بایگانی برچسب: s

فعل و حرف اضافه

حرف‌های اضافه می‌توانند معنای فعل را تغییر دهید. در این تاربرگ برآنیم که نمونه‌هایی از این دگرگشت معنایی را بررسی کنیم.

شناختن

شناختن از: تمییز دادن

عزّت از خواری نشناخته‌ای / عمر در خارکشی باخته‌ای (جامی)

شناختن را: آگاهی به دست آوردن

مرا ارج ایشان بباید شناخت / بزرگ آنک با نامداران بساخت (فردوسی)

چشم دوختن

چشم (دیده) دوختن به/بر: خیره شدن

بلکه چشم شهود بر حق دوز / وز فروغش چراغ جان افروز (جامی)

چشم دوختن از: ندیدن و صرف نظر کردن

جان من کز هر دو عالم چشم دوخت / این زمان از غیرت ابلیس سوخت (عطار)

ز عیب نیک مردم دیده بر دوز / هنر دیدن ز چشم بد میاموز (نظامی)

دست کشیدن

دست کشیدن به/بر/در: بساویدن

خفتن عاشق یکی است بر سر دیبا و خار / چون نتواند کشید دست در آغوش یار (سعدی)

دست (باز) کشیدن از: صرف نظر کردن و رها کردن

دست ذوق از طعام باز کشید / خفت و رنجوریش دراز کشید (عطار)

هر کس که دید روی تو آهی ز جان کشید / هر دل که شد اسیر تو دست از جهان کشید (عطار)

دست را کشیدن: دست را عقب / جلو کشیدن، دست را درآوردن

چون مراد این آیه محکم شنید / دست خویش از آستین بیرون کشید (عطار)

سعید جعفری
تاختن

تاختن به: چهار نعل رفتن

جهاندیده نزد جهاندار تاخت / به نور جهانداری او را شناخت (نظامی)

تاختن بر: حمله کردن

چو رامین تیر پرتابی بینداخت / سپاه دیو اندیشه برو تاخت (فخرالدین اسعد گرگانی)

بالیدن

بالیدن به: نازیدن

تو تا شکفته شدی گل به خویشتن بالید / تو تا بلند شدی قد کشید نخل مراد (صائب)

بالیدن: بزرگ شدن

ز خود بیرون شدن زاهد چه داند؟ / به چوب خشک بالیدن میاموز (صائب)

هستیم بالید و تا گردون رسید / زیر دامانم ثریا آرمید (اقبال لاهوری)

آموختن

آموختن از: یاد گرفتن

زشت کاری و خوب گفتاری / از تو آموخت چرخ پنداری (سنایی)

آموختن به: یاد دادن

به سروت خوب رفتاری که آموخت / به لعلت نغز گفتاری که آموخت (جامی)

پرداختن

پرداختن به: مشغول شدن

اوحدی آن چنان درو پیوست / که نخواهد به خویشتن پرداخت (اوحدی)

پرداختن را + به: دادن، پرداخت کردن

او درین گفت و تن ز جان پرداخت / رفت و منزل به دیگران پرداخت (سعدی)

هر که آمد عمارتی نو ساخت / رفت و منزل بدیگری پرداخت (سعدی)

پرداختن از: فارغ شدن

چو از تعلیم وز تدبیر پرداخت / به چوگان و به گوی و تیر پرداخت (عطار)

پرداختن را + از: خالی کردن

او درین گفت و تن ز جان پرداخت / رفت و منزل به دیگران پرداخت (سعدی)

کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت / این طمع ها که تو از سیمبران می داری (عطار)

سراپرده پرداخت از انجمن / خود و تور بنشست با رای زن (فردوسی)

ز بیگانه قیصر به پرداخت جای / پر اندیشه بنشست با رهنمای (فردوسی)

پرداختن را: صیقل دادن

غم تحیر حسن قبول باید خورد / نه هر که آینه پرداخت باب دیدار است (بیدل)

مانستن و ماندن

مانستن (ماندن) به: همانند بودن (بن ماضی: مانست یا ماند، بن مضارع: مان)

بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار می‌ماند / جمال ماه نورافشان بدان رخسار می‌ماند (خدایگان)

از عکس ریاحین او پر زاغ چون دم طاوس نمودی و در پیش جمال او دم طاوس به پرزاغ مانستی. (کلیله و دمنه)

ماندن از: درنگ کردن (بن ماضی: ماند، بن مضارع: مان)

به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره / که از سوز دل ایشان خرد از کار می‌ماند (خدایگان)

ماندن: وضع یا حالتی را ادامه دادن (بن ماضی: ماند، بن مضارع: مان) [فعل اسنادی]

سقای روح یک باده ز جام غیب درداده / ببین تا کیست افتاده و کی بیدار می‌ماند (خدایگان)

ماندن در: ساکن ماندن و اقامت گزیدن (بن ماضی: ماند، بن مضارع: مان)

برآمدن

خواندن، فراخواندن، برخواندن، فروخواندن،

فعل

فعل از نظر زمان

گروه فعلى، مهم ترین عضو گزاره است و دست کم از یک بن فعل و شناسه، درست مى شود. ویژگی هاى پنج گانهٔ فعل عبارتند از: شخص، زمان، گذر، وجه و معلوم ومجهول. اکنون به بررسی هر یک از این ویژگی ها می پردازیم.

۱- شخص

فعل شش شخص دارد:

(گوینده) اوّل شخص مفرد = رفتم. /   (گویندگان) اوّل شخص جمع = رفتیم.

