بایگانی برچسب: s

آموزه دهم: سبک شناسی دوره معاصر و انقلاب اسلامی

سبک شناسی ادبیات معاصر تا انقلاب اسلامی

الف) شعر

◙ سطح زبانی

با توجه به شرایطی که به وجود آمد و حوادثی که بر جامعه و ادبیات مؤثر واقع شد، در سطح زبانی شعر معاصر این موارد قابل بررسی هستند:

◙ لغات و ترکیبات امروزی و جدید وارد شعر شده است؛

◙ دست شاعر برای استفاده از همه واژه‌ها باز است؛

◙ سادگی و روانی زبان شعر و جمله بندی‌های ساده در شعر معاصر کاملاً چشمگیر است.

◙ سطح ادبی

از آنجا که شعر نو نیمایی رواج یافته و سنت شکنی‌ها در قالب شعر و موسیقی و قافیه مقبول طبع بسیاری قرار گرفته است، تغییر در قالبهای شعری مشهود است و واحد شعر بیشتر بند است نه بیت؛

◙ آرایه‌های بیانی و بدیعی به صورت طبیعی وارد شعر می شود؛

◙ علاوه بر قالبهای سنتی، قالب نیمایی و سپید پرکاربرد است؛

● قالبهای سنتی: وزن عروضی دارد؛ جای قافیه‌ها مشخص است و طول مصراع‌ها ثابت؛ مانند شعرهای حافظ و سعدی.

قالب نیمایی: وزن عروضی دارد؛ امّا جای قافیه‌ها مشخص نیست و طول مصراع‌ها کوتاه و بلند می شود؛ مانند شعرهای اخوان ثالث، فروغ فرخ‌زاد و سهراب سپهری.

● سپید: هر چند آهنگین است؛ امّا وزن عروضی ندارد و جای قافیه‌ها در آن مشخص نیست و طول مصراع‌ها کوتاه و بلند می شود؛ مانند برخی شعرهای احمد شاملو.

● موج نو: نه قافیه دارد و نه وزن عروضی و فرق آن با نثر در تخیل شعری است. موج نو به پیچیدگی معروف است. مانند برخی اشعار احمدرضا احمدی.

◙ در اشعار نو تساوی طولی مصراع‌ها رعایت نمی شود و مصراع‌ها از نظر تعداد پایه‌های آوایی هم‌اندازه نیستند؛

◙ ابهام در شعر معاصر پسندیده است و معنی گریزی، از ویژگی‌های شعر این دوره است؛

◙ صور خیال، جدید و نو هستند و تکرار تصاویر شاعران دوره‌های قبل نیستند؛

◙ گرایش به نماد در تصاویر شعری بیشتر می شود؛

◙ انتخاب وزن، متناسب با لحن طبیعی گفتار و زبان شعر است.

صور خیال: صورت‌های خیال

◙ سطح فکری

تغییرات فضای سیاسی و اجتماعی جامعه و تحولاتی که در ایران به وقوع پیوسته بود، در حوزه فکری شعر معاصر مسائل تازه‌‌ای را به وجود آوردند که مهم ترین آنها عبارت اند از:

◙ معشوق در ادبیات معاصر مانند دوره‌های آغازین شعر فارسی زمینی است؛

◙ مخاطب شعر عامه مردم، هستند؛

◙ تفکر شاعر بیشتر زمینی و پیرامون امور دنیوی است؛

◙ موضوع شعر محدود نیست و بسیار تنوع دارد و شاعر برای انتخاب موضوع آزاد است؛

◙ مفاهیم خصوصی، سیاسی و اجتماعی بسیار مورد توجه شاعران قرار گرفته اند؛

◙ لحن شاعر صمیمانه و متواضعانه است؛

◙ مدح و ذمّ و هجو در شعر این دوره بسیار کم است.                                                      مدح: ستایش / ذمّ: نکوهش / هجو: بدگویی

علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری

ب) نثر

◙ سطح زبانی

◙ در نثر این دوره، شماری از واژه‌های اروپایی به زبان فارسی راه یافته اند؛

◙ از واژه‌های عربی نسبت به گذشته کاسته شده است؛

◙ بسیاری از واژه‌ها، کنایات و اصطلاحات عامیانه وارد نثر داستانی این دوره شده اند؛

◙ نثر داستانی در این دوره به شدت تحت تأثیر گفتار و محاوره اقشار اجتماعی ایران است؛

◙ بسیاری از افعال حذف می شوند و ساختار نحوی جمله‌ها به هم می ریزد و کوتاهی جملات و فعلها در کلام فراوان دیده می شود.

◙ سطح ادبی

◙ در این دوره گونه‌های نثر فنی و مصنوع جایگاهی ندارند؛

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل نثر فنی نثر موزون نثر مصنوع

◙ توصیف پدیده‌ها و شخصیت‌ها در نثر این دوره عینی، کوتاه، بیرونی و مشخص است؛

◙ قالبها و ساختار داستانی متنوع و گوناگون است؛ سفرنامه، خاطره، داستان کوتاه و بلند،

◙ نثر تحقیقی و دانشگاهی، رمان، نمایشنامه و … مورد توجه نویسندگان معاصر قرار گرفته است؛

◙ در نثر این دوره سبکهای متفاوتی در داستان نویسی وجود دارد؛ برای نمونه بر اساس نام نویسنده: سبک جمالزاده، سبک آل احمد، سبک هدایت و سبک دولت آبادی.

◙ سطح فکری

◙ نثر داستانی این دوره تنوع مضمون دارد؛ مانند داستانهای اقلیمی، شهری، کودکانه، زنانه و… ؛

◙ رمانهای تاریخی، سیاسی، علمی، فلسفی و … نگاشته می شوند؛

◙ اساطیر یونانی، رومی، هندی و عبری رد پای آشکاری در داستان‌نویسی معاصر دارند؛

◙ مکتب‌های فلسفی و ادبی قرن نوزدهم و بیستم اروپا مانند رمانتیسم در ادبیات داستانی این دوره حضوری آشکار و تأثیرگذار دارند؛

◙ از موضوعات عمدۀ داستان در این دوره می توان به عشق، انسان، ستیز با خرافات، آموزش و پرورش، نفت، مسائل زنان، روشن فکری، سرمایه داری، کارگری، سیاست، استبداد، انقلاب، جنگ و دهها موضوع دیگر اشاره کرد.

***

سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

سبک‌شناسی دورۀ انقلاب اسلامی

الف) شعر

با توجه به زمینه‌هایی که در ادبیات انقلاب به وجود آمد و رویکردهایی که از نظر زبانی، ادبی و فکری در آن وجود داشت، مهمترین ویژگی‌های سبکی شعر این دوره را می توان این گونه ذکر کرد:

◙ سطح زبانی

◙ زبان و واژگان شعری در قصاید دوره انقلاب به سبک خراسانی نزدیک است؛

◙ واژگان متناسب با دین، جبهه و جنگ، شهادت، ایثار و وطن دوستی در شعر و نثر این دوره بیشتر شد.

◙ باستان گرایی و علاقه فراوان به استفاده از واژه‌های کهن در زبان شعر این دوره محسوس است؛

◙ آشنایی زدایی زبانی و روی آوردن به ترکیب‌های بدیع و بی سابقه یکی از مشخصه‌های دیگر شعر این دوره است که در نتیجه روی آوردن به مفاهیم انتزاعی حاصل شده است.

آشنایی زدایی: بنابراین نظریه آشنایی زدایی یا هنجار گریزی، وظیفه هنرمند این است که با ناآشنا کردن مفاهیم آشنا و دشوار کردن ساخت‌ها و افزودن بر دشواری، مدت زمان درک خواننده را طولانی‌تر کند و لحظه‌ دریافت را به تأخیر بیندازد، بدین سان باعث ایجاد لذت و ذوق ادبی گردد.

◙ سطح ادبی

◙ در دهه‌های چهل و پنجاه، شعر نیمایی مورد توجه روشن فکران بود؛ امّا بعد از پیروزی انقلاب، قالب‌های سنتی مورد توجه قرار گرفت و شیوه نیمایی به ویژه در میان جوانان و انقلابیون تا حدودی از رونق افتاد و قالب‌های قصیده و غزل رایج شدند؛

◙ در شعر سنتی این دوره تقلید از سبک عراقی و خراسانی و تمایل به آنها زیاد است؛

◙ گرایش به خیال بندی، شعر برخی شاعران این دوره را گاه به شعر بیدل و صائب نزدیک کرده است؛

◙ در سال‌های نخستین، شعر این دوره از تمثیل و نمادگرایی کمتر بهره گرفته است و شاعران به صراحتِ بیان روی آورده اند؛ امّا به تدریج با الهام از فرهنگ اسلامی، تمثیل و نماد در ادبیات راه پیدا کرده است.

تمثیل: تمثیل به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان تر به خواننده انتقال دهد.

نماد: کلمه‌ای است که معنایی فراتر یا غیر از لفظ خود را القا می‌کند. مانند: کوه (پایداری) / باران (نعمت و طراوت) / فصل‌ها (دگرگونی)

◙ سطح فکری

◙ در شعر این دوره شاعران به مفاهیم و مضامین اسلامی به ویژه فرهنگ عاشورایی توجه نمودند؛

◙ روح حماسه و عرفان در شعر این دوره آشکار است. در حماسه بُعد زمینی غلبه دارد و در عرفان بُعد آسمانی؛ تلفیق این دو را در غزل حماسی انقلاب می توان دید؛

◙ روی آوردن به مفاهیم انتزاعی در شعر این دوره آشکار است؛

◙ فرهنگ دفاع مقدس یکی از اصلی ترین درونمایه‌های شعر این دوره است؛

برخی از ویژگی‌های سبکی شعر این دوره را در نمونه زیر می یابیم:

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم، / ولى دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالى لب پنجره / پر از خاطرات ترک خورده‌ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم / اگر خون دل بود، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است، آورده ایم / اگر داغ شرط است، ما برده ایم

اگر دشنه دشمنان، گردنیم / اگر خنجر دوستان، گُرده ایم

گواهى بخواهید، اینک گواه / همین زخم‌هایى که نشمرده ایم!

دلى سربلند و سرى سر به زیر / از این دست عمرى به سر برده ایم (قیصرامین پور)

◙ سطح زبانی: زبان و واژگان شعری به سبک خراسانی نزدیک است؛ / لب پنجره: لب در معنای کنار واژه عامیانه به شمار می‌رود. / خاطرات ترک خورده: دست شاعر برای استفاده از همه واژه ها باز است. / زبان شعر و جمله بندی ها ساده و روان است. / فراوانی واژگان فارسی / ◙ سطح ادبی: «پاییز» نماد افسردگی و ناامیدی است. / آرایه های بیانی و بدیعی به صورت طبیعی وارد شعر شده است / صور خیال جدید و نو هستند؛ مانند: گلدان خالی لب پنجره، خاطرات ترک خورده / نماد در آن دیده می شود / انتخاب وزن متناسب با لحن طبیعی گفتار است /  ◙ سطح فکری: روح حماسه و عرفان را در شعر می‌توان دید؛ / مخاطب شعر عامه مردم است / لحن شاعر صمیمانه و متواضعانه است / مفهوم شعر بیشتر خصوصی، سیاسی و اجتماعی است.

