت، کوه: تناسب
بازگردانی: هیزمِ فراوانی به اندازه دو کوه در دشت آماده کردند و مردم بسیاری نیز با همدیگر به تماشا مشغول شدند.
۱۹- بدان گاه سوگندِ پرمایه شاه / چنین بود آیین و این بود راه
قلمرو زبانی: گاه: زمان / بدان گاه: در زمان کی کاووس / سوگند: (در این بیت) راه و رسم در تشخیص خطاکار از درست کار / مایه: قدرت، توانایی / پُرمایه: گران مایه، پرشکوه / این بیت به باور گذشتگان اشاره دارد (زمینه ملی حماسه)/ قلمرو ادبی: گاه، شاه، راه: جناس ناهمسان
بازگردانی: در آن زمان (زمان کی کاووس)، راه و رسمِ شاهان در شناسایی خطاکار از درستکار این گونه بود؛ (زیرا به باور ایشان، آتش پاک و مقدّس هرگز انسانهای پاک را نمیسوزاند.)
◙ کدام یک از ویژگی های حماسه در بیت زیر دیده میشود؟ آن را از کمانک مقابل انتخاب کنید. « خرداد ۹۸»
بدان گاه سوگند پرمایه شاه / چنین بود آیین و این بود راه (ملّی – قهرمانی) پاسخ: ملی
20- و زآن پس به موبد بفرمود شاه / که بر چوب ریزند نفتِ سیاه
قلمرو زبانی: موبد: روحانی زرتشتی، مجاز از مشاور / فرمودن: (بن ماضی: فرمود، بن مضارع: فرما)/ نفت سیاه: قیر خام
بازگردانی: سپس کاووس شاه به روحانیِ مشاور خود دستور داد که بر روی چوبها نفت سیاه بریزند.
21- بیامد دوصد مردِ آتشفروز / دمیدند گفتی شب آمد به روز
قلمرو زبانی: دو صد: دویست نفر / آتش فروز: روشن کننده آتش، صفت فاعلی مرکّب کوتاه (آتش افرورنده) / دمیدند: فوت کردند / گفتی: انگار که، گویی / شب آمد به روز: شب (از شدّت دود) گشت، شب جای روز را گرفت / به: به معنای «در» / قلمرو ادبی: گفتی شب آمد به روز: تشبیه، (به علّتِ دودِ بسیارِ، روز به شب مانند شد)، کنایه از تاریک شدن هوا / گفتی: در اینجا قید تردید و اداتِ تشبیه است. / شب، روز: تضاد / اغراق / واجآرایی: «د» / فروز، روز: جناسواره
بازگردانی: دویست نفر برای روشن کردن آتش پیش آمدند و آن قدر دمیدند که (از شدّت دود) انگار روز به شب تبدیل شد.
پیام: شدّت دود و آتش
۲۲- نخستین دمیدن سیه شد ز دود / زَبانه برآمد پس از دود، زود
قلمرو زبانی: دمیدن: فوت کردن / زبانه: زبانه آتش، شعله آتش / برآمد: بلند شد / قلمرو ادبی: دود، زود: جناس ناهمسان / تناسب: سیه، دود، زبانه / واجآرایی: «د» / واژهآرایی: دود
بازگردانی: با نخستین دمیدن در هیزم همه فضا از دود سیاه شد و پس از آن به تندی آتش شعله ور گردید و زبانه کشید.
۲۳- سراسر همه دشت بریان شدند / بر آن چهر خندانش گریان شدند
قلمرو زبانی: سراسر: همه / بریان: کباب شده و پخته شده بر آتش / چهر: چهره، صورت / مرجع ضمیر “ش” : سیاوش و نقش مضاف الیه دارد / قلمرو ادبی: دشت: مجاز از “مردمی که در دشت نظاره گر بودند” / بریان: مجاز از ناراحت و مضطرب / بریان شدن: غمگین و ناراحت شدن، در سوز و گداز بودن، اغراق / بریان، گریان: جناس ناهمسان / خندان، گریان: تضاد / واجآرایی صامت “ن” /
بازگردانی: همه مردم ناراحت شدند و با دیدن چهره خندان سیاوش از شوق گریستند.