(شنونده) دوم شخص مفرد = رفتی. /  (شنوندگان) دوم شخص جمع = رفتید.

(دیگری) سوم شخص مفرد = رفت. ∅ / (دیگران) سوم شخص جمع = رفتند.

پیش از پرداختن به فعل از نظر زمان، یادآوری چند نکته لازم است:

✅یادآوری:

الف) بن ماضی= مصدر بدون «ن»:

مصدر                             بن ماضی

رفتن                               رفت

رُفتن                               رُفت

ب) بن مضارع= فعل امر بدون « ب‍ »:

مصدر     فعل امر   بن مضارع

رفتن       برو                    رو

رُفتن.      بروب                 روب

پ) صفت مفعولی= بن ماضی + ه ‍ه

نمونه: رفته، دیده، گفته، شنیده، خوانده، نوشته، گفته، شناخته، نشسته، انداخته، آمده و…

✅ انواع فعل از نظر زمان:

الف) ماضی: فعلی است که بر زمان گذشته دلالت دارد.

ب) مضارع: فعلی که بر زمان حال و گاهی آینده دلالت دارد.

پ) آینده: فعلی که بر زمان آینده دلالت دارد.

✅ انواع فعل ماضی:

۱- ماضی ساده:  بن ماضی+ شناسه‌های ماضی (–َم، -ی، … / -یم، -ید، –َند):

شناختم، شناختی، شناخت// شناختیم، شناختید، شناختند

۲- ماضی استمراری: می+ ماضی ساده:

می‌گفتم، می‌گفتی، می‌گفت // می‌گفتیم، می‌گفتید، می‌گفتند

🔺گوشزد: در فارسی کهن، ماضی استمراری به چند صورت دیگر هم به کار می‌رفت:

الف) «همی»‌ به جای «می»: همی‌گفتم…

ب) می/ همی‌ + ماضی ساده + ی (استمراری): می‌گفتمی…

ت) ماضی ساده + ی (استمراری): گفتمی…

۳- ماضی بعید: صفت مفعولی + بودم، بودی، بود/ بودیم، بودید، بودند:

رفته بودم، رفته بودی، رفته بود // رفته بودیم، رفته بودید، رفته بودند

۴- ماضی نَقلی: صفت مفعولی + ام، ای، است / ایم، اید، اند:

شنیده‌ام، شنیده‌ای، شنیده‌است //شنیده‌ایم، شنیده‌اید، شنیده‌اند

🔺گوشزد: در فارسی کهن، ماضی نقلی به صورت زیر، هم به کار می‌رفت:

شنیده‌ستم، شنیده‌ستی، شنیده‌است // شنیده‌ستیم، شنیده‌ستید، شنیده‌ستند

۵- ماضی التزامی:  صفت مفعولی + باشم، باشی، باشد / باشیم، باشید، باشند:

آمده باشم، آمده باشی، آمده باشد // آمده باشیم، آمده باشید، آمده باشند

۶- ماضی مستمر (ملموس): داشتم، داشتی، داشت/ داشتیم، داشتید، داشتند + ماضی استمراری:

داشتم می‌گفتم، داشتی می‌گفتی، داشت می‌گفت // داشتیم می‌گفتیم، داشتید می‌گفتید، داشتند می‌گفتند

✅ انواع فعل مضارع:

۱- مضارع اِخباری: می + بن مضارع + شناسه‌های مضارع (–َم، -ی، –َد / -یم، -ید، –َند):

می‌شناسم، می‌شناسی، می‌شناسد // می‌شناسیم، می‌شناسید، می‌شناسند

🔺گوشزد: فعل‌های است، هست، نیست و دارم، داری، دارد، داریم، دارید، دارند، نیز مضارع اِخباری به‌شمارمی‌آیند.

* در فارسی کهن، گاهی به جای «می»، «همی» به کار می‌رفت: همی‌گویم…

۲- مضارع التزامی: ب‍ + بن مضارع + شناسه‌های مضارع:

بدانم، بدانی، بداند / بدانیم، بدانید، بدانند

🔺 گوشزد: گاهی فعل مضارع التزامی بدون «ب‍ » به کار می‌رود؛ مانند: فعل‌های باشم، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند/

شوم، شوی، شود، شویم، شوید، شوند/ برگردم…، روی دهد و…

۳-مضارع مستمر: دارم، داری، دارد/ داریم، دارید، دارند + مضارع اخباری:

دارم می‌روم، داری می‌روی، دارد می‌رود // داریم می‌رویم، دارید می‌روید، دارند می‌روند

۳- آینده: خواهم، خواهی، خواهد/ خواهیم، خواهید، خواهند + مصدر بدون –َن:

خواهم دید، خواهی دید، خواهد دیدخواهیم دید، خواهید دید، خواهند دید

زمان های پرکاربرد
فعل از نظر زمان
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

فعل از نظر زمان (آپارات)

فعل از نظر زمان (یوتیوپ)

فعل در زبان پارسی

کاربرد زمان افعال

اکنون به برخی از کاربردهای زمان ها اشاره می کنیم:

ماضی ساده

برای بیان کاری که در گذشته به طور کامل انجام گرفته است:

وقتی خورشیدِ صبح یکشنبه، پنجم جمادی الآخر سال ۶۷۲ پلک های خود را گشود،

مولانا جلال الدّین، چشمان پرنور خود را بر قونیه فروبست و به شمس پیوست.

ماضی استمراری

الف) برای بیان کاری که در گذشته به صورت پیوسته ادامه داشته یا بارها تکرار شده است.

