سبک شناسی ادبیات معاصر تا انقلاب اسلامی
الف) شعر
◙ سطح زبانی
با توجه به شرایطی که به وجود آمد و حوادثی که بر جامعه و ادبیات مؤثر واقع شد، در سطح زبانی شعر معاصر این موارد قابل بررسی هستند:
◙ لغات و ترکیبات امروزی و جدید وارد شعر شده است؛
◙ دست شاعر برای استفاده از همه واژهها باز است؛
◙ سادگی و روانی زبان شعر و جمله بندیهای ساده در شعر معاصر کاملاً چشمگیر است.
◙ سطح ادبی
از آنجا که شعر نو نیمایی رواج یافته و سنت شکنیها در قالب شعر و موسیقی و قافیه مقبول طبع بسیاری قرار گرفته است، تغییر در قالبهای شعری مشهود است و واحد شعر بیشتر بند است نه بیت؛
◙ آرایههای بیانی و بدیعی به صورت طبیعی وارد شعر می شود؛
◙ علاوه بر قالبهای سنتی، قالب نیمایی و سپید پرکاربرد است؛
● قالبهای سنتی: وزن عروضی دارد؛ جای قافیهها مشخص است و طول مصراعها ثابت؛ مانند شعرهای حافظ و سعدی.
● قالب نیمایی: وزن عروضی دارد؛ امّا جای قافیهها مشخص نیست و طول مصراعها کوتاه و بلند می شود؛ مانند شعرهای اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری.
● سپید: هر چند آهنگین است؛ امّا وزن عروضی ندارد و جای قافیهها در آن مشخص نیست و طول مصراعها کوتاه و بلند می شود؛ مانند برخی شعرهای احمد شاملو.
● موج نو: نه قافیه دارد و نه وزن عروضی و فرق آن با نثر در تخیل شعری است. موج نو به پیچیدگی معروف است. مانند برخی اشعار احمدرضا احمدی.
◙ در اشعار نو تساوی طولی مصراعها رعایت نمی شود و مصراعها از نظر تعداد پایههای آوایی هماندازه نیستند؛
◙ ابهام در شعر معاصر پسندیده است و معنی گریزی، از ویژگیهای شعر این دوره است؛
◙ صور خیال، جدید و نو هستند و تکرار تصاویر شاعران دورههای قبل نیستند؛
◙ گرایش به نماد در تصاویر شعری بیشتر می شود؛
◙ انتخاب وزن، متناسب با لحن طبیعی گفتار و زبان شعر است.
صور خیال: صورتهای خیال
◙ سطح فکری
تغییرات فضای سیاسی و اجتماعی جامعه و تحولاتی که در ایران به وقوع پیوسته بود، در حوزه فکری شعر معاصر مسائل تازهای را به وجود آوردند که مهم ترین آنها عبارت اند از:
◙ معشوق در ادبیات معاصر مانند دورههای آغازین شعر فارسی زمینی است؛
◙ مخاطب شعر عامه مردم، هستند؛
◙ تفکر شاعر بیشتر زمینی و پیرامون امور دنیوی است؛
◙ موضوع شعر محدود نیست و بسیار تنوع دارد و شاعر برای انتخاب موضوع آزاد است؛
◙ مفاهیم خصوصی، سیاسی و اجتماعی بسیار مورد توجه شاعران قرار گرفته اند؛
◙ لحن شاعر صمیمانه و متواضعانه است؛
◙ مدح و ذمّ و هجو در شعر این دوره بسیار کم است. مدح: ستایش / ذمّ: نکوهش / هجو: بدگویی


ب) نثر
◙ سطح زبانی
◙ در نثر این دوره، شماری از واژههای اروپایی به زبان فارسی راه یافته اند؛
◙ از واژههای عربی نسبت به گذشته کاسته شده است؛
◙ بسیاری از واژهها، کنایات و اصطلاحات عامیانه وارد نثر داستانی این دوره شده اند؛
◙ نثر داستانی در این دوره به شدت تحت تأثیر گفتار و محاوره اقشار اجتماعی ایران است؛
◙ بسیاری از افعال حذف می شوند و ساختار نحوی جملهها به هم می ریزد و کوتاهی جملات و فعلها در کلام فراوان دیده می شود.