◄ کالبد شکافی چامه

۱- سراپا اگر زرد و پژمرده ایم، / ولى دل به پاییز نسپرده ایم

قلمرو زبانی: پژمردن: پلاسیدن / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: فعولن فعولن فعولن فعل / سراپا: مجاز از همه وجود / زرد بودن: کنایه از بیماری و پژمردگی / دل سپردن: کنایه از فریفته شدن / پاییز: نماد پژمردگی و اندوه / سر، دل، پا: تناسب / پژمرده ایم: استعاره پنهان

بازگردانی: اگر چه بیمار و اندوه، هستی مان را آکنده است؛ ولی تسلیم غم و اندوه نخواهیم شد و با آن می جنگیم.

پیام: امید به آینده شکوفا

۲- چو گلدان خالى لب پنجره / پر از خاطرات ترک خورده‌ایم

قلمرو زبانی: لب: کنار؛ واژه عامیانه / ترک: واژه عامیانه / قلمرو ادبی: چو گلدان: تشبیه، صور خیال نو / خاطرات ترک خورده: کنایه از خاطرات رو به فراموشی است یا خاطرات قدیمی، صور خیال نو

بازگردانی: ما مانند گلدان خالی لب پنجره که ترک خورده است در حال فراموش کردن خاطرات شیرین گذشته ایم.

پیام: فراموشی خاطرات شیرین

۳- اگر داغ دل بود، ما دیده ایم / اگر خون دل بود، ما خورده ایم

قلمرو زبانی: داغ: سوزان، نشانه / قلمرو ادبی: خون دل خوردن: رنج و درد کشیدن / موازنه / واج آرایی «د» / واژه آرایی: بود، ما

بازگردانی: اگر داغ دلی بود ما آن داغ را کشیده ایم. اگر باید رنجی ببریم ما آن را به جان خریده ایم.

پیام: بازگفت درد دل

۴- اگر دل دلیل است، آورده ایم / اگر داغ شرط است، ما برده ایم

قلمرو زبانی: دلیل: برهان / قلمرو ادبی: واژه آرایی: است / واج آرایی «د» / تضاد: آورده ایم، برده ایم

بازگردانی: اگر نیاز به دلیل احساسی است ما آن را ارائه داده ایم و اگر رنج نیاز است ما انسانی رنج کشیده ایم.

پیام: بازگفت درد دل

۵- اگر دشنه دشمنان، گردنیم / اگر خنجر دوستان، گُرده ایم

قلمرو زبانی: دشنه: گونه‌‌ای تیغ و کارد / گرده: میان دو شانه / قلمرو ادبی: گردنیم: تشبیه (ما مانند گردنیم) / گرده ایم: تشبیه (ما مانند گرده ایم) / واج آرایی «ن» و «گ» / تضاد: دوستان، دشمنان / تناسب: گرده، گردن؛ دشنه، خنجر / موازنه

بازگردانی: اگر دشمنان بخواهند به ما دشنه زنند ما می پذیریم و اگر دوستان بخواهند به ما خنجر زنند تن می دهیم.

پیام: تن دادن به بلا

۶- گواهى بخواهید، اینک گواه / همین زخم‌هایى که نشمرده ایم!

قلمرو زبانی: گواه: شاهد / اینک: ایناهاش، اکنون / قلمرو ادبی: زخم‌های نشمرده: کنایه از زخمهای فراوان / جناس: گواه، گواهی

بازگردانی: اگر از من گواهی و شاهد بخواهید زخم‌های فراوان بدنم بر این ادعا گواهی می دهد.

پیام: زخمهای ما گواه بردباری ماست.

۷- دلى سربلند و سرى سر به زیر / از این دست عمرى به سر برده ایم

قلمرو زبانی: دست: نوع / قلمرو ادبی: سربلند: کنایه از سرافراز / سر به زیر بودن: کنایه از فروتن بودن / سر، دل: تناسب / ایهام تناسب: دست در معنای عضو تن با واژه «سر» و «دل» / به سر بردن: کنایه از زندگانی کردن / سر نخست و چهارم: جناس همسان / تضاد: سربلند، سرى سر به زیر

بازگردانی: ما همیشه سرافراز و فروتن بوده ایم و عمری با این شیوه زیسته ایم.

پیام: سربلند زیستن.

علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری

ب) نثر

◙ سطح زبانی

◙ زبان داستان‌ها به ویژه در زمان جنگ بیشتر عامیانه است؛

◙ ساده نویسی که در دوره‌های پیش شروع شده بود، در این دوره نیز ادامه یافت؛

◙ با انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی، بسیاری از واژه‌های مربوط به فرهنگ ایثار و شهادت و مبارزه و مقاومت وارد زبان داستان این دوره شد. البته بیشتر این واژه‌ها برگرفته از فرهنگ اسلامی است.

◙ سطح ادبی

◙ از پایان دهه پنجاه تا پایان دهه شصت، گرایش به داستانهای بلند بیشتر از داستان کوتاه است. در صورتی که قبل از انقلاب اقبال به داستان کوتاه، هم در میان مردم و هم نویسندگان وجود داشت. این روند از آغاز دهه هفتاد شکل دیگر به خود گرفت و گرایش به داستان کوتاه بیشتر شد؛

◙ در دهه نخست انقلاب، دوری از سبک‌های جدید داستان دیده می شود؛ امّا به تدریج به ویژه بعد از جنگ، گرایش به سبک‌های جدید داستان نویسی مانند جریان سیال ذهن بیشتر می شود و نیز در دهه هشتاد شاهد داستانک نویسی (مینی مال) و مدرن نویسی هستیم؛

◙ گرایش به برخی قالب‌های دیگر مانند خاطره، قطعه ادبی، سفرنامه، شرح حال و نوشته‌های ادبی – تحقیقی رایج شد.

جریان سیال ذهن:‌ شکل ویژه‌‌ای از روایت داستان است؛ که مشخصه‌های اصلی آن پرش‌های زمانی پی در پی، درهم‌ریختگی دستوری و نشانه‌گذاری، تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان و گاه نوعی شاعرانگی در زبان است؛ که به دلیل بازتاب ذهنیات مرحلۀ پیش از گفتار شخصیت رخ می‌دهد.

◙ سطح فکری

◙ تنوع موضوع‌ها یکی از خصایص برجسته ادبیات داستانی پس از انقلاب است. دگرگونی‌های بنیادی، مانند مقاومت هشت ساله مردم در جنگ تحمیلی و استکبارستیزی، سرچشمه‌‌ای برای نویسندگان بعد از انقلاب شد؛

◙ اندیشه حاکم بر داستان‌های دهه اوّل پس از پیروزی انقلاب، ابتدا سیاسی و در مرحله بعد، اجتماعی است؛

◙ از مضامین نثر این دوره می توان به موارد زیر اشاره کرد:

بی توجهی به مادیات، دعوت به اخلاقیّات، استکبارستیزی، مبارزه با بی عدالتی اجتماعی، استقبال از شهادت و فرهنگ ایثار و دفاع از وطن.

◙ یکی از ویژگی‌های ادبیات داستانی معاصر تا پیش از انقلاب، غیردینی و گاه ضددینی بودن آن است. حتی گاهی در آثار غیردینی مبارزه با اصل اسلام و تعالیم آن دیده می شود. درحالی که در ادبیات بعد از انقلاب چهره دین و دین داری در داستانها بسیار مطلوب منعکس شد؛

◙ تفکر انسان گرایانه (اومانیسم) که در آثار قبل از انقلاب وجود داشت، گاهی در برخی از آثار بعد از انقلاب به گونه‌‌ای کمرنگ مشاهده می شود.

برخی از ویژگی‌های نثر این دوره را در متن زیر می یابیم:

آفتاب، چشم‌هایتان را می زد، برای همین دستتان را بر چشم‌های درشتتان که در نور آفتاب جمع شده بود، حمایل کرده بودید، دست دیگرتان را هم به هنگام صحبت کردن تکان می دادید، با یک سال و نیم پیش فرق زیادی نکرده بودید. جز ریش‌هایتان که پرتر و بلندتر شده بود و رنگ چهره تان که آفتاب خورده تر و تیره تر. لباس نظامی به تنتان برازنده بود، شکیل تر از همیشه که کت و شلوار می پوشیدید. وقتی یقینم شد که خودتانید، نزدیک بود بی اختیار به سویتان خیز بردارم و فریاد بزنم: آقای موسوی! من موحّدی‌ام، شاگرد شما. (سید مهدی شجاعی)

◙ سطح زبانی: زبان داستان‌ عامیانه است؛ / ساده نویسی / بسیاری از واژه‌های مربوط به فرهنگ ایثار و شهادت و مبارزه و مقاومت وارد زبان داستان این دوره شد. ◙ سطح ادبی: قالب آن خاطره و شرح حال است. ◙ سطح فکری: مضمون نثر استکبارستیزی، مبارزه با بی عدالتی اجتماعی، استقبال از شهادت و فرهنگ ایثار و دفاع از وطن است. / چهره دین و دین داری در داستان بسیار مطلوب منعکس شده است؛

تاریخ ادبیات
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
سعید جعفری

◄ خودارزیابی

۱- دو مورد از ویژگی‌های زبانی شعر معاصر (تا انقلاب اسلامی) را بنویسید.

◙ لغات و ترکیبات امروزی و جدید وارد شعر شده است؛

◙ دست شاعر برای استفاده از همه واژه‌ها باز است؛

◙ سادگی و روانی زبان شعر و جمله بندی‌های ساده در شعر معاصر کاملاً چشمگیر است.

۲- وضعیت حماسه و عرفان را در شعر دورۀ انقلاب بنویسید.

◙ روح حماسه و عرفان در شعر این دوره آشکار است. در حماسه بُعد زمینی غلبه دارد و در عرفان بُعد آسمانی؛ تلفیق این دو را در غزل حماسی انقلاب می توان دید؛

۳- از ویژگی‌های زبانی نثر معاصر (تا انقلاب اسلامی) دو مورد را بنویسید.

◙ در نثر این دوره، شماری از واژه‌های اروپایی به زبان فارسی راه یافته اند؛

◙ از واژه‌های عربی نسبت به گذشته کاسته شده است؛

◙ بسیاری از واژه‌ها، کنایات و اصطلاحات عامیانه وارد نثر داستانی این دوره شده اند؛

◙ نثر داستانی در این دوره به شدت تحت تأثیر گفتار و محاوره اقشار اجتماعی ایران است؛

◙ بسیاری از افعال حذف می شوند و ساختار نحوی جمله‌ها به هم می ریزد و کوتاهی جملات و فعلها در کلام فراوان دیده می شود.

۴- با توجّه به شعر زیر به پرسش‌ها پاسخ دهید.

پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت / شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت

بسیار بود رود در آن برزخ کبود / امّا دریغ، زهره دریا شدن نداشت

در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار / حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت

گم بود در عمیق زمین شانه بهار / بی تو ولی زمینه پیداشدن نداشت

دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ / آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت

چون عقده‌‌ای به بغض فرو بود حرف عشق / این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت (سلمان هراتی)

الف) ویژگی‌های زبانی، ادبی و فکری شعر را بنویسید. (از هر یک دو مورد(

زبانی) سادگی و روانی شعر / جمله بندی‌ها ساده است / فراوانی واژگان فارسی / ترکیب‌های بدیع مانند: برزخ کبود و خاک بی بهار / واشدن: واژه عامیانه است / ادبی) قالب: غزل اجتماعی / وزن: مَفعولُ فاعِلاتُ مفاعیل فاعلن / نماد: آب، شب – رود – دریا / صور خیال جدید و نو هستند؛ مانند: شانه بهار، دلها آیینه بود …/ فکری: شعر خطاب به رهبر است / معشوق آسمانی است / لحن شاعر متواضعانه است و به توصیف پیش از انقلاب و پس از انقلاب می‌پردازد / مفهوم شعر سیاسی و اجتماعی است.