ما قرن ها با همسایگان خود در صلح و صفا می زیستیم.

هر بار که طوفانِ حادثه ای به ما می رسید، بالنده تر قد برمی افراشتیم.

ماضی بعید

برای بیان کاری که در گذشته پیش از کار دیگر اتّفاق افتاده است:

وقتی سپاه نادر به اصفهان رسید، اشرف و یارانش این شهر را غارت کرده بودند.

ماضی التزامی

برای بیان کاری در گذشته همراه با احتمال، الزام و آرزو:

شاید(کاش، باید) انسان متمدّن امروز مضرّات زیاده جویی و خودخواهی را دریافته باشد.

ماضی نقلی

الف) برای بیان کاری که در گذشته انجام گرفته، اینک اثر و نتیجهٔ آن مورد نظر است:

در سال های اخیر جوانان ما در صحنهٔ پیکارهای علمی بین المللی موفّقیت های بزرگی کسب کرده اند.

ب) برای بیان کاری که گوینده، شاهد آن نبوده است و صورت نقل قول دارد:

سیل از کوه سرازیر شده و خانه ها را خراب کرده است.

ماضی مستمر

برای بیان کاری که در گذشته، هم زمان با کاری دیگر صورت گرفته است:

داشتیم برمی گشتیم که حسن وارد شد.

مضارع اخباری

الف) برای بیان حقایق کلّی و مطالب علمی:

آب در گرمای صد درجه می جوشد. آهن در مجاورت رطوبت زنگ می زند.

ب) برای بیان کاری که اکنون در حال انجام است:

چه می کنی؟ کتاب می خوانم.

پ) همچنین برای بیان کاری که در آینده انجام خواهد گرفت، از این فعل استفاده می شود:

تابستان آینده به مسافرت می رویم (= خواهیم رفت).

مضارع التزامی

برای بیان احتمال، الزام و آرزو در آینده:

شاید(کاش، باید) باران ببارد.

­مضارع مستمر

برای بیان کاری که هم اکنون در حال جریان است:

قافلهٔ تمدّن بشری به کجا دارد می رود؟

آینده

برای بیان کاری که از این پس انجام خواهد گرفت:

آزادی و آفتاب هم ریشه اند و در صورت نبود هر یک از آنها، حیات نابود خواهد شد.

۳) گذر

فعل ممکن است ناگذر، گذرا یا دووجهی باشد:

ناگذر: فعل ناگذر فقط نیاز به نهاد دارد.

گذرا: فعلی است که افزون بر نهاد ، نیاز به مفعول، مسند یا متمم یا نیاز به دو تا از اینها دارد.

دووجهی: گاهی برخی از فعلها هم گذرا و هم ناگذرند. به این گونه فعلها دووجهی گفته می شود؛ مانند: آب ریخت./ گربه آب را ریخت. فعل از مصدرهای زیر همه دووجهی اند:

شکستن، ریختن، پختن، بریدن، گداختن، گسستن و …

فعل از نظر گذر

گذرا کردن فعل ها

مى توان برخى از فعل ها را با افزودن تکواژ «ان» گذرا ساخت. «ان» تکواژ گذراساز است. اىن تکواژ به بن مضارع بعضى از فعل هاى ناگذر افزوده مى شود و آنها را گذرا به مفعول مى کند.

بن مضارع بقیهٔ فعل های این گروه را می بینیم:

پوس، پیچ، تَرَک، جُنب ، جوش، جَه، چرخ، چِک، خشک، خواب، دو، رقص، رم، روُ (ی میانجی هم اضافه می شود)، کش (گذرا است)، گرد (گشت)، گری، لرز، لغز، نشین (خلاف قاعده ← نش + ان)

برخی از فعل های گذرا نیز تکواژ «ان» را می پذیرند:

◙ اگر این تکواژ به فعل های گذرا به متمّم افزوده شود، آنها را به فعل های گذرا به مفعول و متمّم تبدیل می کند.به مصدرهای زیر توجه کنید:

ترسیدن (از) ← ترساندن (را – از)  / چسبیدن (به)← چسباندن (را – به)

رهیدن (از) ← رهاندن (را – از)  / رَستن (از) ← رهاندن (را – از)

◙ اگر این تکواژ به فعل های گذرا به مفعول اضافه شود، آنها را به فعل های گذرا به مفعول و متمّم تبدیل می کند. به مصدرهای زیر توجّه کنید:

پوشیدن (را) ← پوشاندن (را – به) / چشیدن (را) ← چشاندن (را – به)

خوردن (را) ← خوراندن (را – به) / فهمیدن (را) ← فهماندن (را – به)

برخی از فعل های ناگذر، که از مصدرهای افتادن، آمدن، رفتن و ماندن ساخته می شوند به گونه ای دیگر گذرا می شوند. شکل گذرای آنها به ترتیب: انداختن، آوردن، بردن و گذاشتن است.

برای بررسی تأثیر حرف اضافه بر معنای فعل اینجا را کلیک کنید.

۴) وجه

به جمله های زیر دقّت کنید:

جملۀ یکم: پرویز به خانه می رود. وقوع فعل از نظر گوینده مسلّم است.

جملۀ دوم: شاید پرویز به خانه برود. وقوع فعل از نظر گوینده نامسلّم است.

جملۀ سوم: به خانه برو. وقوع فعل جنبهٔ فرمان یا خواهش دارد.

این سه کارکرد فعل را وجه فعل می گوییم و آنها را به ترتیب اخباری، التزامی و امری می نامیم.