◙ سطح ادبی
◙ در این دوره گونههای نثر فنی و مصنوع جایگاهی ندارند؛

◙ توصیف پدیدهها و شخصیتها در نثر این دوره عینی، کوتاه، بیرونی و مشخص است؛
◙ قالبها و ساختار داستانی متنوع و گوناگون است؛ سفرنامه، خاطره، داستان کوتاه و بلند،
◙ نثر تحقیقی و دانشگاهی، رمان، نمایشنامه و … مورد توجه نویسندگان معاصر قرار گرفته است؛
◙ در نثر این دوره سبکهای متفاوتی در داستان نویسی وجود دارد؛ برای نمونه بر اساس نام نویسنده: سبک جمالزاده، سبک آل احمد، سبک هدایت و سبک دولت آبادی.
◙ سطح فکری
◙ نثر داستانی این دوره تنوع مضمون دارد؛ مانند داستانهای اقلیمی، شهری، کودکانه، زنانه و… ؛
◙ رمانهای تاریخی، سیاسی، علمی، فلسفی و … نگاشته می شوند؛
◙ اساطیر یونانی، رومی، هندی و عبری رد پای آشکاری در داستاننویسی معاصر دارند؛
◙ مکتبهای فلسفی و ادبی قرن نوزدهم و بیستم اروپا مانند رمانتیسم در ادبیات داستانی این دوره حضوری آشکار و تأثیرگذار دارند؛
◙ از موضوعات عمدۀ داستان در این دوره می توان به عشق، انسان، ستیز با خرافات، آموزش و پرورش، نفت، مسائل زنان، روشن فکری، سرمایه داری، کارگری، سیاست، استبداد، انقلاب، جنگ و دهها موضوع دیگر اشاره کرد.
***




سبکشناسی دورۀ انقلاب اسلامی
الف) شعر
با توجه به زمینههایی که در ادبیات انقلاب به وجود آمد و رویکردهایی که از نظر زبانی، ادبی و فکری در آن وجود داشت، مهمترین ویژگیهای سبکی شعر این دوره را می توان این گونه ذکر کرد:
◙ سطح زبانی
◙ زبان و واژگان شعری در قصاید دوره انقلاب به سبک خراسانی نزدیک است؛
◙ واژگان متناسب با دین، جبهه و جنگ، شهادت، ایثار و وطن دوستی در شعر و نثر این دوره بیشتر شد.
◙ باستان گرایی و علاقه فراوان به استفاده از واژههای کهن در زبان شعر این دوره محسوس است؛
◙ آشنایی زدایی زبانی و روی آوردن به ترکیبهای بدیع و بی سابقه یکی از مشخصههای دیگر شعر این دوره است که در نتیجه روی آوردن به مفاهیم انتزاعی حاصل شده است.
آشنایی زدایی: بنابراین نظریه آشنایی زدایی یا هنجار گریزی، وظیفه هنرمند این است که با ناآشنا کردن مفاهیم آشنا و دشوار کردن ساختها و افزودن بر دشواری، مدت زمان درک خواننده را طولانیتر کند و لحظه دریافت را به تأخیر بیندازد، بدین سان باعث ایجاد لذت و ذوق ادبی گردد.
◙ سطح ادبی
◙ در دهههای چهل و پنجاه، شعر نیمایی مورد توجه روشن فکران بود؛ امّا بعد از پیروزی انقلاب، قالبهای سنتی مورد توجه قرار گرفت و شیوه نیمایی به ویژه در میان جوانان و انقلابیون تا حدودی از رونق افتاد و قالبهای قصیده و غزل رایج شدند؛
◙ در شعر سنتی این دوره تقلید از سبک عراقی و خراسانی و تمایل به آنها زیاد است؛
◙ گرایش به خیال بندی، شعر برخی شاعران این دوره را گاه به شعر بیدل و صائب نزدیک کرده است؛
◙ در سالهای نخستین، شعر این دوره از تمثیل و نمادگرایی کمتر بهره گرفته است و شاعران به صراحتِ بیان روی آورده اند؛ امّا به تدریج با الهام از فرهنگ اسلامی، تمثیل و نماد در ادبیات راه پیدا کرده است.