◄ کالبدشکافی چامه

پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت / شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت

قلمرو زبانی: جرئت: یارا / تو: منظور رهبر است / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / معنی نداشتن: کنایه از اینکه بسیار بعید بود / آب: نماد آدمیان پاکدل / دریا شدن: کنایه از همبسته و یکپارچه شدن / شب: نماد ستم و سیاهی / شب … جرئت نداشتن: جانبخشی، استعاره پنهان / فردا: مجاز از روز/ صور خیال نو و جدید است.

بازگردانی: پیش از تو مردم پاکدل نمی توانستند به هم بپیوندند. ستم و ستمگری رواج داشت و امیدی به پایان آن نبود.

پیام: بزرگداشت رهبر

بسیار بود رود در آن برزخ کبود / امّا دریغ، زهره دریا شدن نداشت

قلمرو زبانی: برزخ: فاصله میان دو چیز، جهان میان دنیا و آخرت / کبود: آبی سیر / دریغ: افسوس / زهره: یارا، جرئت / قلمرو ادبی: رود: نماد یا استعاره آشکار از شهروندان پاکدل / برزخ کبود: استعاره از بازه میان حکومت شاه و جمهوری اسلامی / دریا شدن: کنایه از همبسته و یکپارچه شدن / رود، دریا: تناسب / صور خیال نو و جدید است.

بازگردانی: در روزگار خودکامگان شهروندان آزاده و پاکدل بسیار بودند؛ امّا توان اجتماع کردن و گردهم آیی نداشتند.

پیام: ممنوعیت آزادی خواهی و اجتماع

در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار / حتا علف اجازه زیبا شدن نداشت

قلمرو زبانی: کویر: شوره زار، نمکزار / قلمرو ادبی: کویر سوخته: استعاره آشکار از حکومت ستم شاهی / سوخته: کنایه از بی بار و بر / خاک: مجاز از سرزمین / بهار: نماد شکوفایی و زندگی / بی بهار: مجاز از «همیشه زمستان» / علف: استعاره آشکار از شهروندان معمولی یا استعاره پنهان و جانبخشی / زیبا شدن: کنایه از خودنمایی و خودآرایی/ صور خیال نو و جدید است.

بازگردانی: ایران در روزگار خودکامگان همچون کویر سوخته و زمین بی بر و بار بود و حتا شهروندان معمولی نیز نمی توانستند پیشرفت کنند و خودی بنمایند.

پیام: اختناق جامعه

گم بود در عمیق زمین شانه بهار / بی تو ولی زمینه پیدا شدن نداشت

قلمرو زبانی: عمیق زمین: عمق زمین (ویژگی سبکی) / تو: منظور رهبر است / زمینه: بستر / قلمرو ادبی: بهار:‌ نماد شکوفایی و سرسبزی و زندگی / شانه بهار: اضافه استعاری، استعاره پنهان / ولی: ایهام (۱- امّا ۲- ولی فقیه) / صور خیال نو و جدید است.

بازگردانی: در این سرزمین خشک و بی بر و بار، بهار و روزگار شکوفایی مردم فرانمی رسید؛ نیز هیچ امیدی نبود که بی تو بهار شکوفایی از راه رسد.

پیام: بزرگداشت رهبر

دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ / آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت

قلمرو زبانی: صاف: پاکدل / هراس: ترس / قلمرو ادبی: دل: مجاز از شهروند / سنگ: استعاره آشکار از کارگزاران حکومت / آیینه: نماد پاکی و خوبی / دلها آیینه بود: تشبیه / تماشا شدن: کنایه از به چشم آمدن و شناخته شدن/ صور خیال نو و جدید است.

بازگردانی: شهروندان اگرچه پاکدل بودند؛ ولی از ترس کارگزاران خودکامه مانند آیینه‌‌ای زیبا بودند که می ترسیدند دیگران ایشان را شناسایی کنند.

پیام: اختناق حاکم بر کشور

چون عقده‌‌ای به بغض فرو بود حرف عشق / این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت (سلمان هراتی)

قلمرو زبانی: چون: مانند / بغض: حالتی که شخص جلوی گریه خود را می گیرد / عقده: امیال سرکوب شده که عوارض آن در زندگی فرد ظاهر می‌شود، گره / واشدن: باز شدن / قلمرو ادبی: سر: مجاز از قصد / عقده: واژه آرایی / واشدن: کنایه از بر طرف شدن/ صور خیال نو و جدید است.

بازگردانی: حرف عشق مانند عقده در گلو گیر کرده بود و اجازه بروز نداشت و همیشه سر به مهر بود و هیچ امیدی نبود که عشق جایگاه خود را در جامعه بیابد.

پیام: پنهان بودن عشق در روزگار خودکامگان

ب) بیت اوّل را تقطیع هجایی کنید و پس از تعیین وزن آن، یک اختیار شاعری زبانی و یک اختیار وزنی به کار رفته را مشخّص کنید.

خط عروضی: پیشَز تُ آب مَعنی یِ دَریا شُدَن نَداشت/ شَب ماندِ بودُ جُرئَتِ فَردا شُدن نَداشت

اختیار زبانی) حذف همزه: هجای دوم پایه آوایی نخست / تغییر کمیت: هجای هفتم مصراع نخست، اختیار وزنی) بلند بودن هجای پایان مصراع‌ها.

مُستَفعِلُن مَفاعِلُ مُستَفعِلُن فعل

۵- متن زیر را از نظر قلمرو ادبی واکاوی کنید.

این تنگ عیشی برای او (مولوی) نوعی ریاضت نفسانی بود؛ ناشی از خسّت و خشک دستی نبود. از زندگی فقط به قدر ضرورت تمتّع می برد. بیش از قدر ضرورت را موجب دور افتادن از خط سیر روحانی خویش می یافت. (عبدالحسین زرین کوب) / عیش: زندگانی / ریاضت: رنج بری / خسّت: خسیس بودن / تمتّع: بهره مندیقلمرو ادبی) این نثر از نمونه‌های شرح حال نویسی ادبیّات معاصر است؛ / آرایه‌های ادبی کم است (خشک دستی: کنایه از خسیس بودن) و متن بیشتر علمی است تا ادبی؛ نثر فنی و مصنوع نیست؛ زیرا سجع پردازی و تمایل به بهره گیری از واژگان دشوار، عبارات عربی و … در آن دیده نمی شود. جملات آن کوتاه، صریح و توصیف‌ها عینی، کوتاه، بیرونی و مشخص است. / قالب نوشته داستانی است و نثر پژوهشی و دانشگاهی.

علوم ۳ بیسترس
پی دی اف درس دهم علوم و فنون ادبی دوازدهم

آموزه چهارم: سبک شناسی قرن های دوازدهم و سیزدهم

چنان که خواندیم، سبک بازگشت تغییر و تحول چندانی در شیوه‌ها و ویژگی‌های سخن به وجود نیاورد. بلکه بازگشتی به دوره‌های خراسانی وعراقی بود. از آنجا که ویژگی‌های این دو سبک در پایه‌های دهم و یازدهم بیان شده است در اینجا به بررسی سبک دوره بیداری می پردازیم.

□ سبک‌های ادبی: سبک خراسانی(بینابین: آذربایجانی)- سبک عراقی(مکتب وقوع)- سبک هندی- دوره بازگشت ادبی- دوره بیداری

الف) سبک شعر

■ سطح زبانی

سادگی و روانی از بارزترین شاخصه‌های زبان شعر عصر بیداری است. شعر این دوره به دلیل موقعیت اجتماعی و انقلابی، برای عامه مردم قابل فهم است. توجه به مردم و استفاده از شعر برای آگاه سازی آنان در این دوره، سبب شده بود که شاعران شعر را متناسب با زبان و فهم مردم عادی، محاوره‌‌ای بیان کنند. شعر در این دوره عمومیت یافت و به عنوان زبان برنده نهضت در اختیار روزنامه‌ها قرار گرفت. گروهی مانند ملک الشعرا بهار و ادیب الممالک فراهانی با آگاهی از سنت‌های ادبی به زبان پرصلابت گذشته وفادار ماندند و گروهی دیگر به زبان ساده و صمیمی کوچه و بازار روی آوردند و از واژه‌ها و اصطلاحات موسیقی عامیانه و حتی واژه‌های فرنگی بهره بردند؛ سید اشرف الدین گیلانی و عارف قزوینی از این دسته اند.

بارزترین شاخصه‌های زبان شعر عصر بیداری چیست؟‌ – سادگی و روانی و محاوره‌‌ای بودن

در شعر برخی از شاعران این دوره توجه به واژگان کهن مشاهده می شود. کاربرد واژه‌هایی مثل بادافره، خلیدن، گلخن و… از این دست هستند.

بادافره: کیفر / خلیدن: مجروح شد / گلخَن: تون حمام

دایره واژگانی شعر علاوه بر آنچه در گذشته بود، با توجه به ارتباط با اروپا و ظهور علوم و فنون جدید، گسترش یافت و بسیاری از واژه‌های نو و فرنگی از جمله واژه‌ها و اصطلاحات انگلیسی، روسی، فرانسوی و ترکی وارد شعر شد.

یکی دیگر از ویژگی‌های زبانی، کم توجهی کاربرد جمله‌ها و ترکیب‌های زبانی در شعر دوره بیداری است که عوامل زیر در آن نقش داشته اند:

۱- اغلب شاعران صرفا به محتوا گرایش داشتند؛

۲- برخی شاعران تسلط کافی برای ادبیات کهن نداشتند؛

۳- شاعران برای آگاه سازی مردم و انتشار آثار در روزنامه‌ها ناگزیر بودند به شتاب شعر بسرایند.

● چه عواملی باعث کم توجهی کاربرد جمله‌ها و ترکیب‌های زبانی در شعر دوره بیداری است؟

– ۱) اغلب شاعران صرفا به محتوا گرایش داشتند؛ ۲) برخی شاعران تسلط کافی برای ادبیات کهن نداشتند؛ ۳) شاعران برای آگاه سازی مردم و انتشار آثار در روزنامه‌ها ناگزیر بودند به شتاب شعر بسرایند.

■ سطح ادبی

قالب‌های شعری در عصر بیداری کم و بیش مانند گذشته ادامه یافت و تغییر چندانی نداشت. توجه به قالب‌های قصیده و مثنوی در شعر ملک الشعرا بهار و ادیب الممالک فراهانی بیشتر است؛ امّا دیگر شاعران این دوره که به زبان مردم کوچه و بازار شعر می گفتند، به قالب‌هایی مثل مُستزاد و چهارپاره و نیز سرودن ترانه و تصنیف رغبت بیشتری داشتند. این گرایش به قالب‌های کم کاربرد یا نوین به تدریج زمینه را برای ظهور شعر نو فراهم کرد.

مستزاد: شعری است که در پایان هر مصراع واژه یا واژگانی افزوده شده است. این واژگان افزوده شده معنی مصراع را کامل می کننند. این فزوده‌ها همه وزنی یکسان دارند و با مصراع قبل از خود نیز هم وزن اند. با افزودن واژه یا واژه‌هایی به پایان مصراع‌های قطعه رباعی و غزل می توان مستزاد سرود.

چهارپاره: شعری است شامل چند دو بیتی با قافیه‌های مختلف که از نظر معنی با هم ارتباط دارند. در چهارپاره‌ها معمولا مصراع‌های زوج هم قافیه اند.