وجه اخباری

اگر گوینده وقوع فعل را به صورت مسلمّ و قطعی مطرح سازد، فعل از وجه اخباری است.

جز فعل امر و دو ساخت ماضی التزامی و مضارع التزامی ساخت سایر زمان های فعل ها، از وجه اخباری است.

وجه التزامی

اگر گوینده، فعل را به صورت نامسلّم یا احتمال و آرزو و الزام مطرح کند، فعل از وجه التزامی است و ساخت های ماضی التزامی و مضارع التزامی برای آن به کار می رود:

◙ ماضی: (اخباری) پرویز در امتحان ورودی موفّق شد ← (التزامی)کاش پرویز موفّق شده باشد.

◙ مضارع: (اخباری) پرویز در امتحان ورودی موفّق می شود ← (التزامی) کاش پرویز موفّق شود (بشود).

وجه امری

اگر گوینده، وقوع فعل را به صورت امر، خواهش و فرمان مطرح کند، فعل از وجه امری است.

کتاب را بردار. قدر مادر و پدر خویش را بدان. خدایا، مرا ببخش.

فعل امر برخلاف وجه اخباری و التزامی، پرسشی نمی شود.

فعل امر (وجه امری) تنها دو ساخت (صیغه) دارد:

دوم شخص مفرد ب + بن مضارع + ∅ دوم شخص جمع ب + بن مضارع + ید
برو بروید

برای بررسی تأثیر حرف اضافه بر معنای فعل اینجا را کلیک کنید.

سعید جعفری

معلوم و مجهول

در درس های گذشته با چند ویژگی فعل آشنا شدید؛ اکنون به دو جملهٔ زیر دقّت کنید.

در دو جملهٔ بالا دربارهٔ خریدن خانه در زمان گذشته صحبت شده است. تفاوت این دو جمله آن است که فعل جملۀ الف به نهاد و فعل جملۀ دوم به نهادی که قبلاً مفعول بوده است، نسبت داده شده است. فعل جملهٔ الف را معلوم و فعل جملهٔ دوم

را مجهول می نامیم.

فعل گذرا به مفعول را، اگر معلوم باشد به نهاد نسبت می دهیم و اگر مجهول باشد، به نهادی که قبلاً مفعول بوده است نسبت می دهیم.

روش مجهول کردن جملۀ معلوم

برای ساختن جمله ای که فعل آن مجهول باشد، از روش زیر، استفاده می کنیم:

جملۀ معلوم

۱) نهاد را حذف می کنیم:

۲) مفعول جمله را نهاد قرار می دهیم:

(در این حالت، اگر کلمهٔ «را » در جمله باشد، حذف می شود.)

۳) فعل جمله را به صفت مفعولی تبدیل می کنیم:

۴) از«شدن» فعلی متناسب با زمان فعل اصلی می سازیم و به آن اضافه می کنیم:

۵) شناسه را با نهاد جدید مطابقت می دهیم:

نهاد مفعول فعل
دوزنده پیراهن ها را دوخت ∅
(۱) دوزنده لباس ها را دوخت ∅
(۲) لباس ها را    دوخت ∅
(۳) لباس ها   دوخته شد∅
(۳) لباس ها   دوخته شدند∅

◙ فعلهای ناگذر که مفعول ندارند مجهول نمی شوند.

معلوم: مریم نامه نوشت.

مجهول: نامه ← نوشته شد.

معلوم: مریم نامه می نویسد.

مجهول: نامه ← نوشته می شود.

معلوم: مریم نامه خواهد نوشت.

مجهول: نامه → نوشته خواهد شد.

فعل مجهول = صفت مفعولی فعل اصلی + صورتِ صرف شدهٔ فعل شدن در زمان فعل معلوم.

در جملهٔ مجهول، شناسه از نظر شخص و شمار، با نهاد جدید متناسب است:

معلوم: علی دوستان ما را دید ∅

مجهول: دوستان ما دیده شدند.

«شد»

فعل از نظر ساختمان

۱- فعل ساده: آن است که بن مضارع آن فقط از یک تکواژ ساخته شده باشد؛ مانند: آمد، نشست، گرفت

۲- فعل پیشوندی: اگر به آغاز فعل ساده، تکواژهای (وند) « بر، در، باز، فرو، وا، …» افزوده شود فعل ساده به فعل پیشوندی بدل خواهد شد؛ مانند: وند(در) + رفت (ساده) = دررفت ( پیشوندی)

نمونه‌های دیگر: در غلتیدن، فروغلتیدن/ برآوردن، بازآوردن/ برگشتن، باز گشتن/ …

گوشزد: گاهی پیشوند معنای تازه ای به فعل نمی بخشد؛ مانند « شمردن، برشمردن»، «افراشتن، برافراشتن»

پیشوندهای فعلی: اندر،باز، بر، ترا، در، وا، ور، فرا، فرو، فرود، فراز، أ، فر

۳- فعل مرکب : هرگاه یک یا چند تکواژ آزاد را به آغاز فعل ساده یا پیشوندی بیفزاییم، فعل مرکب ساخته می شود؛ مانند: صرف نظر کردن، روی دادن، ایمان آوردن، اعلام کردن

در فعل مرکب به بخشی که صرف نمی شود «فعل‌یار» و به بخشی که صرف می شود «همکرد» می گویند؛ برای نمونه در فعل «روی داد» «روی» فعل‌یار و «داد» همکرد است.