تمثیل: تمثیل به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان تر به خواننده انتقال دهد.
نماد: کلمهای است که معنایی فراتر یا غیر از لفظ خود را القا میکند. مانند: کوه (پایداری) / باران (نعمت و طراوت) / فصلها (دگرگونی)
◙ سطح فکری
◙ در شعر این دوره شاعران به مفاهیم و مضامین اسلامی به ویژه فرهنگ عاشورایی توجه نمودند؛
◙ روح حماسه و عرفان در شعر این دوره آشکار است. در حماسه بُعد زمینی غلبه دارد و در عرفان بُعد آسمانی؛ تلفیق این دو را در غزل حماسی انقلاب می توان دید؛
◙ روی آوردن به مفاهیم انتزاعی در شعر این دوره آشکار است؛
◙ فرهنگ دفاع مقدس یکی از اصلی ترین درونمایههای شعر این دوره است؛
برخی از ویژگیهای سبکی شعر این دوره را در نمونه زیر می یابیم:
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم، / ولى دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره / پر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم / اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم / اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم / اگر خنجر دوستان، گُرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه / همین زخمهایى که نشمرده ایم!
دلى سربلند و سرى سر به زیر / از این دست عمرى به سر برده ایم (قیصرامین پور)
◙ سطح زبانی: زبان و واژگان شعری به سبک خراسانی نزدیک است؛ / لب پنجره: لب در معنای کنار واژه عامیانه به شمار میرود. / خاطرات ترک خورده: دست شاعر برای استفاده از همه واژه ها باز است. / زبان شعر و جمله بندی ها ساده و روان است. / فراوانی واژگان فارسی / ◙ سطح ادبی: «پاییز» نماد افسردگی و ناامیدی است. / آرایه های بیانی و بدیعی به صورت طبیعی وارد شعر شده است / صور خیال جدید و نو هستند؛ مانند: گلدان خالی لب پنجره، خاطرات ترک خورده / نماد در آن دیده می شود / انتخاب وزن متناسب با لحن طبیعی گفتار است / ◙ سطح فکری: روح حماسه و عرفان را در شعر میتوان دید؛ / مخاطب شعر عامه مردم است / لحن شاعر صمیمانه و متواضعانه است / مفهوم شعر بیشتر خصوصی، سیاسی و اجتماعی است.
◄ کالبد شکافی چامه
۱- سراپا اگر زرد و پژمرده ایم، / ولى دل به پاییز نسپرده ایم
قلمرو زبانی: پژمردن: پلاسیدن / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل / سراپا: مجاز از همه وجود / زرد بودن: کنایه از بیماری و پژمردگی / دل سپردن: کنایه از فریفته شدن / پاییز: نماد پژمردگی و اندوه / سر، دل، پا: تناسب / پژمرده ایم: استعاره پنهان
بازگردانی: اگر چه بیمار و اندوه، هستی مان را آکنده است؛ ولی تسلیم غم و اندوه نخواهیم شد و با آن می جنگیم.
پیام: امید به آینده شکوفا
۲- چو گلدان خالى لب پنجره / پر از خاطرات ترک خوردهایم
قلمرو زبانی: لب: کنار؛ واژه عامیانه / ترک: واژه عامیانه / قلمرو ادبی: چو گلدان: تشبیه، صور خیال نو / خاطرات ترک خورده: کنایه از خاطرات رو به فراموشی است یا خاطرات قدیمی، صور خیال نو
بازگردانی: ما مانند گلدان خالی لب پنجره که ترک خورده است در حال فراموش کردن خاطرات شیرین گذشته ایم.
پیام: فراموشی خاطرات شیرین
۳- اگر داغ دل بود، ما دیده ایم / اگر خون دل بود، ما خورده ایم
قلمرو زبانی: داغ: سوزان، نشانه / قلمرو ادبی: خون دل خوردن: رنج و درد کشیدن / موازنه / واج آرایی «د» / واژه آرایی: بود، ما
بازگردانی: اگر داغ دلی بود ما آن داغ را کشیده ایم. اگر باید رنجی ببریم ما آن را به جان خریده ایم.