ترانه: ترانه در قدیم مترادف رباعی بوده و به جای دوبیتی نیز به کار رفته است، امّا امروزه قالبی مشخص است. امروزه هر کلامی را که با موسیقی تلفیق شده باشد اعم از اینکه در وزن رباعی باشد یا نه، ترانه می‌نامیم.

تصنیف: تصنیف در لغت به معنی دسته‌دسته کردن؛ امّا در اصطلاح به شعری اطلاق می‌شود که همراه با موسیقی خوانده می‌شود و گاه وزن عروضی دارد و کم و بیش قافیه نیز در آن به کار رفته است.

شاعرانی که بیشتر به زبان مردم عادی شعر می گفتند، به آرایه‌های بیانی و بدیعی و سنت‌های ادبی کمتر پایبند بودند و شعر را وسیله‌‌ای برای بیان مقاصد خود می دانستند.

شاعران دوره بیداری تخیّلات سُرایندگان پیشین را در نظر داشتند و گاه با تأثیرپذیری از اوضاع اجتماع نوآوری‌هایی در عرصه تخیّل پدید آوردند. نمونه این تخیلات را در پاره‌‌ای از اشعار میرزاده عشقی می توان دید.

از نظر موسیقی و عروض نیز گروه سنت گرا بسیار پایبند به سنت‌های ادبی بودند؛ امّا گروهی که مطابق زبان کوچه و بازار شعر می سرودند، پایبندی و التزام کمتری به آن داشتند.

■ سطح فکری

شعر مشروطه همراه با تغییرات زمانه از نظر درون مایه نیز تحول چشمگیری داشت و به موازات حضور مردم در سیاست و اجتماع، مضامین و اندیشه‌های تازه به شعر وارد شد. نگرش شاعران و نویسندگان نسبت به جهان بیرون تغییر یافت و از کلی نگری و ذهنیت گرایی به جزئی نگری و عینیت گرایی تغییر کرد. مضامین کلی و ذهنی، مسائل اخلاقی، عارفانه سرایی و غزل گویی که با ساخت فرهنگ و جامعه گذشته ما هماهنگ بود، تا حد زیادی کارایی خود را از دست داد و مضامین سیاسی، اجتماعی و وطنی رونق یافت. شاخص ترین درون مایه‌های شعر عصر بیداری عبارت اند از:

نگرش شاعران و نویسندگان مشروطه نسبت به جهان بیرون تغییر یافت و از  ……. به ……….. تغییر کرد. ـ کلی نگری و ذهنیت گرایی/ جزئی نگری و عینیت گرایی

در شعر مشروطه مضامین کلی و ذهنی، مسائل اخلاقی، ……….. تا حد زیادی کارایی خود را از دست داد و مضامین ……….. رونق یافت. ـ عارفانه سرایی / سیاسی، اجتماعی و وطنی

شاخص ترین درون مایه‌های شعر عصر بیداری چیست؟ – آزادی / وطن/ قانون ….

آزادی: مفهوم آزادی در شعر این دوره، مترادف با مفهوم دموکراسی غربی است و مبین این معناست که مردم علاوه بر اینکه حقوق و آزادی‌های فردی دارند، در جامعه و سرنوشت سیاسی و اقتصادی خود نیز دارای حق و اختیار هستند.

مفهوم آزادی در گذشته و این دوره چیست؟در گذشته: زندانی یا اسیر نبودن، غیر برده / این دوره: حق به کار بستن اندیشه و خواسته‌ها بر پایه ارادۀ خود.

وطن: وطن به عنوان سرزمینی که مردمی با مشترکات قومی، فرهنگی و زبانی در آن زندگی می کنند، در این دوره وارد شعر و ادبیات فارسی شد و بسیار مورد توجّه بزرگانی مانند ملک الشعرا بهار، علامه دهخدا و ادیب الممالک فراهانی قرار گرفت.

مفهوم وطن در این دوره چیست؟در گذشته: زادبوم، جایی که در آنجا زاده شده است / این دوره: سرزمینی که مردمی با مشترکات قومی، فرهنگی و زبانی در آن زندگی می کنند

قانون: بر پایه مشاهداتی که اروپارفتگان و روشن فکران از ملل متمدن و قانونمند داشتند، مضمون قانون و قانون مداری در سخن شاعران و نویسندگان راه یافت و بنیادی ترین تفکر و خواست مشروطه خواهان گردید.

تعلیم و تربیت جدید: با ظهور مطبوعات و گسترش آن در جامعه، آگاهی همگانی افزایش یافت و لزوم تعلیم و تربیت عمومی با نگاه جدید آن، مورد توجه مردم قرار گرفت. شاعران نیز به این موضوع توجه کامل داشتند.

توجه به مردم: از بارزترین ویژگی‌های ادبیات دوره بیداری توجه به مردم است. شاعران در این دوره به انعکاس خواست‌ها و علایق توده مردم پرداختند. نیازها و کاستی‌های محرومان جامعه را موضوع سخن خود قرار دادند و به دفاع از کارگران و ضعیفان توجه داشتند. ابوالقاسم لاهوتی و فرخی یزدی از شاخص ترین شاعران این حوزه اند. همچنین جایگاه زنان در اجتماع نیز مورد توجه شاعران عصر بیداری قرار گرفت.

از شاخص ترین شاعران حوزه «کارگری» دو تن را نام ببرید؟ – ابوالقاسم لاهوتی و فرخی یزدی

دانش‌ها و فنون نوین: ضرورت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، موجب توجه به دانش‌ها و فنون جدید شد و در کنار دیگر روشن فکران، شاعران هم به این موضوع پرداختند و مضامین و اصطلاحات و واژگان مربوط به آن، در سخنشان فراوان به چشم می خورد.

کدام گزینه از شاخص ترین درون مایه‌های شعر عصر بیداری نیست؟  

آزادی □                توجه به مردم □                تعلیم و تربیت سنّتی ■                 دانش‌ها و فنون نوین □

این ویژگی‌ها را در شعر زیر می توان یافت:

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی، / دست خود ز جان شستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را / می دوم به پای سر در قفای آزادی

در محیط طوفان زا ماهرانه در جنگ است / ناخدای استبداد با خدای آزادی

دامن محبّت را گر کنی ز خون رنگین / می توان تو را گفتن پیشوای آزادی

فرخی ز جان و دل می کند در این محفل / دل نثار استقلال جان فدای آزادی (فرخی یزدی)

قلمرو زبانی:‌ قفا: پشت / محیط:‌ اقیانوس؛ واژه کهن / سادگی و روانی / عامه فهم بودن شعر / قلمرو ادبی:‌ قالب: غزل اجتماعی / پایبندی به سنت‌های ادبی کهن / شاعر سنت گراست تا نوگرا / وزن عروضی و قافیه شعر دقیق و درست است / استعاره و تشبیه‌های مرده و تخیلات سنتی در آن دیده می‌شود؛ مانند: دامن وصال را به دست آوردن؛ به پای سر دویدن؛ … / شاعر شعر را وسیله بیان مقصود خود می‌داند / محیط طوفان زا: استعاره از جامعه آشفته و نابسان زمان سخنور است / ناخدای استبداد: اضافه تشبیهی / خدای آزادی: اضافه تشبیهی / ناخدا و خدا: تضادگونه / قلمرو فکری: جزئی نگری و عینیت گرایی در شعر دیده می‌شود / شعر عرفانی نیست و بیشتر اجتماعی – سیاسی است / درباره آزادی و ستیز با استبداد و  جویای استقلال میهن است /

***

علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری

ب) سبک نثر

از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه تا پدید آمدن مشروطیت نثر فارسی که از زمان قائم مقام فراهانی تا حدودی از پیچیدگی فاصله گرفته بود، به سمت سادگی و روانی پیش رفت و لغات دشوار در آن کمتر شد. درونمایه نثر نیز که در سال‌های نزدیک به انقلاب مشروطه، آزادی و آزادی خواهی، سنت شکنی و تجددخواهی بود، در این دوره با لحنی آرام تر ادامه یافت.

از آغاز سلطنت ………… تا پدید آمدن مشروطیت نثر فارسی که از زمان قائم مقام فراهانی تا حدودی از پیچیدگی فاصله گرفته بود، به سمت سادگی و روانی پیش رفت. ـ ناصرالدین شاه

ویژگی‌های نثر

■ سطح زبانی: در نثر این دوره واژه‌ها و ترکیب‌های عربی ناآشنا کمتر می شود و به دلایل گوناگون بسیاری از لغات انگلیسی، ترکی، فرانسوی و … به نثر فارسی وارد می شود و برخلاف نثر دوره‌های پیش، عبارت‌های وصفی دور و دراز و لفظ پردازی‌های بیجا در نامه‌ها و نوشته‌ها کاهشی آشکار می یابد.

● عبارت وصفی:‌ عبارت وصفی یا وجه وصفی آن است که فعل به‌جای این‌که یکی از صیغه‌های صرفی باشد به ‌صورت صفت مفعولی بیاید؛ مانند: ■ دوستم از راه رسید و ما را دید و با همگان احوالپرسی کرد.(درست) ■ دوستم از راه رسیده و ما را دیده با همگان احوالپرسی کرد. (عبارت وصفی)

نثر این دوره ساده و قابل فهم است. در ساختار و ترکیب دستوری کلام نیز جمله‌ها درست تر و با طبیعت زبان هم آهنگ تر می شود.

■ سطح ادبی: نثر فارسی حتی پیشتازتر از شعر فارسی در دوره بیداری قید و بندهای نثر مصنوع و فنی را کنار می گذارد و گزارشی و ساده می شود.

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل نثر فنی نثر موزون نثر مصنوع

صنایع ادبی از نثر جدا می شود و نثر در خدمت بیان خواست و آمال مردم به شکلی پویا ظاهر می گردد. / آمال: ج أمل، آرزو، آرمان

یکی از ضعف‌های تکنیکی در اغلب داستان‌های دوران مشروطه، حضور راوی سوم شخص در بعضی صحنه‌های داستان و سخن گفتن او با خواننده است که امروزه کاربرد چندانی ندارد.

زاویه دید:‌ ۱- اول شخص ۲- سوم شخص یا دانای کل

یکی از ضعف‌های تکنیکی در اغلب داستان‌های دوران مشروطه چیست؟‌ – حضور راوی سوم شخص در برخی صحنه‌های داستان و سخن گفتن اوست.

اکثر نویسندگان این دوره، داستان را مطابق ذوق عامه مردم می نوشتند و سبک نویسندگی آنان مطابقت کاملی با ادبیات داستانی جدید نداشت.

■ سطح فکری: به طور کلی درون مایه‌هایی که برای شعر دوره بیداری بیان شد، در نثر نیز مورد توجّه نویسندگان بوده است.

نثر در دوران مشروطه با ویژگی‌هایی چون نوگرایی، تجددخواهی و آزادی طلبی و با هدف تأثیر بر عامه مردم گسترش یافت؛ بنابراین محتوای انواع نثر، معطوف به همین درون مایه‌ها بود.

از شاخه‌های ارزنده‌‌ای که در نثر عصر بیداری چشم نواز است، طنز سیاسی  اجتماعی است.

● از شاخه‌های ارزنده‌‌ای که در نثر عصر بیداری چشم نواز است، ………… است. – طنز سیاسی  اجتماعی

دشمنی با استعمار و استبداد نیز یکی از موضوعاتی بود که در نثر روزنامه‌‌ای بسیار مورد توجّه قرار گرفت.

بسیاری از نثرهای دوره بیداری به ویژه نثر داستانی به موضوع تنفّر از خرافات می پردازد.