راه تشخیص فعل مرکب از ساده :

الف) گسترش پذیری: معمولا فعل مرکب قابل گسترش نیست و نمی توان میان فعل‌یار و همکرد «ی» ناشناس یا « نشانه جمع» یا «صفت» یا «تر» یا هر تکواژ دیگری را افزود.

ب) نقش پذیری: فعل‌یار هرگز نقش دستوری (مفعول ، مسند ، متمم، قید و …) نمی پذیرد .

مانند: من به گفته شما ایمان آوردم. (ایمان کردم: فعل مرکب)

در جمله بالا نمی توان برای «ایمان» نقش دستوری یافت یا تکواژی را میان «ایمان» و «آوردن» افزود.

گوشزد۱: همه عبارت های کنایی فعل های مرکب اند. در این گونه فعل ها تمامی اجزا در کنار هم مفهوم یگانه ای را می رسانند؛ مانند: او از خواسته هایش چشم پوشید. (کنایه از صرف نظر کرد)

پ) جمله سازی: ساختمان فعل را باید در جمله شناسایی کرد؛ زیرا ممکن است که عبارتی در یک جمله فعل ساده داشته باشد و در جمله ای دیگر مرکب؛ به نمونه زیر بنگرید:

بهرام کشورش را دوست دارد. ( دوست دارد: فعل مرکب) / / بهرام در تهران دوست دارد. (دارد: فعل ساده)

ج) معناپذیری: معمولا در فعل مرکب همکرد تهی از معنا می شود و فعل‌یار و همکرد در کنار هم معنای تازه ای را می رسانند؛ مانند: روی دادن؛ معنای این فعل مرکب هیچ پیوند مستقیم با «روی» و «دادن» ندارد.

فعل های کمکی

برای ساختن فعل های ماضی بعید، ماضی التزامی، ماضی نقلی، ماضی مستمر، مضارع مستمر، آینده و همهٔ فعل های مجهول، از فعل های خاصّی استفاده می‌شود که آنها را فعل های کمکی می‌خوانیم. فعل های مشخّص شدهٔ زیر، کمکی هستند: رفته بودی، گفته باشد، نشسته است، داشت می‌رفت، دارد می‌آید، خواهند آمد، نوشته شد، گفته شده باشد.

◙ فعل های کمکی و وندهای نَـ، می، بـ، از نظر ساختمان، در فعل تغییری نمی‌دهند؛ چون در همهٔ فعل های ساده، مرکّب و پیشوندی می‌آیند.

نَـ: نرفت، نشناخت.

می: می‌گوید، می‌رفت.

بـ: برو، بنشینید.

بنابراین، اگر فعل ساده ای این وند ها و فعل های کمکی را بگیرد، باز هم ساده است.

منفی کردن فعلها

در فارسی امروز، هر فعلی را می‌توان با آوردن تکواژ منفی ساز «نـ» منفی کرد. تلفّظ این تکواژ «نَـ» است امّا اگر پیش از «می‌» بیاید، «ِنـ» تلفّظ می‌شود. این تکواژ همیشه پیش از فعل اصلی می‌آید امّا در فعل های آینده و مجهول پیش از فعل معین قرار می‌گیرد: نگفتم، نگفته ام، نگفته بودم، نگفته باشد، نمی‌گفتند/ نخواهم گفت، گفته نشد.

هنگام پیوستن تکواژ «نـ» به فعل، اگر تکواژ «بـ» همراه فعل باشد، حذف می‌شود: برو ← نرو، بیایند ← نیایند، بگوییم ← نگوییم.

◙ زمان های مستمر صورت منفی ندارند و برای منفی کردن آنها از معادل های غیرمستمر استفاده می‌شود:

بهرام دارد نامه می‌نویسد (مضارع مستمر) بهرام نامه نمی‌نویسد (مضارع اخباری)

بهرام داشت نامه می‌نوشت (ماضی مستمر) بهرام نامه نمی‌نوشت (ماضی استمراری)

تکواژ «نـ» در فعل های پیشوندی همیشه پس از پیشوند می‌آید:

خورشید هنوز برنیامده بود. لاک پشت سر از آب درنیاورد. ماهی هنوز لقمهٔ اوّل را درست فرو نبرده بود.

تکواژ منفی ساز «نـ» در فعل های مرکّب، پیش از جزء صرفی می‌آید:

نگاه نداشت. دوست نداشت. فرود نیامد. سردرنیاورد.

تغییر معنا در فعل ها

به جمله های زیر توجّه کنید:

مادر دست کودکش را گرفت.

خورشید گرفت.

خورشید که غروب کرد دلم گرفت.

گرفتم که شما راست می گویید.

رستم پس از ماجرای سیاوش، انتقام سختی از تورانیان گرفت.

لوله گرفت.

هنگام دویدن، ناگهان عضلات پایم گرفت.

فعل «گرفت» در هریک از جمله های بالا معنا و کاربرد خاصّی دارد که با دیگری کاملاً متفاوت است. باید دانست که واژه «گرفت» در هریک از کاربردهایش فعل دیگری است و نباید آن را همان فعل پیشین به شمار آورد.

فعل های ساده فارسی

تفاوت گزاردن، گذاشتن، گذشتن

گزاردن، گذاشتن، گذشتن

برای بررسی تأثیر حرف اضافه بر معنای فعل اینجا را کلیک کنید.

همخوانی نهاد و فعل

از میان همه اجزای جمله نهاد جدا و نهاد پیوسته در شخص و شمار با هم مطابقت می کنند؛ یعنی با فعل مفرد، نهاد مفرد می آید و با فعل جمع، نهاد جمع. به جمله زیر توجه کنید.