۲۴- سیاوش بیامد به پیش پدر / یکی خُود زرین نهاده به سر
قلمرو زبانی: پیش: نزد / پدر: کاووس شاه / خُود: کلاهخُود، کلاه جنگی / زرّین: طلایی / نهاده: گذاشته / قلمرو ادبی: خُود، سر: تناسب
بازگردانی: سیاوش در حالی که کلاهخُود طلایی بر سر داشت، نزد پدر آمد.
25- هُشیوار و با جامههای سپید / لبی پر ز خنده دلی پر امید
قلمرو زبانی: هشیوار: هشیار، هشیارانه، آگاهانه / جامه: لباس، تن پوش/ دل پر امید بودن: امید فراوان داشتن / فعل “بود” (در مصراع نخست) و فعل “داشت” (درمصراع دوم): حذف به قرینه معنوی / قلمرو ادبی: تناسب: لب، خنده؛ لب، دل / لب پر ز خنده بودن: خندان، کنایه از شادمان بودن / واژهآرایی: پر
بازگردانی: (سیاوش) هوشیار بود. لباسهای سفیدی بر تن، لبی پر از خنده و دلی امیدوار داشت.
۲۶- یکی تازیای بر نشسته سیاه / همی خاک نعلش بر آمد به ماه
قلمرو زبانی: تازی: اسبی از نژاد عربی با گردن کشیده و پاهای باریک، تیزپوی / برنشستن: سوار شدن (فعل پیشوندی) / یکی و سیاه: صفتاند برای “تازی”/ نهادِ بیت: سیاوش / نعل: قطعه آهنی که به پاشنۀ کفش یا به سم ستور میزنند / قلمرو ادبی: تازی، برنشستن، نعل: تناسب / مرجع ضمیر “ش”: تازی؛ نقش مضاف الیه دارد، وابسته وابسته / ماه: مجاز از آسمان / خاک نعلِ اسب بر ماه رفتن: کنایه از سرعت و تاخت و تاز اسب، اغراق / زمینه شگفتآوری حماسه
بازگردانی: سیاوش بر اسب تازنده سیاه رنگی نشسته بود و (آن قدر تند میراند که) خاک نعل اسبش به ماه میرسید.
◙ کدام یک از ویژگی های حماسه در بیت زیر دیده میشود؟ آن را از کمانک مقابل انتخاب کنید. « خرداد ۹۸»
یکی تازیای برنشسته سیاه / همی خاک نعلش برآمد به ماه (خرق عادت – ملّی) پاسخ: خرق عادت
۲۷- پراگنده کافور بر خویشتن / چنانچون بُوَد رسم و ساز کفن
قلمرو زبانی: کافور: دارویی خوش بو و سفید رنگ که خاصیت ضدعفونی کنندگی دارد و بر جسد میپاشند برای گندزدایی و کاستن بوی بدِ مُرده / چنانچون: همان گونه که / بود: میباشد (بن ماضی: بود، بن مضارع: بو) / رسم و ساز: آیین / قلمرو ادبی: کافور، کفن: تناسب / زمینه ملی حماسه
بازگردانی: سیاوش همان گونه که آیین کفن و دفن است به خودش کافور پاشیده بود.
پیام: آمادگی برای مرگ.
۲۸- بدان گه که شد پیش کاووس باز / فرود آمد از باره، بردش نماز
قلمرو زبانی: بدان گه: آن زمان / بازشد: بازرفت / باره: اسب / فرود آمد: پایین آمد، پیاده شد / نماز بردن: تعظیم کردن، عمل سر فرود آوردن در مقابل کسی برای تعظیم
بازگردانی: هنگامی که سیاوش به نزد کاووس بازگشت از اسب پیاده شد و در برابر کاووس سر خم کرد.
29- رخ شاه کاووس پرشرم دید / سخن گفتنش با پسر نرم دید
قلمرو زبانی: رخ: چهره، رخسار / شاه: شاخص (وابسته پیشین) / پرشرم: شرمنده / شیوه عادی / قلمرو ادبی: رخ: مجاز از وجود / سخن گفتن نرم: کنایه از ” مهربانی کردن؛ حسآمیزی / شرم، نرم: جناس ناهمسان
بازگردانی: سیاوش، پدرش را بسیار شرمنده دید و احساس کرد که پدرش با او به نرمی و مهربانی سخن میگوید.