● بسیاری از نثرهای دوره بیداری به ویژه نثر داستانی به موضوع ………… می پردازد. ـ تنفّر از خرافات

حقوق مدنی زنان از جمله موضوعاتی است که در کنار تعلیم و تربیت نوین و همگانی بسیار مورد توجّه نویسندگان بوده است.

سعید جعفری
تاریخ ادبیات

خود ارزیابی

۱- شعر زیر را در دو سطح ادبی و فکری بررسی کنید (از هر سطح دو مورد.)

از مُلک ادب حکم گزاران همه رفتند / شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحراست / گوید چه نشینی که سواران همه رفتند

داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو / کز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند

افسوس که افسانه سرایان همه خفتند / اندوه که اندوه گساران همه رفتند

یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران / تنها به قفس ماند، هزاران همه رفتند

خون بار بهار از مژه در فرقت احباب / کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند (ملک الشعرا بهار)

سطح ادبی: قالب: غزل اجتماعی / سراینده سنت گراست و به سنت‌های ادبی پایبند است / وزن عروضی و قافیه شعر دقیق و درست است / استعاره و تشبیه‌های مرده و تخیلات سنتی در آن دیده می‌شود؛ مانند: داغ لاله؛ نیلی بودن بر سرو؛ باغ جهان؛ لاله عذاران؛ مرغ گرفتار و هزاران / سطح فکری:‌ در سوگ عارف قزوینی که تصنیف سازی میهن دوست بود سروده شده است / سخن از درد مردم و کشته شدن آزادی خواهان / توجه به وضع نابسامان مردم و جامعه دارد / شعر میهنی، اجتماعی و سیاسی است / شعر جزئی نگر و عینیت گراست

گزارش دقیق چکامه

۱- از مُلک ادب حکم گزاران همه رفتند / شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

قلمرو زبانی: مُلک: سرزمین / حکم گزار: فرمانروا / شو: روزی دهنده / قلمرو ادبی: رفتند: کنایه از اینکه درگذشتند / بار سفر بند: کنایه از اینکه آماده سفر شو. / مُلک ادب: اضافه تشبیهی

بازگردانی: همه سخنوران بزرگ درگذشتند و رفتند. آماده شو که همه رفتند تو نیز خواهی رفت.

۲- آن گرد شتابنده که در دامن صحراست / گوید چه نشینی که سواران همه رفتند

قلمرو زبانی: صحرا: دشت / قلمرو ادبی: گرد شتابنده: استعاره از خورشید / دامن صحرا: اضافه تشبیهی / گرد شتابنده گوید: جانبخشی/ چه نشینی: پرسش انکاری

بازگردانی: خورشید که در دامن دشت می درخشد به تو می گوید که ننشین که همه دوستانت مردند.

۳- داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو / کز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند

قلمرو زبانی: بر: پهلو / لاله عذار: کسی که گونه اش مانند لاله سرخ است / قلمرو ادبی: داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو: جانبخشی؛ کنایه از سوگوار بودن (در گذشته هنگام سوگواری جامه‌‌ای نیلی رنگ می پوشیدند.)/ باغ جهان: اضافه تشبیهی / لاله عذار: تشبیه؛ کنایه از زیبارو

بازگردانی: لاله اندوهگین است و سرو سوگوار است؛ زیرا زیبارویان جهان همه مردند و درگذشتند.

۴- افسوس که افسانه سرایان همه خفتند / اندوه که اندوه گساران همه رفتند

قلمرو زبانی: سرودن: آواز خواندن، شعر گفتن / افسانه سرا: افسانه گو / خفتند: خوابیدند / اندوه گسار: غمخوار / قلمرو ادبی: خفتند: کنایه از اینکه مردند.

بازگردانی: دریغ که همه افسانه گویان مردند و همه کسانی که غم دیگران را می خورند درگذشتند.

۵- یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران / تنها به قفس ماند، هزاران همه رفتند

قلمرو زبانی: گلشن: گلستان؛ گلخانه / هزار: بلبل / قلمرو ادبی: هزار:‌ ایهام ۱- عدد هزار ۲- بلبل /

بازگردانی: تنها یک سخنور (خود سخنور) در اسارت ماند و دیگران همه درگذشتند.

۶- خون بار بهار از مژه در فرقت احباب / کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند

قلمرو زبانی: فرقت: دوری / احباب: ج حبیب؛ دوستان / قلمرو ادبی: خوب باریدن: کنایه از گریه خونین کردن و بسیار اندوهگین بودن / چون ابر…: تشبیه / مژه: مجاز از چشم

بازگردانی: بهار، در دوری دوستانت اندوهگین باش و خون گریه کن؛ زیرا مانند ابر بهاری به سرعت همه یارانت درگذشتند.

۲- این سروده را در قلمرو ادبی بررسی کنید.

گریه را به مستی بهانه کردم / شِکوِه‌ها ز دست زمانه کردم

آستین چو از چشم برگرفتم / سیل خون به دامان روانه کردم

از چه روی چون ارغنون ننالم؟ / از جفایت ای چرخ دون ننالم

چون نگریم ز درد و چون ننالم / دزد را چو محرم به خانه کردم؟ (عارف قزوینی)

قلمرو ادبی: قالب: تصنیف / قافیه جای مشخصی ندارد / پایبندی کمتری به عروض سنتی دارد و وزن تهی از اشکال نیست / شعر کمتر به آرایه های بیانی و بدیعی پایبند است. / شعر سوز و شور ویژه‌‌ای دارد / دست: مجاز از کار / شکوه از زمانه: جانبخشی / سیل خون: اضافه تشبیهی / اغراق: سیل خون به دامان روانه / ای چرخ دون: جانبخشی / دزد: استعاره از ستمگران حکومتی و خودکامگان / خانه: میهن / دزد را چو محرم … کردم: کنایه از این که کشورم را به او سپردم

۳- متن زیر از کتاب تاریخ بیداری ایرانیان را در دو سطح زبانی و فکری تحلیل کنید.

اگرچه ما در این تاریخ خود بیداری ایرانیان را از سال ۱۳۲۲ شروع کرده ایم، لکن اگر خیال خود را جمع کنیم و به نظر دقت و انصاف در تاریخ گذشتگان بنگریم، هر آینه به خوبی مشاهده می کنیم که در مجاری سنه ۱۲۶۵ بسیاری از امور و وقایع را که دلالت دارد بر بیداری ایرانیان و قدم گذاردن آنها به راه تمدن؛ و باعث و مسبّب آن را جز مرحوم میرزا تقی خان امیرنظام احدی را سراغ نداریم؛ چه آن بزرگ مرد از آن یکّه اشخاص بود که به قابلیت خود بدون اسباب و مساعدت خارجی از پستی به بلندی رسید. یعنی پسر آشپز قائم مقام بود و در اثنای کار و شغل، خویش را دارای رتبه و مقام صدارت نمود. دوست و دشمن او را از نوادر دهر شمردند و از خلقت‌های فوق العاده دانسته و کارهای امیر نظام از ترتیب و انتظام قشون و اصلاح کار دفتر و مالیه که خرج، دو کرور اضافه بر دخل بود و عمارت و مرمّت خرابی‌های دیگر که به زودی محال می نمود و همه در یک دو سال صورت گرفت، گواه و دلیل بزرگی مرد است. (ناظم الاسلام کرمانی)

سطح زبانی: نثر متن ساده، روان، قابل فهم است و ترکیب و واژه‌های ناآشنای عربی کم است – عبارت وصفی دور و دراز و لفظ پردازی بی جا کم است گرچه در متن دیده می شود-  برخی از جمله‌ها کمی طولانی است / کم توجهی به زبان در متن دیده می شود:  از نظر زبانی گاهی لغزشهایی نیز وجود دارد؛ مانند: «نظر دقت» به جای «نظر دقیق» / «را» و «که»ی زاید در متن دیده می شود / یکّه:‌ یگانه؛ واژه عامیانه است / دارا:‌ به نظر می رسد که به معنای شایسته آمده باشد / عبارت وصفی:  … از خلقت‌های فوق العاده دانسته … / سطح فکری:‌ نگاهی نوگرایانه به تاریخ دارد – شرح حال مردان مشروطه است – اخبار و اطلاعات آن مستند و دست اول است.

علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری
پی دی اف درس چهارم علوم و فنون ادبی۳
درس چهارم: دوره بازگشت و بیداری؛ بخش۱(آپارات)
درس چهارم: دوره بازگشت و بیداری؛ بخش۲ (آپارات)

درس چهارم: دوره بازگشت و بیداری؛ بخش۱(یوتیوپ)

درس چهارم: دوره بازگشت و بیداری؛ بخش۲ (توییوپ)

آموزه دهم: زبان و ادبیات فارسی در سده های پنجم و ششم

تلاش شاعران ایران از قرن سوم تا میانۀ قرن پنجم، موجب شد زبان و ادب فارسی در شرق و شمال شرق، یعنی ماوراءالنّهر، خراسان و سیستان گسترش یابد. عوامل مهم پیشرفت و گسترش زبان و ادبیات فارسی در این دوره عبارت‌اند از:

◙ گرایش شاهان در جلب عالمان و ادیبان به دربار؛

◙ لشکرکشی‌ها و فتوحات غزنویان؛

◙ توسعۀ مدارس و مراکز تعلیم.

سبک

عوامل مهم پیشرفت و گسترش زبان و ادبیات فارسی در سده‌های پنجم و ششم چیست؟ گرایش شاهان در جلب عالمان و ادیبان به دربار؛ لشکرکشی‌ها و فتوحات غزنویان؛ /  توسعۀ مدارس و مراکز تعلیم.

در این دوره پدیده‌های عمدۀ دیگری نیز برای زبان فارسی رخ نموده است، از جمله:

◙ گسترش فارسی دری و آمیزش آن با کلمات و لغات نواحی مرکزی و غربی ایران؛

◙ درآمیختن زبان فارسی با لغات زبان عربی؛

◙ آمیختگی با واژه‌ها، نام‌ها و لقب‌های غیر رایج در عصر غزنوی و سلجوقی.

هر چه زمان می‌گذشت، آمیختگی زبان فارسی با واژگان عربی بیشتر می‌شد؛ زیرا در مدارس آن عهد، عمدتا تحصیل علوم دینی و ادبی، میسّر بود؛ به همین سبب شاعران و ادیبان، بیش از هر چیز با زبان و ادبیات عربی آشنا می‌شدند.

چرا در سده‌های پنجم و ششم آمیختگی زبان فارسی با واژگان عربی بیشتر می‌شد؟ – زیرا در مدارس آن عهد، عمدتا تحصیل علوم دینی و ادبی، میسّر بود.

رویداد مهم دیگر این دوره، نشر و گسترش زبان فارسی در هندوستان و آسیای صغیر، یعنی در نواحی شرقی و غربی بیرون از ایران بود. زبان فارسی در پی لشکرکشی‌های متعدّد محمود غزنوی، و جانشینان او، به هندوستان راه یافت و در اندک زمانی در میان هندوان نه تنها زبان سیاسی و نظامی، بلکه زبانی مقدّس قلمداد گردید.

●رویداد مهم سده‌های پنجم و ششم، نشر و گسترش زبان فارسی در …… و ….. بود. – هندوستان، آسیای صغیر

چرا زبان فارسی به هندوستان راه یافت؟‌ – در پی لشکرکشی‌های متعدّد محمود غزنوی، و جانشینان او، به هندوستان راه یافت.