در زمان قدیم مرد تنگ دستی در سرزمینی دوردست با وضع پریشانی زندگی می کرد.

جمع بستن هیچ یک از گروه های اسمی جمله بـالا ــ بـه جـز نهاد ــ در فعل تأثیر نخواهد گذاشت:

در زمان های قدیم مرد تنگ دستی در سرزمین های دوردست با اوضاع پریشانی زندگی می کرد.

تنها با جمع بستن نهاد، فعل آن نیز جمع بسته می شود:

در زمان قدیم مردان تنگ دستی در سرزمینی دوردست با وضع پریشانی زندگی می کردند.

همخوانی نهاد و فعل

گوشزد: در فارسی امروز به ویژه در گونهٔ گفتاری تمایل بر تطبیق نهاد جدا و پیوسته است:

زبان به عنوان رفتاری اجتماعی تحت تأثیر عوامل مختلف، گونه های متفاوتی به خود می گیرد. اگر بخواهیم به مخاطب احترام بگذاریم، به جای ضمیر «تو»، ضمیر «شما» و به جای شناسهٔ «ی»، شناسهٔ «ید» را به کار می بریم: تو رفته بودی ⇐ شما رفته بودید. همچنین به جای ضمیر «او» ضمیر «ایشان» را به کار می بریم.

ضمیر

ضمیر اوّل شخص مفرد نیز گاه به صورت «ما » در می آید و اغلب نویسندگان و سخنرانان آن را به کار می برند و در حقیقت، خوانندگان و شنوندگان را با خود شریک می کنند : من معتقدم ⇐ ما معتقدیم. جدول فعل ها نیز در فارسی مؤدّبانه به این صورت به کار می رود؛ یعنی شناسهٔ آنها تابع قاعدهٔ ضمیر است:

شخص و شمارمفرد                                             جمع
اوّل شخصرفتم                                            رفتیم
دوم شخصرفتید                                            رفتید
سوم شخصرفتند                                             رفتند
صرف فعل

فعل اوّل شخص مفرد نیز گاهی به صورت جمع به کار می رود. در این حالت، گوینده یا نویسنده، سخن و نوشتهٔ خود را حاصل فکر جمع می داند نه فرد. گزینش این گونهٔ زبانی در انتخاب واژگان نیز تأثیر می گذارد و معمولاً معادل هایی برگزیده می شوند که پاره ای از آنها را می بینیم:

گونه مؤدبانه فعل

دستور تاریخی

اکنون با ویژگی «فعل» در گذر زمان آشنا می شویم.

ماضی استمراری

برای ساختن این زمان جز آنچه امروز معمول است (می + ماضی ساده)، سه شیوهٔ دیگر نیز معمول بوده است:

همچنین بانگ همی کرد و حلوا همی ستد. (قابوس نامه)

شبلی در ایشان همی نگریست.  (قابوس نامه)

همی گرد رزم اندر آمد به ابر (شاهنامه)

وی پاره ای حلوا بدو دادی (قابوس نامه)

دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به قوّت بازو نان خوردی. (گلستان)

مادر ابراهیم هر روز او را شیر همی دادی. (ترجمهٔ تفسیر طبری)

گر آنها که می گفتمی کردمی / نکوسیرت و پارسا بودمی (سعدی)

باز دیگر باره بانگ دیگر بکردی و پاره ای دیگر بستدی (قابوس نامه)

ماضی نقلی

برای ساختن این زمان جز آ نچه امروز معمول است (صفت مفعولی + ام، ای …)، یک شیوهٔ دیگر نیز معمول بوده است:

بن ماضی + َستم، َستی، َست، َستیم، َستید، َستند = رفتستم، رفتستی، رفتست، رفتستیم، رفتستید، رفتستند

آینده

در ساختمان فعل آینده گاهی به جای مصدر مرخّم از مصدر کامل استفاده می شده است:

خواهم شدن به بستان چون غنچه با دلی تنگ / و آنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن (حافظ)

مضارع اخباری

برای ساختن این فعل علاوه بر روش فعلی (می + بن مضارع + شناسه) از چهار شیوهٔ دیگر نیز استفاده می شده است:

از این نامداران گردن کشان / کسی هم برد سوی رستم نشان (شاهنامه)

مردی از در درآید که منظور حقّ است. (کشف الاسرار)

تو دانی، من این کار ندانم. (سمک عیار)

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم (حافظ)

ندانم چه ای هر چه هستی تویی (نظامی)

بخواهد هم از تو پدر کین من / چو بیند که خاک است بالین من (شاهنامه)

پسر گفتش ای بابک نامجوی / یکی مشکلت می بپرسم بگوی (بوستان)

دل من همی بر تو مهر آورد / همی آب شرمم به چهر آورد (شاهنامه)

مضارع التزامی

برای ساختن این زمان، علاوه بر شیوهٔ معمول امروز (ب + بن مضارع + شناسه) از شیوه های دیگری نیز استفاده می شده است:

۱) بن مضارع + شناسه:

بخواهد هم از تو پدر کین من / چو بیند که خاک است بالین من (شاهنامه)

۲) می + بن مضارع + شناسه:

چه داریم از جمال خویش مهجور / رها کن تا تو را می بینم از دور (ویس و رامین)

این میوه ها جبرئیل (ع) بیاورد تا فرزندان او آن را می کارند و می پرورند و ثمرت آن برمی دارند و می خورند.