پیام: بازگفت درد دل
۴- اگر دل دلیل است، آورده ایم / اگر داغ شرط است، ما برده ایم
قلمرو زبانی: دلیل: برهان / قلمرو ادبی: واژه آرایی: است / واج آرایی «د» / تضاد: آورده ایم، برده ایم
بازگردانی: اگر نیاز به دلیل احساسی است ما آن را ارائه داده ایم و اگر رنج نیاز است ما انسانی رنج کشیده ایم.
پیام: بازگفت درد دل
۵- اگر دشنه دشمنان، گردنیم / اگر خنجر دوستان، گُرده ایم
قلمرو زبانی: دشنه: گونهای تیغ و کارد / گرده: میان دو شانه / قلمرو ادبی: گردنیم: تشبیه (ما مانند گردنیم) / گرده ایم: تشبیه (ما مانند گرده ایم) / واج آرایی «ن» و «گ» / تضاد: دوستان، دشمنان / تناسب: گرده، گردن؛ دشنه، خنجر / موازنه
بازگردانی: اگر دشمنان بخواهند به ما دشنه زنند ما می پذیریم و اگر دوستان بخواهند به ما خنجر زنند تن می دهیم.
پیام: تن دادن به بلا
۶- گواهى بخواهید، اینک گواه / همین زخمهایى که نشمرده ایم!
قلمرو زبانی: گواه: شاهد / اینک: ایناهاش، اکنون / قلمرو ادبی: زخمهای نشمرده: کنایه از زخمهای فراوان / جناس: گواه، گواهی
بازگردانی: اگر از من گواهی و شاهد بخواهید زخمهای فراوان بدنم بر این ادعا گواهی می دهد.
پیام: زخمهای ما گواه بردباری ماست.
۷- دلى سربلند و سرى سر به زیر / از این دست عمرى به سر برده ایم
قلمرو زبانی: دست: نوع / قلمرو ادبی: سربلند: کنایه از سرافراز / سر به زیر بودن: کنایه از فروتن بودن / سر، دل: تناسب / ایهام تناسب: دست در معنای عضو تن با واژه «سر» و «دل» / به سر بردن: کنایه از زندگانی کردن / سر نخست و چهارم: جناس همسان / تضاد: سربلند، سرى سر به زیر
بازگردانی: ما همیشه سرافراز و فروتن بوده ایم و عمری با این شیوه زیسته ایم.
پیام: سربلند زیستن.


ب) نثر
◙ سطح زبانی
◙ زبان داستانها به ویژه در زمان جنگ بیشتر عامیانه است؛
◙ ساده نویسی که در دورههای پیش شروع شده بود، در این دوره نیز ادامه یافت؛
◙ با انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی، بسیاری از واژههای مربوط به فرهنگ ایثار و شهادت و مبارزه و مقاومت وارد زبان داستان این دوره شد. البته بیشتر این واژهها برگرفته از فرهنگ اسلامی است.
◙ سطح ادبی
◙ از پایان دهه پنجاه تا پایان دهه شصت، گرایش به داستانهای بلند بیشتر از داستان کوتاه است. در صورتی که قبل از انقلاب اقبال به داستان کوتاه، هم در میان مردم و هم نویسندگان وجود داشت. این روند از آغاز دهه هفتاد شکل دیگر به خود گرفت و گرایش به داستان کوتاه بیشتر شد؛
◙ در دهه نخست انقلاب، دوری از سبکهای جدید داستان دیده می شود؛ امّا به تدریج به ویژه بعد از جنگ، گرایش به سبکهای جدید داستان نویسی مانند جریان سیال ذهن بیشتر می شود و نیز در دهه هشتاد شاهد داستانک نویسی (مینی مال) و مدرن نویسی هستیم؛
◙ گرایش به برخی قالبهای دیگر مانند خاطره، قطعه ادبی، سفرنامه، شرح حال و نوشتههای ادبی – تحقیقی رایج شد.