با نگاهی گذرا به شعر این دوره، درمی‌یابیم:

تا حدود نیمۀ دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم، شعر پارسی همچنان تحت تأثیر سبک دورۀ سامانی و غزنوی است؛ یعنی سخن شاعرانی چون ناصر خسرو قبادیانی یادآور سروده‌های سخنوران قرن چهارم است. گروهی از شاعران این دوره، در عین تقلید از پیشینیان، هر یک ابتکارات و نوآوری‌هایی دارند که باعث دگرگونی و تحوّل در سبک سخن فارسی شد.

تا حدود نیمۀ دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم، شعر پارسی همچنان تحت تأثیر سبک ……. و ……. است. – دورۀ سامانی، غزنوی

موضوع قابل توجّه در شعر نیمۀ دوم قرن ششم، علاقه مندی شاعران به سرودن غزلهای لطیف و زیباست. انوری و هم‌سبکان او در آوردن مضامین دقیق در غزل بسیار کوشیدند. تحوّلی که سنایی و انوری در غزل ایجاد کردند، باعث شد که در قرن هفتم، شاعران بزرگی در غزل ظهور کنند و این نوع از شعر فارسی را به اوج برسانند.

در همان حال که شاعران خراسان و سیستان، سرگرم رونق بخشی سبک تازه بودند، در شمال غرب ایران دسته ای از شاعران ظهور کردند که کار آنان در ادب فارسی، تازگی داشت. این دسته که شاعران معروف آذربایجان (خاقانی، نظامی و…) بودند، سبک شعر فارسی را از آنچه در دیگر نواحی ایران یا پیش از آنان رایج بود، متمایز ساختند.

کدام شاعر از جمله شاعران معروف آذربایجان است؟ – ■ خاقانی  ■ سنایی

مرکز ادبی مهّم دیگری که در نیمۀ دوم قرن ششم، در شکل گیری شیوۀ خاصّی از شعر فارسی مؤثر بود، حوزۀ ادبی فارس و نواحی مرکزی (عراق عَجَم) است. در این حوزۀ ادبی، شاعران و نویسندگان مشهوری در اصفهان، همدان، ری و… ظهور کردند که در تجدید سبک، بسیار تأثیرگذار بودند؛ از جملۀ آنان، جمال الدّین عبدالرّزاق اصفهانی است.

سبک شعر در نیمۀ دوم قرن ششم و اوایل قرن هفتم متحوّل شد و عمدتاً با شیوۀ شاعری پیش از آن، متمایز گردید و مقدمۀ ظهور «سبک عراقی» در شعر فارسی شد.

شعر این دوره از نظر سبک گویندگی و موضوع، تنوّع یافت و در شاخه‌ها و رشته‌هایی همچون مدح، هجو، طنز، وعظ و حکمت، داستان سرایی، تغزّل و حماسه به کار گرفته شد. از ویژگی‌های شعر فارسی در این دوره، تأثیرپذیری برخی از شاعران از ادبیات عرب و مضامین شعری آن است.

شعر این دوره در چه شاخه‌ها و رشته‌هایی به کار گرفته شد؟ – مدح، هجو، طنز، وعظ و حکمت، داستان سرایی، تغزّل و حماسه.

نکتۀ قابل توجه دیگر در شعر این دوره، آن است که برخی از شاعران از مدح شاهان و انتساب به دربارها پرهیز می‌کردند. ناصرخسرو، از شاعران آغاز این دوره، به سبب پایبندی به اعتقادات خاصّ دینی از دربارها کناره می‌گرفت. پس از او، سنایی هم  که ابتدا مدیحه گوی بود، در دورۀ دوم از حیات شعری خود، به سیر و سلوک معنوی پرداخت.

نام دو شاعر را یاد کنید که از مدح شاهان و انتساب به دربارها پرهیز می‌کردند؟ – ناصرخسرو، سنایی.

تحوّل روحی و معنوی سنایی، آغازی برای دگرگونی عمیق در شعر فارسی گردید؛ آن چنان که به پیروی از وی بسیاری از شاعران به تصوّف و عرفان روی آوردند و شاعران بزرگی چون عطاّر و مولوی ظهور کردند. با خروج شعر از دربارها و ورود آن به خانقاه‌ها دامنۀ موضوعات آن، گسترش یافت و بر سادگی بیان، قدرت عواطف، عمق افکار و اندیشه‌هایی که موضوع شعر پارسی بود، افزوده شد و خانقاه‌ها در شمار پشتیبانان و پناهگاه‌های شعر فارسی درآمدند.

حکمت و دانش و اندیشه‌های دینی نیز در شعر این دوره، تأثیری عمیق بخشید و جزئی از مضامین شعری شد. بدبینی شاعران نسبت به دنیا و بریدن از آن، شکایت از روزگار، بیان ناخرسندی فرزانگان از اوضاع زمانۀ خویش و طرح نابسامانی‌های اجتماعی از مضامین برجستۀ شعر این دوره است.

دو مورد از مضامین برجسته شعر این دوره را نام ببرید. حکمت و دانش و اندیشه‌های دینی. بدبینی شاعران نسبت به دنیا. شکایت از روزگار. بیان ناخرسندی فرزانگان از اوضاع زمانۀ خویش. طرح نابسامانی‌های اجتماعی.

این دوره، یکی از مهم ترین دوره‌های کمال و گسترش نثر پارسی است. در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، نثر پارسی تازه ظهور کرده بود و  با همۀ پیشرفت‌هایی که داشت هنوز در آغاز راه بود. در نیمۀ قرن پنجم با دورۀ بلوغ آن مواجه می‌شویم و در قرن ششم و اوایل قرن هفتم آن را در حال پختگی و کمال می‌یابیم.

در این دوره، تألیف کتاب در موضوع‌های گوناگون علمی رواج یافت و نثر ساده به کمال رسید و نثر مصنوع هم رایج شد.

● در چه سده ای نثر ساده به کمال رسید و نثر مصنوع هم رایج شد؟ – در سده‌های پنجم و ششم.

از دیگر مسائلی که در تاریخ نثر این دوره اهمّیت دارد، توجّه نویسندگان به فارسی نویسی است که عمده ترین دلایل آن عبارت‌اند از:

۱- گسترش عرفان و تصوّف؛

۲- شکل گیری دولت سلجوقی و بهره گیری از دبیران و نویسندگان تربیت یافته در خراسان و عراق؛ چنان که کمتر، نامه و منشور و فرمانی به زبان عربی نگاشته می‌شد و بدین سان مجموعه‌های مشهوری از متون نثر پارسی پدید آمد.

دو دلیل عمده توجّه نویسندگان به فارسی نویسی در این دوره چیست؟گسترش عرفان و تصوّف و شکل گیری دولت سلجوقی و بهره گیری از دبیران و نویسندگان تربیت یافته در خراسان و عراق.

در این دوره، از دیدِ سبک نثر پارسی به شیوۀ دیگری از نثر می‌رسیم که می‌توان آن را نثر موزون نامید. ویژگی اصلی نثر موزون به کارگیری سجع است. سجع در نثر مانند قافیه در شعر است؛ بنابر این، نثر موزون یا آهنگین با بهره گیری از جمله‌های کوتاه، خود را به شعر نزدیک می‌کند.

خواجه عبدالله انصاری این شیوۀ نثر را به کمال رساند؛ آن چنان که می‌توان آثار وی را سرآمد همۀ نثرهای موزون فارسی شمرد. نمونه ای از این نثر را می‌خوانیم:

چه کسی نثر موزون را به کمال رساند؟ – خواجه عبدالله انصاری

ویژگی اصلی نثر موزون چیست؟  – به کارگیری سجع.

ای کریمی که بخشندۀ عطایی؛ و ای حکیمی که پوشندۀ خطایی؛ و ای صمدی که از ادراک خلق جدایی؛ و ای احدی که در ذات و صفات، بی همتایی؛ و ای خالقی که راه نمایی؛ و ای قادری که خدایی را سزایی؛ جانِ ما را صفای خود دِه؛ و دل ما را هوای خود ده؛ و چشم ما را ضیای خود دِه؛ و ما را آن دِه که آن بِه؛ و مگذار ما را به کِه و مِه.

قلمرو زبانی: کریم: بخشنده / عطا: دهش، احسان / حکیم: دانا / صمد: بی نیاز / ادراک: فهم / خلق: آفریده / احد: یکتا / خالق: آفریننده / قادر: توانا / سزا: سزاوار / صفا: پاکی / هوا: هوس / ضیا: روشنایی / بِه: بهتر / کِه: کوچک / مِه: بزرگ./ پایه‌های سجع: بخشندۀ عطا، پوشندۀ خطا – جدا، بی همتا، راه نما، سزا -صفا، هوا، ضیا – دِه، بِه، کِه، مِه.

نمونۀ دیگر از نثر موزون که تحت تأثیر خواجه عبدالله نوشته شد، کتاب تفسیر «کشف الاسرار و عُدّه الابرار» ابوالفضل مِیبُدی است:

فرمان بزرگوار از خدای نامدار می‌گوید… بندگان من، مرا پرستید و مرا خوانید و مرا دانید که آفریدگار منم؛ کردگار نامدار، بنده نوازِ آمرزگار منم؛ مرا پرستید که جز من معبود نیست؛ مرا خوانید که جز من مُجیب نیست … .

قلمرو زبانی: خواندن: صدا کردن / کردگار: آفریدگار / بنده نواز: کسی که بنده اش را نوازش می کند / آمرزگار: بخشاینده / معبود: پرستیده، کسی که پرستش می شود / مُجیب: برآورنده/ پایه‌های سجع: پرستید، خوانید، دانید – آفریدگار، آمرزگار

پس از نثر موزون، به شیوۀ دیگری می‌رسیم که نثر فنی نام دارد. منظور از نثر فنی، آوردن آرایه‌های ادبی فراوان، امثال و اشعار گوناگون از عربی و پارسی و اصطلاحات علمی است. دورۀ رواج این گونه نثر، قرن ششم هجری است و نخستین نمونۀ آن، کتاب «کلیله و دمنه» از ابوالمعالی نصرالله منشی است که (در سال ۵۳۶ هـ.ق.) در اواسط نیمۀ اوّل قرن ششم تألیف شد:

نخستین نمونۀ نثر فنی چه کتابی است؟‌ این کتاب از آن چه کسی است؟ -«کلیله و دمنه» از ابوالمعالی نصرالله منشی است.

منظور از نثر فنی چیست؟‌ – آوردن آرایه‌های ادبی فراوان، امثال و اشعار گوناگون از عربی و پارسی و اصطلاحات علمی است.

بازرگانی بود بسیارمال و او را فرزندان دررسیدند و از کسب و حِرفَت اعِراض نمودند و دست اسراف به مال او دراز کردند. پدر، موعظت و ملامت ایشان واجب دید و در اثنای آن گفت که: ای فرزندان، اهل دنیا، جویانِ سه رُتبت‌اند و بدان نرسند، مگر به چهار خصلت؛ امّا آن سه که طالب آنند، فراخیِ معیشت است و رفعتِ منزلت، و رسیدن به ثواب آخرت؛ و آن چهار که به وسیلتِ آن بدین اَغراض توان رسید، اَلفَغدنِ مال است از وجه پسندیده و …

قلمرو زبانی: را: اضافه گسسته (فرزندان او)/ دررسیدن: بزرگ شدند / حرفت: پیشه / اعراض نمودن: روی گرداندن / موعظت: پند / ملامت: سرزنش / اثنای: میان / جویان: جوینده، خواهان / رتبت: جاه و مقام / خصلت: خوی / طالب: خواهان / فراخی: گشادگی / معیشت: روزی / رفعت: بلندی / منزلت: جاه و مقام / ثواب: پاداش / وسیلت: وسیله / اغراض: ج غرض، هدف / اَلفَغدنِ: گرد آوردن / وجه: شکل

۱- از میان رفتن لغات مهجور فارسی نسبت به سبک خراسانی؛

۲- فراوانی ترکیبات نو؛

مانند: ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من / گر نگه کردی به سوی من نبردی سوی من (خاقانی)

۳- کاهش سادگی و روانی کلام و حرکت به سوی دشواری متون؛

۴- ورود لغات زبان ترکی و مغولی به زبان فارسی.