فعل امر

برای ساختن فعل امر در شعر و نثر کهن ، علاوه بر شیوهٔ معمول امروز، از روش زیر نیز استفاده می شده است:

می کوش به هر ورق که خوانی / تا معنی آن تمام دانی (نظامی)

مرا کشان می بر تا پیش قطران. (سمک عیار)

اگر چو غنچه فرو بستگی است کار جهان / تو همچو باد بهاری گره گشا می باش (حافظ)

این فعل امر را  از آن رو که بر تداوم کار دلالت می کند  «امر مستمر» نامیده اند.

فعل نهی

فعل امر را در گذشته با تکواژ «مَ» منفی می ساخته اند:

مشو غرّه بر حُسنِ گفتار خویش (بوستان)

هماوردت آمد مشو باز جای (شاهنامه)

فعل دعایی

در شعر و نثر کهن، برای دعا فعل خاصّی وجود داشته است: بن مضارع + ا + شناسه

◙ به بیان دیگر مصوّت « َ = a » در شناسهٔ سوّم شخص مفرد ( َد) به « ا = â » تبدىل مى شود.

هماره جوان بادی و تندرست (شاهنامه)

جانان منی که پیش رویت میرام / درمان منی که درد جانت چینام (خاقانی)

خدای  تبارک و تعالی  همهٔ بندگان خود را از عذاب قرض و دین فرج دهاد. (سفرنامه، ناصرخسرو)

که رستم منم کم مماناد نام / نشیناد بر ماتمم پورسام (شاهنامه)

◙ گاهی نیز تکواژ «ا» پس از شناسه می آمده است:

منشیندا از نیکوان جز تو کسی بر جای تو / کم بیندا جز من کسی آن روی شهر آرای تو

◙ از فعل دعایی «بودن » (= بواد = طبق قاعده) «و» را حذف می کرده اند:

روز وصل دوستداران یاد باد / یاد باد آن روزگاران یاد باد (حافظ)

خدای  عزّوجلّ  از آزاد مردان خشنود باد. (تاریخ بیهقی)

◙ گاهی نیز در فعل دعایی مثبت یا منفی «بودن » پس از شناسه «ا » می افزوده اند:

تا باد چنین بادا مبادا آنکه او کژّی گزیند / که از کژّی به جز کژّی نبیند (نظامی)

گذر

◙ برخی از فعل ها که امروزه گذرا هستند، در گذشته به صورت ناگذر نیز به کار می رفته اند:

افزودن: سنگ بدگوهر اگر کاسهٔ زرین بشکست / قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود (سعدی)

افروختن: جهاندار بر پای بد هفت روز / به هشتم چو بفروخت گیتی فروز (شاهنامه)

بوییدن: مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطّار بگوید. (گلستان)

گسستن: اوفتاد و مرد و بگسستش نفس (مثنوی)

◙ برخی افعال که امروزه ناگذرند، در گذشته به صورت گذرا به کار می رفته اند:

ماندن: از امروز کاری به فردا مما ن / چه دانی که فردا چه آید زمان  (شاهنامه)

عمرو پسر را آنجا ماند.  (تاریخ بیهقی)

٭ برخی از فعل های ناگذر را با افزودن یک میانوند، گذرا می ساخته اند:

برگشتن = برگاشتن، تفتن= تافتن، شکفتن = شکافتن

◙ فعل «شدن» در گذشته به معنای «رفتن» و «گذشتن» کارکرد فراوانی داشته است:

آن مرد بشد و طعام بخرید.  (نصیحه الملوک)

شد آن که اهل نظر بر کناره می رفتند.  (حافظ)

بشد سوی آب و سر و تن بشست. (شاهنامه)

◙ فعل «آمدن» به معنای «شدن» می آمده است:

اطبّا از معالجت او عاجز آمدند.  (چهار مقاله)

◙ و در ساختن فعل مجهول نیز به کار می رفته است:

گفته آمد که به دل جویی ما می آیی  (حافظ)

مجهول: فعل مجهول  که امروزه با کمک فعل «شدن» ساخته می شود  در گذشته با فعل های دیگری نیز ساخته می شده است:

الف) با مصدر «آمدن»: گفته آمده است.

ب) با مصدر «گشتن»: ده تن بر دست سمک کشته گشتند.  (سمک عیار)

◙ علاوه بر تغییرات بالا، دو مورد زیر نیز حایز اهمّیت است:

الف) افزودن «بـ» بر سر انواع فعل حتّی فعل های منفی:

ندانی که من در اقالیم غربت چرا روزگاری بکردم درنگی (سعدی)

هیچ خلق آن خواب آشکار نکرد و بنگفت.  (ترجمهٔ تفسیر طبری)

ب) فعل «گفت» گاهی به صورت «گفتا» هم به کار می رفته است:

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو / از ماه ابروان منت شرم باد، رو  (حافظ)

برای بررسی تأثیر حرف اضافه بر معنای فعل اینجا را کلیک کنید.

فعل از نظر زمان

✅یادآوری:

الف) بن ماضی= مصدر بدون «ن»:

مصدر                             بن ماضی

رفتن                               رفت

رُفتن                               رُفت

آراستن                             آراست

زدودن                              زدود

نگریستن                          نگریست

جستن                              جست

ب) بن مضارع = فعل امر بدون « ب‍ »:

مصدر   فعل امر             بن مضارع

رفتن       برو                    رو

رُفتن       بروب                 روب

آراستن    بیارا                  آرا

زدودن     بزدا                   زدا

نگریستن بنگر                  نگر

جستن     بجو                   جو

پ) صفت مفعولی:

بن ماضی + ه/‍ه

نمونه: رفته، رُفته، آراسته، زدوده، نگریسته، جسته

✅ انواع فعل از نظر زمان:

الف) ماضی: فعلی است که در زمان گذشته روی می دهد.