جریان سیال ذهن: شکل ویژهای از روایت داستان است؛ که مشخصههای اصلی آن پرشهای زمانی پی در پی، درهمریختگی دستوری و نشانهگذاری، تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان و گاه نوعی شاعرانگی در زبان است؛ که به دلیل بازتاب ذهنیات مرحلۀ پیش از گفتار شخصیت رخ میدهد.
◙ سطح فکری
◙ تنوع موضوعها یکی از خصایص برجسته ادبیات داستانی پس از انقلاب است. دگرگونیهای بنیادی، مانند مقاومت هشت ساله مردم در جنگ تحمیلی و استکبارستیزی، سرچشمهای برای نویسندگان بعد از انقلاب شد؛
◙ اندیشه حاکم بر داستانهای دهه اوّل پس از پیروزی انقلاب، ابتدا سیاسی و در مرحله بعد، اجتماعی است؛
◙ از مضامین نثر این دوره می توان به موارد زیر اشاره کرد:
بی توجهی به مادیات، دعوت به اخلاقیّات، استکبارستیزی، مبارزه با بی عدالتی اجتماعی، استقبال از شهادت و فرهنگ ایثار و دفاع از وطن.
◙ یکی از ویژگیهای ادبیات داستانی معاصر تا پیش از انقلاب، غیردینی و گاه ضددینی بودن آن است. حتی گاهی در آثار غیردینی مبارزه با اصل اسلام و تعالیم آن دیده می شود. درحالی که در ادبیات بعد از انقلاب چهره دین و دین داری در داستانها بسیار مطلوب منعکس شد؛
◙ تفکر انسان گرایانه (اومانیسم) که در آثار قبل از انقلاب وجود داشت، گاهی در برخی از آثار بعد از انقلاب به گونهای کمرنگ مشاهده می شود.
برخی از ویژگیهای نثر این دوره را در متن زیر می یابیم:
آفتاب، چشمهایتان را می زد، برای همین دستتان را بر چشمهای درشتتان که در نور آفتاب جمع شده بود، حمایل کرده بودید، دست دیگرتان را هم به هنگام صحبت کردن تکان می دادید، با یک سال و نیم پیش فرق زیادی نکرده بودید. جز ریشهایتان که پرتر و بلندتر شده بود و رنگ چهره تان که آفتاب خورده تر و تیره تر. لباس نظامی به تنتان برازنده بود، شکیل تر از همیشه که کت و شلوار می پوشیدید. وقتی یقینم شد که خودتانید، نزدیک بود بی اختیار به سویتان خیز بردارم و فریاد بزنم: آقای موسوی! من موحّدیام، شاگرد شما. (سید مهدی شجاعی)
◙ سطح زبانی: زبان داستان عامیانه است؛ / ساده نویسی / بسیاری از واژههای مربوط به فرهنگ ایثار و شهادت و مبارزه و مقاومت وارد زبان داستان این دوره شد. ◙ سطح ادبی: قالب آن خاطره و شرح حال است. ◙ سطح فکری: مضمون نثر استکبارستیزی، مبارزه با بی عدالتی اجتماعی، استقبال از شهادت و فرهنگ ایثار و دفاع از وطن است. / چهره دین و دین داری در داستان بسیار مطلوب منعکس شده است؛






◄ خودارزیابی
۱- دو مورد از ویژگیهای زبانی شعر معاصر (تا انقلاب اسلامی) را بنویسید.
◙ لغات و ترکیبات امروزی و جدید وارد شعر شده است؛
◙ دست شاعر برای استفاده از همه واژهها باز است؛
◙ سادگی و روانی زبان شعر و جمله بندیهای ساده در شعر معاصر کاملاً چشمگیر است.
۲- وضعیت حماسه و عرفان را در شعر دورۀ انقلاب بنویسید.
◙ روح حماسه و عرفان در شعر این دوره آشکار است. در حماسه بُعد زمینی غلبه دارد و در عرفان بُعد آسمانی؛ تلفیق این دو را در غزل حماسی انقلاب می توان دید؛
۳- از ویژگیهای زبانی نثر معاصر (تا انقلاب اسلامی) دو مورد را بنویسید.