مانند: ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من / گر نگه کردی به سوی من نبردی سوی من (خاقانی)

۱- رواج و اوج‌گیری بیشتر قالب‌های شعری، به ویژه غزل و مثنوی؛

۲- رواج داستان‌سرایی و منظومه‌های داستانی؛

۳- توجّه بیشتر به آرایه‌های ادبی؛

۴- به کارگیری ردیف‌های فعلی و اسمیِ دشوار در شعر.

مانند: ز من برگشتی ای دلبر دریغـا روزگار من /  شکستی عهد من یکــسر دریغـا روزگـار من (انوری)

۱- ورود اصطلاحات عرفانی؛

۲- فراوانی وعظ و اندرز در شعر؛

۳- فاصله گرفتن غزل از عشق زمینی؛

۴- رواج هجو در شعر؛ (هجو: بدگویی)

۵- رواج حسّ دینی؛

۶- رواج مفاخره، شکایت و انتقاد اجتماعی. (مفاخره: نازش، فخرفروشی)

۱- استفاده از آرایه‌های ادبی؛ مانند: موازنه، سجع، مراعات نظیر، تشبیه و …؛

۲- حذف افعال به قرینه؛

۳- کاربرد لغات مهجور عربی، ترکی و مغولی و اصطلاحات علمی و فنّی؛

۴- رواج نثر داستانی، تمثیلی و عرفانی؛

◙ تمثیل به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان تر به خواننده انتقال دهد.

۵- آوردن مترادف‌ها و توصیف‌های فراوان؛

۶- کاربرد آیات، احادیث و اشعار در متن؛

۷- استفاده از ترکیبات دشوار.

برخی از آثار منثور این دوره عبارت‌اند از:

قابوسنامه، تاریخ بیهقی، چهارمقالۀ نظامی عروضی، مقامات حمیدی، کلیله و دمنه

چنین آورده‌اند که نصر بن احمد که واسطۀ عِقدِ آل سامان بود و اوج دولت آن خاندان، ایّامِ مُلکِ او بود، و اسباب تمنّع و علل ترَفّع در غایت ساختگی بود؛ خزاین آراسته و لشکر جرّار و بندگان فرمانبردار. زمستان به دارالمُلک بخارا مقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهرهای خراسان.

قلمرو زبانی: آورده‌اند: نقل کرده اند / واسطۀ عِقدِ: گران‌بهاترین گوهر گردن‌بند / آل سامان: سامانیان / مُلکِ: پادشاهی / تمنّع: استواری و چیرگی / علل: علت ها / ترَفّع: برتر بودن / غایت: نهایت / ساختگی: آمادگی (کاربرد کهن) / خزاین: گنجینه ها / جرّار: انبوه / دارالمُلک: پایتخت / مقام کردی: اقامت می کرد / حذف فعل به قرینه: خزاین آراسته بود و … فرمانبردار بودند. / کاربرد واژگان عربی: عِقدِ آل، دولت، ایّامِ مُلکِ، اسباب تمنّع، علل ترَفّع / کاربرد تاریخی دستور: کردی (می کرد)، رفتی(می رفت)

قلمرو ادبی: نصر بن احمد واسطۀ بود: تشبیه (نصربن احمد مانند گوهر گردن بند بود) / عِقدِ آل سامان: اضافه تشبیهی

saeedjafari
jafarisaeed

۱- تحوّل اساسی شعر این دوره، در چه زمینه‌هایی صورت گرفت؟

گسترش دامنه موضوعات شعر در رشته‌هایی همچون مدح، هجو، طنز، وعظ و حکمت، داستان سرایی، تغزل و حماسه به ویژه در زمینه عرفان / علاقه مندی شاعران به سرودن غزل‌های لطیف و زیباست./ در شمال غرب ایران دسته ای از شاعران ظهور کردند که در ادب فارسی نوآوری داشتند.

۲- ویژگی‌های شعر دورۀ اوّل (از قرن سوم تا میانۀ قرن پنجم) و دوم (از نیمه دوم قرن پنجم و قرن ششم) را با هم مقایسه کنید.

۳- دلایل گرایش نویسندگان به فارسی نویسی در این دوره چیست؟

الف) گسترش عرفان و تصوف

ب) شکل گیری دولت سلجوقی و بهره گیری از دبیران و نویسندگان تربیت یافته در خراسان و عراق

۴- با توجّه به این شعر، به پرسش‌ها، پاسخ دهید.

الف) دو ویژگی ادبی را بنویسید. قالب: غزل / جانبخشی: گپ و گفت با صبح / کنایه: دل و جان سپردن / تشبیه: من چون خاک ام / جناس همسان: کام (۱- آرزو، خواسته دل؛ ۲- دهان) / ردیف: نرسانید / واژه‌آرایی: صبح، کام / استعاره / پرسش انکاری در بیت پایانی

ب) کدام ویژگی‌های زبانی در شعر دیده می‌شود؟ استفاده از ترکیبات نو: چاشنی کام، جگرتشنه / از بین رفتن لغات مهجور فارسی نسبت به سبک خراسانی / فارسی بودن اغلب واژه‌ها / کوتاه و ساده بودن جمله‌ها / ساختمان ساده داشتن بیشتر واژه‌ها: نفس، صبح، پیام …

پ) قلمرو فکری این غزل را بررسی کنید. درون گرایی و توجه به احوال شخصی و مسائل روحی ؛ بداقبالی و شوربختی شاعر، بیان نامرادی و ناکامی شاعر / فراق

۱- آمد نفَس صبح و سلامت نرسانید / بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید

قلمرو زبانی: نفس: دم / قلمرو ادبی: قالب: غزل، وزن مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن / نفس صبح: استعاره / واج‌آرایی: «ن» / ردیف: نرسانید

بازگردانی: بامداد از راه رسید؛ اما سلام تو را به من نرسانید. بوی تو را برای من نیاورد و پیامت را به من نرسانید.

پیام: دوری از دلبر

۲- یا تو به دم صبح، سلامی نسپردی / یا صبحدم از رشک، سلامت نرسانید

قلمرو زبانی: دم: نفس / صبحدم: هنگام صبح / رشک: حسد / قلمرو ادبی: صبحدم از رشک: جانبخشی / یا تو … نسپردی؛ صبحدم … نرسانید: استعاره پنهان / واژه‌آرایی: صبح

بازگردانی: یا تو به نفس صبح، سلامی نسپردی یا صبحدم از روی حسادت، سلام تو را به من نرسانید.

پیام: بی وفایی دلبر

۳- من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم / چه سود که بختم سوی بامت نرسانید

قلمرو زبانی: بام: پشت بام / که: زیرا / قلمرو ادبی: بختم … نرسانید: استعاره، جانبخشی / چه سود: پرسش انکاری

بازگردانی: من نامه ای نوشتم و آن را به کبوتر بستم؛ ولی چه سود؛ زیرا شوربختی ام باعث شد (شانس نداشتم) که به تو نرسد.

پیام: شوربخت و بدشانس بودن

۴- بر باد سپردم دل و جان، تا به تو آرَد / زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید

قلمرو زبانی: آرد: آورد (بن ماضی: آورد؛ بن مضارع: آور، آر) / ندانم: نمی‌دانم / جهش ضمیر: کدامت نرسانید (به تو کدام را نرسانید) / قلمرو ادبی: بر باد سپردم: استعاره، جانبخشی / دل، جان: تناسب / دل و جان سپردن: کنایه واگذاری زندگی و هستی

بازگردانی: همه هستی ام را به باد سپردم تا آن دو را به نزد تو بیاورد؛ ولی نمی‌دانم که از این دوتا کدام را به تو رساند و کدام را نرساند؟

پیام: جان سپاری برای دلبر

۵- عمری است که چون خاک، جگرتشنه عشقم / و ایّام به من، جرعه جامت نرسانید

قلمرو زبانی: جگرتشنه: ترکیب سازی / ایّام: روزگار؛ ج یوم / قلمرو ادبی: چون خاک: تشبیه / ایّام … نرسانید: استعاره / جام: مجاز از نوشیدنی؛ وصال یار / جگرتشنه بودن: کنایه از علاقه مندی بسیار

بازگردانی: عمری است که من مانند خاک، شیفته و علاقه مند عشق توام؛ ولی روزگار من را به تو نرسانید.

پیام: ناکامی

۶- خاقانی، ازین طالع خود کام چه جویی؟ / کاو چاشنی کام به کامت نرسانید

قلمرو زبانی: طالع: بخت / کاو: که او، زیرا که او / چاشنی: شیرینی، مزه / قلمرو ادبی: جناس همسان: کام (۱- آرزو، خواسته دل؛ ۲- دهان) / نفس صبح: استعاره / واژه‌آرایی: کام / واج‌آرایی: «ک» / چاشنی کام: اضافه تشبیهی / ازین طالع … جویی: استعاره / واژه‌آرایی: کام / پرسش انکاری

بازگردانی: ای خاقانی، ازین بخت و سرنوشت خودت چرا توقع کام جویی داری؟ زیرا او شیرینی و مزه ای را به دهانت نخواهد رسانید.

پیام: شوربختی

۵- کدام یک از ویژگی‌های نثر این دوره را، در متن زیر، می‌بینید؟

آورد‌ه‌اند که به فلان شهر، درختی بود و در زیر درخت، سوراخ موش، و نزدیک آن، گربه ای خانه داشت؛ و صیّادان آنجا بسیار آمدندی. روزی صیّاد دام بنهاد. گربه در دام افتاد و بماند و موش به طلب طعمه از سوراخ بیرون رفت. به هر جانب برای احتیاط، چشم می‌انداخت و راه سره می‌کرد، ناگاه نظر بر گربه افگند. چون گربه را بسته دید، شاد گشت. در این میان از پس نگریست. راسویی از جهت او کمین کرده بود؛ سوی درخت التفاتی نمود. بومی قصد او داشت. بترسید و اندیشید که اگر بازگردم، راسو در من آویزد و اگر برجای قرار گیرم، بوم فرود آید و اگر پیش‌تر روم، گربه در راه است. با خود گفت: درِ بلاها باز است و انواع آفت به من محیط و راه مخوف، و با این همه، دل از خود نشاید برد… .( کلیله و دمنه، نصرالله منشی)

قلمرو زبانی: آورده اند: حکایت می‌کنند / آمدندی: می‌آمدند (کاربرد تاریخی دستور)/ راه سره کردن: وارسی کردن، نیکو نگریستن (واژه کهن)/ از پس: به پشت / از جهت: به خاطر / التفات:‌ توجه / بوم:‌ جغد / در من آویزد: من را گیر می اندازد / مخوف: ترسناک / نشاید: شایسته نیست (واژه کهن)

۱- استفاده از آرایه‌های ادبی: استعاره: آدمی انگاری موش / مراعات نظیر: گربه، موش، بوم، شتر / درِ بلا: استعاره / دل بردن: کنایه از «خود را باختن»

۲- حذف افعال به قرینه: درختی بود و در زیر درخت، سوراخ موش (بود) / انواع آفت به من محیط (است) و راه مخوف (است)

۳- کاربرد لغات مهجور عربی: مخوف، التفات۴- رواج نثر داستانی، تمثیلی: متن بالا داستانی و تمثیلی است.