ب) مضارع: فعلی که در زمان حال و گاهی آینده روی می دهد.

پ) آینده: فعلی که در زمان آینده روی می دهد.

انواع فعل ماضی:

۱- ماضی ساده:

 بن ماضی+ شناسه‌های ماضی (–َم، -ی، … / -یم، -ید، –َند):

شناختم، شناختی، شناخت/

شناختیم، شناختید، شناختند

منفی ماضی ساده: نشناختم، نشناختی …

۲- ماضی استمراری:

می+ ماضی ساده:

می‌گفتم، می‌گفتی، می‌گفت / می‌گفتیم، می‌گفتید، می‌گفتند

منفی ماضی استمراری: نمی‌گفتم، نمی‌گفتی …

گوشزد:

در فارسی کهن، ماضی استمراری به چند صورت دیگر هم به کار می‌رفته است:

الف) «همی»‌ به جای «می»: همی‌گفتم…

ب) می/ همی‌ + ماضی ساده + ی (استمراری): می‌گفتمی…

ت) ماضی ساده + ی (استمراری): گفتمی…

۳- ماضی بعید:

صفت مفعولی + بودم، بودی، بود/ بودیم، بودید، بودند:

رفته بودم، رفته بودی، رفته بود / رفته بودیم، رفته بودید، رفته بودند

منفی ماضی بعید: نرفته بودم، نرفته بودی …

۴- ماضی نَقلی:

صفت مفعولی + ام، ای، است / ایم، اید، اند:

شنیده‌ام، شنیده‌ای، شنیده‌است / شنیده‌ایم، شنیده‌اید، شنیده‌اند

منفی ماضی نَقلی: نشنیده‌ام، نشنیده‌ای …

گوشزد:

در فارسی کهن، ماضی نقلی به صورت زیر، نیز به کار می‌رفته است(فعل نیشابوری):

شنیدهستم، شنید‌ستی، شنیدست

شنید‌ستیم، شنید‌ستید، شنید‌ستند

۵- ماضی التزامی:

 صفت مفعولی + باشم، باشی، باشد / باشیم، باشید، باشند:

آمده باشم، آمده باشی، آمده باشد

آمده باشیم، آمده باشید، آمده باشند

منفی ماضی التزامی: نیامده باشم، نیامده باشی …

۶- ماضی مستمر:

داشتم، داشتی، داشت/ داشتیم، داشتید، داشتند + ماضی استمراری:

داشتم می‌گفتم، داشتی می‌گفتی، داشت می‌گفت

داشتیم می‌گفتیم، داشتید می‌گفتید، داشتند می‌گفتند

منفی ماضی مستمر: نمی‌گفتم، نمی‌گفتی …

saeedjafari
jafarisaeed

انواع فعل مضارع:

۱- مضارع اِخباری:

می + بن مضارع + شناسه‌های مضارع (–َ م، – ی، –َ د / -یم، – ید، –َ ند):

می‌شناسم، می‌شناسی، می‌شناسد

می‌شناسیم، می‌شناسید، می‌شناسند

گوشزد:

فعل‌های «است، هست، نیست و دارم، داری، دارد، داریم، دارید، دارند» نیز مضارع اِخباری به‌شمارمی‌آیند.

در فارسی کهن، گاهی به جای «می»، «همی» به کار می‌رفته است: همی‌گویم …

منفی مضارع اِخباری: نمی‌شناسم، نمی‌شناسی …

۲- مضارع التزامی:

ب‍ + بن مضارع + شناسه‌های مضارع:

بدانم، بدانی، بداند / بدانیم، بدانید، بدانند

گوشزد:

گاهی فعل مضارع التزامی بدون «ب‍» می آید؛ مانند: فعل‌های باشم، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند/

شوم، شوی، شود، شویم، شوید، شوند/ برگردم…، روی دهد و…

منفی مضارع التزامی: ندانم، ندانی …

۳- مضارع مستمر:

دارم، داری، دارد/ داریم، دارید، دارند + مضارع اخباری:

دارم می‌روم، داری می‌روی، دارد می‌رود

داریم می‌رویم، دارید می‌روید، دارند می‌روند

منفی مضارع مستمر: نمی‌شناسم، نمی‌شناسی …

۳- آینده:

خواهم، خواهی، خواهد/ خواهیم، خواهید، خواهند + مصدر بدون –َ ن:

خواهم کاست، خواهی کاست، خواهد کاست

خواهیم کاست، خواهید کاست، خواهند کاست

منفی آینده: نخواهم کاست، نخواهی کاست …

گوشزد:

عبارت «می‌خواهم بروم» و «می‌خواهم رفت» آینده به شمار نمی‌روند.

امر:

بـ + بن مضارع + شناسه

برو، بروید

نهی

نـ + بن مضارع + شناسه

نرو، نروید

فعل مجهول

صفت مفعولی + گردانش فعل «شدن»

دیده شدم، دیده شدی، دیده شد / دیده شدیم، دیده شدید، دیده شدند.

منفی فعل مجهول: دیده نشدم، دیده نشدی …

زمان های پرکاربرد
فعل از نظر زمان

برای آگاهی بیشتر از فعل و دانش افزایی اینجا را کلیک کنید.

ویدئو فعل از نظر زمان(آپارات)

ویدئو فعل از نظر زمان (یوتیوپ)

فعل در زبان پارسی