◙ در نثر این دوره، شماری از واژههای اروپایی به زبان فارسی راه یافته اند؛
◙ از واژههای عربی نسبت به گذشته کاسته شده است؛
◙ بسیاری از واژهها، کنایات و اصطلاحات عامیانه وارد نثر داستانی این دوره شده اند؛
◙ نثر داستانی در این دوره به شدت تحت تأثیر گفتار و محاوره اقشار اجتماعی ایران است؛
◙ بسیاری از افعال حذف می شوند و ساختار نحوی جملهها به هم می ریزد و کوتاهی جملات و فعلها در کلام فراوان دیده می شود.
۴- با توجّه به شعر زیر به پرسشها پاسخ دهید.
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت / شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود / امّا دریغ، زهره دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار / حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانه بهار / بی تو ولی زمینه پیداشدن نداشت
دلها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ / آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق / این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت (سلمان هراتی)
الف) ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری شعر را بنویسید. (از هر یک دو مورد(
زبانی) سادگی و روانی شعر / جمله بندیها ساده است / فراوانی واژگان فارسی / ترکیبهای بدیع مانند: برزخ کبود و خاک بی بهار / واشدن: واژه عامیانه است / ادبی) قالب: غزل اجتماعی / وزن: مَفعولُ فاعِلاتُ مفاعیل فاعلن / نماد: آب، شب – رود – دریا / صور خیال جدید و نو هستند؛ مانند: شانه بهار، دلها آیینه بود …/ فکری: شعر خطاب به رهبر است / معشوق آسمانی است / لحن شاعر متواضعانه است و به توصیف پیش از انقلاب و پس از انقلاب میپردازد / مفهوم شعر سیاسی و اجتماعی است.
◄ کالبدشکافی چامه
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت / شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت
قلمرو زبانی: جرئت: یارا / تو: منظور رهبر است / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / معنی نداشتن: کنایه از اینکه بسیار بعید بود / آب: نماد آدمیان پاکدل / دریا شدن: کنایه از همبسته و یکپارچه شدن / شب: نماد ستم و سیاهی / شب … جرئت نداشتن: جانبخشی، استعاره پنهان / فردا: مجاز از روز/ صور خیال نو و جدید است.
بازگردانی: پیش از تو مردم پاکدل نمی توانستند به هم بپیوندند. ستم و ستمگری رواج داشت و امیدی به پایان آن نبود.
پیام: بزرگداشت رهبر
بسیار بود رود در آن برزخ کبود / امّا دریغ، زهره دریا شدن نداشت
قلمرو زبانی: برزخ: فاصله میان دو چیز، جهان میان دنیا و آخرت / کبود: آبی سیر / دریغ: افسوس / زهره: یارا، جرئت / قلمرو ادبی: رود: نماد یا استعاره آشکار از شهروندان پاکدل / برزخ کبود: استعاره از بازه میان حکومت شاه و جمهوری اسلامی / دریا شدن: کنایه از همبسته و یکپارچه شدن / رود، دریا: تناسب / صور خیال نو و جدید است.
بازگردانی: در روزگار خودکامگان شهروندان آزاده و پاکدل بسیار بودند؛ امّا توان اجتماع کردن و گردهم آیی نداشتند.
پیام: ممنوعیت آزادی خواهی و اجتماع
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار / حتا علف اجازه زیبا شدن نداشت
قلمرو زبانی: کویر: شوره زار، نمکزار / قلمرو ادبی: کویر سوخته: استعاره آشکار از حکومت ستم شاهی / سوخته: کنایه از بی بار و بر / خاک: مجاز از سرزمین / بهار: نماد شکوفایی و زندگی / بی بهار: مجاز از «همیشه زمستان» / علف: استعاره آشکار از شهروندان معمولی یا استعاره پنهان و جانبخشی / زیبا شدن: کنایه از خودنمایی و خودآرایی/ صور خیال نو و جدید است.
بازگردانی: ایران در روزگار خودکامگان همچون کویر سوخته و زمین بی بر و بار بود و حتا شهروندان معمولی نیز نمی توانستند پیشرفت کنند و خودی بنمایند.
پیام: اختناق جامعه
گم بود در عمیق زمین شانه بهار / بی تو ولی زمینه پیدا شدن نداشت
قلمرو زبانی: عمیق زمین: عمق زمین (ویژگی سبکی) / تو: منظور رهبر است / زمینه: بستر / قلمرو ادبی: بهار: نماد شکوفایی و سرسبزی و زندگی / شانه بهار: اضافه استعاری، استعاره پنهان / ولی: ایهام (۱- امّا ۲- ولی فقیه) / صور خیال نو و جدید است.
بازگردانی: در این سرزمین خشک و بی بر و بار، بهار و روزگار شکوفایی مردم فرانمی رسید؛ نیز هیچ امیدی نبود که بی تو بهار شکوفایی از راه رسد.
پیام: بزرگداشت رهبر
دلها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ / آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
قلمرو زبانی: صاف: پاکدل / هراس: ترس / قلمرو ادبی: دل: مجاز از شهروند / سنگ: استعاره آشکار از کارگزاران حکومت / آیینه: نماد پاکی و خوبی / دلها آیینه بود: تشبیه / تماشا شدن: کنایه از به چشم آمدن و شناخته شدن/ صور خیال نو و جدید است.
بازگردانی: شهروندان اگرچه پاکدل بودند؛ ولی از ترس کارگزاران خودکامه مانند آیینهای زیبا بودند که می ترسیدند دیگران ایشان را شناسایی کنند.
پیام: اختناق حاکم بر کشور
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق / این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت (سلمان هراتی)
قلمرو زبانی: چون: مانند / بغض: حالتی که شخص جلوی گریه خود را می گیرد / عقده: امیال سرکوب شده که عوارض آن در زندگی فرد ظاهر میشود، گره / واشدن: باز شدن / قلمرو ادبی: سر: مجاز از قصد / عقده: واژه آرایی / واشدن: کنایه از بر طرف شدن/ صور خیال نو و جدید است.
بازگردانی: حرف عشق مانند عقده در گلو گیر کرده بود و اجازه بروز نداشت و همیشه سر به مهر بود و هیچ امیدی نبود که عشق جایگاه خود را در جامعه بیابد.
پیام: پنهان بودن عشق در روزگار خودکامگان
ب) بیت اوّل را تقطیع هجایی کنید و پس از تعیین وزن آن، یک اختیار شاعری زبانی و یک اختیار وزنی به کار رفته را مشخّص کنید.
خط عروضی: پیشَز تُ آب مَعنی یِ دَریا شُدَن نَداشت/ شَب ماندِ بودُ جُرئَتِ فَردا شُدن نَداشت

اختیار زبانی) حذف همزه: هجای دوم پایه آوایی نخست / تغییر کمیت: هجای هفتم مصراع نخست، اختیار وزنی) بلند بودن هجای پایان مصراعها.
مُستَفعِلُن مَفاعِلُ مُستَفعِلُن فعل
۵- متن زیر را از نظر قلمرو ادبی واکاوی کنید.
این تنگ عیشی برای او (مولوی) نوعی ریاضت نفسانی بود؛ ناشی از خسّت و خشک دستی نبود. از زندگی فقط به قدر ضرورت تمتّع می برد. بیش از قدر ضرورت را موجب دور افتادن از خط سیر روحانی خویش می یافت. (عبدالحسین زرین کوب) / عیش: زندگانی / ریاضت: رنج بری / خسّت: خسیس بودن / تمتّع: بهره مندیقلمرو ادبی) این نثر از نمونههای شرح حال نویسی ادبیّات معاصر است؛ / آرایههای ادبی کم است (خشک دستی: کنایه از خسیس بودن) و متن بیشتر علمی است تا ادبی؛ نثر فنی و مصنوع نیست؛ زیرا سجع پردازی و تمایل به بهره گیری از واژگان دشوار، عبارات عربی و … در آن دیده نمی شود. جملات آن کوتاه، صریح و توصیفها عینی، کوتاه، بیرونی و مشخص است. / قالب نوشته داستانی است و نثر پژوهشی و دانشگاهی.