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل؛ نثر فنی؛ نثر موزون؛ نثر مصنوع

برای هنبازی در آزمون خودسنجی اینجا را کلیک کنید.

آموزه هفتم: سبک خراسانی

سبک در اصطلاح ادبی، شیوۀ خاص یک اثر یا آثار ادبی است و به مجموعۀ ویژگی‌هایی که شاعر یا نویسنده در نحوۀ بیان اندیشه به کارمی گیرد، «سبک شعر» می‌گویند.

سبک در اصطلاح ادبی چیست؟ – شیوۀ خاص یک اثر یا آثار ادبی است.

«سبک شعر» چیست؟ – ویژگی‌هایی که شاعر یا نویسنده در نحوۀ بیان اندیشه به کارمی گیرد.

شیوۀ بیان هر نویسنده یا شاعر، «سبک شخصی» اوست. از این دید، می توان گفت به تعداد شاعران و نویسندگان جهان، سبک وجود دارد؛ زیرا اطلاعات، دانش، ذوق و استعدادهای افراد متفاوت است؛ امّا در عین تفاوت، شباهت‌هایی نیز در نحوه بیان برخی از شاعران و نویسندگان وجود دارد که آنان را در یک دسته، جای می دهد.

« سبک شخصی» چیست؟ – شیوۀ بیان هر نویسنده یا شاعر.

سبک را از دیدگاه‌های گوناگون می توان طبقه بندی کرد. براساس نظریۀ ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی، طبقه بندی زیر را برای شعر این دوره می‌توان در نظر گرفت:

۱- بر اساس نام شاعر یا نویسنده؛ مانند سبک فردوسی، سبک بیهقی؛

۲- بر اساس زمان و دورۀ اثر؛ مانند سبک دورۀ غزنوی، دورۀ مشروطه؛

۳- بر اساس موضوع و نوع؛ مانند سبک عرفانی، سبک حماسی؛

۴- بر اساس محیط جغرافیایی؛ مانند سبک آذربایجانی و سبک خراسانی؛

۵- به تناسب مخاطب؛ مانند سبک عامیانه، سبک عالمانه؛

۶- بر اساس هدف؛ مانند سبک تعلیمی، سبک فکاهی؛

۷- بر اساس قلمرو دانشی؛ مانند علمی، فلسفی.

محمّدتقی بهار، ملک الشّعرا، برای شعر فارسی، شش نوع سبک و دوره قائل است:

۱- سبک خراسانی یا ترکستانی (از آغاز شعر فارسی تا قرن ششم)؛

۲- سبک عراقی (از قرن ششم تا قرن دهم)؛

۳- سبک هندی (از قرن دهم تا سیزدهم)؛

۴- دورۀ بازگشت (در تمام طول قرن سیزدهم)؛

۵- دورۀ مشروطه؛

۶- دورۀ معاصر.

این تقسیم بندی بر مبنای حوزه جغرافیایی و تاریخی شعر است و بعضی از مکتبها و سبکهای فرعی را نیز می توان به آن افزود.

بر بنیاد تقسیم بندی بهار و با توجّه به دوره‌های تاریخی، نثر فارسی هم در شش رده، طبقه بندی می‌شود:

۱- دورۀ سامانی (۳۰۰ تا ۴۵۰ هـ. ق)؛

۲- دورۀ غزنوی و سلجوقی اوّل (۴۵۰ تا ۵۵۰ هـ. ق)؛

۳- دوره سلجوقی دوم و خوارزمشاهیان، نثر فنّی ( ۵۵۰ تا ۶۱۶ هـ . ق)؛

۴- دورۀ سبک عراقی، نثر مصنوع ( ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ هـ . ق)؛

۵- دورۀ بازگشت ادبی ( ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ هـ . ق)؛

۶- دورۀ ساده نویسی (۱۳۰۰ هـ . ق تا امروز).

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل نثر فنی نثر موزون نثر مصنوع

مکتبها و سبکهای ادبی معمولاً محصول اوضاع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و … زمان‌های است که صاحبان آن مکتبها و سبکها در آن می‌زیسته اند.

سبک ادبی معمولا محصول چیست؟ – محصول اوضاع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و … زمان‌های است که صاحبان آن مکتبها و سبکها در آن می‌زیسته اند.

فرمانروایان ایران: طاهریان – صفاریان – سامانیان و آل بویه – غزنویان – سلجوقیان – خوارزمشاهیان – چنگیزیان – تیموریان – صفویه

saeedjafari
jafarisaeed

سبک شناسی دورۀ اوّل

شعر

نخستین آثار نظم زبان فارسی بعد از اسلام، ابتدا در سیستان و سپس در خراسان بزرگ (خراسان کنونی و افغانستان و تاجیکستان، ماوراءالنهر و ترکستان) پدید آمد. به سبک این آثار، «سبک خراسانی» گفته اند و به علتّ آنکه اوج آن در زمان سامانیان بوده است، آن را «سبک سامانی» هم نامیده اند. از سوی دیگر سبک خراسانی بر حَسَب زمان، به سه سبک فرعیِ سامانی، غزنوی و سلجوقی تقسیم می‌شود که ویژگی‌های مشترکی دارند. سبک دورۀ سلجوقی را باید «بینابین» نام نهاد؛ زیرا ویژگی‌های سبک عراقی نیز در آن به چشم می خورد. از شعرای معروف سبک خراسانی می‌توان به رودکی، فردوسی، ناصرخسرو و … اشاره کرد.

سبک خراسانی بر حسب زمان به چند سبک فرعی تقسیم می شود؟ نام ببرید. – سامانی، غزنوی و سلجوقی

چه سبکی را بینابین می نامیم؟سبک سلجوقی که بین سبک خراسانی و عراقی قرار دارد و ویژگی‌های هر دو سبک در آن به چشم می خورد.

چرا به سبک سلجوقی بینابین می گوییم؟ – زیرا ویژگی‌های سبک خراسانی و عراقی، با هم در آن به چشم می خورد.

هر اثر شعری را در سه قلمرو، می‌توان بررسی کرد: زبانی، ادبی و فکری.

ویژگی‌های شعر سبک خراسانی در سه قلمرو

الف) زبانی

۱- سادگی زبان شعر؛

۲- کم بودن لغات عربی به جز اصطلاحات دینی و علمی و لغات بیگانه، در مقایسه با دوره‌های بعد؛

۳- تفاوت تلفّظ برخی از کلمات در مقایسه با زبان امروز مثلاً، یَک، هَزار / یِک، هِزار؛

۴- کهنه و مهجور بودن بخشی از لغات در مقایسه با دوره‌های بعد؛ گبر، جوشن.

۵- استفاده از دو نشانه برای یک متمّم، مانند «زدش بر زمین بر به کردار شیر»

نمونه: مهتری گر به کام شیر در است / شو، خطر کن ز کام شیر بجوی

         یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه  /  یا چو مردانت مرگ رویاروی (حنظله بادغیسی)

قلمرو زبانی: مهتری: ریاست؛ واژه کهن / گر: اگر / کام: دهان / به کام شیر در: در دهان شیر؛ دو نشانه برای یک متمّم / شو: برو / عزّ: عزّت / جاه: مقام و منصب / کم بودن لغات عربی (عزّ و نعمت)

ب) ادبی

۱- قالب عمدۀ شعر این دوره، قصیده است؛ قالبهای مسمّط، ترجیع بند و مثنوی نیز به تدریج در این دوره شکل می‌گیرد و قالب غزل نیز در اواخر این دوره، رشد می‌یابد؛

۲- استفاده از آرایه‌های ادبی، طبیعی و در حدّ اعتدال است؛

۳- قافیه و ردیف، بسیار ساده است؛

۴- در توصیف پدیده‌ها بیشتر از تشبیه حسّی بهره گرفته می‌شود.

تشبیه حسی: تشبیهی است که با یکی از حواس پنجگانه دریافت شود.

قصیده: مصراع نخست با مصراع‌های زوج هم قافیه است. و تعداد بیتها از پانزده بیت بیش تر شود.

مسمّط: شعری است که از چند بخش ساخته شده که رشته نام دارد و به مصراع پایان هر رشته بند می گویند. مصراع‌های هر رشته هم قافیه اند و هر رشته قافیه جداگانه دارد. همه بندها نیز هم قافیه اند.

ترجیع بند: غزل‌هایی است هم وزن با قافیه‌هایی متفاوت که بیت یکسان مصرّعی آن‌ها را به هم می پیوندد.

مثنوی: شعری است با بیت‌های مصرع که هر بیت قافیه ای جداگانه دارد.

تشبیه حسّی چیست؟ – تشبیهی است که با یکی از حواس پنجگانه دریافت شود.

پ) فکری

۱- روح شادی و نشاط و خوش باشی، در شعر غلبه دارد؛

۲- شعر واقع گراست و توصیفات عمدتا طبیعی، ساده، محسوس و عینی است؛

۳- معشوق، عمدتاً زمینی است؛

۴- بیشتر روح حماسه بر ادبیات این دوره حاکم است؛

۵- اشعار پندآموز و اندرزگونۀ این دوره، ساده است و جنبۀ عملی و دستوری دارد؛

۶- مضمون عمدۀ اشعار این سبک، حماسه، مدح و اندرز و … است؛

۷- فکر و کلام ساده است؛ یعنی هنوز با پیچیدگی‌های عرفانی، حِکمی و اندیشه‌های فلسفی درنیامیخته است.

■ نمونه:  گل بخندید و باغ شد پدرام / ای خوشا این جهان، بدین هنگام

             چون بُناگوش نیکوان شد باغ / از گل سیب و از گل بادام

             همچو لوح زمرّدین گشته ست / دشت همچون صحیفه ای زِ رُخام

             گلِ سوری به دست باد بهار / سوی باده همی دهد پیغام

             که تو را با من ار مناظر‌ه ای ست / من به باغ آمدم به باغ خُرام  (فرّخی سیستانی)

پدرام: شاد / بُناگوش: شقیقه، بن گوش، بیخ گوش / لوح:‌ تخته / صحیفه: کتاب / رخام: سنگ مرمر / باده: می / همی دهد: می دهد / ار: اگر / مناظره: گفتگو و دیدار / خُرامیدن: راه رفتن از روی ناز و به‌زیبایی /

نثر دورۀ اوّل

نثر این دوره را در دو شاخه، بررسی می‌کنیم: دورۀ سامانی، دورۀ غزنوی و سلجوقی.

الف) دورۀ سامانی

برخی از ویژگی‌های نثر این دوره عبارت اند از:

۱- تکرار فعل یا اسم به حکم ضرورت معنی؛

۲- کوتاهی جملات؛

۳- لغات کم کاربرد فارسی در مقایسه با دوره‌های بعد؛

۴- بهره گیری کمتر از لغات عربی؛

۵- افزایش کاربرد نشانه‌های جمع فارسی بر جمع عربی.

نشانه جمع در فارسی

محتوای نثرهای این دوره، بیشتر علمی است و گاهی نثرهای حماسی، تاریخی و دینی هم دیده می‌شود.

از نمونه‌های موفّق این گونه نثر، می‌توان ترجمۀ تفسیر طبری، تاریخ بلعمی، التّفهیم و شاهنامۀ منثور ابومنصوری را نام برد.

و چون ابرهه (را) چشم بر عبدالمطلّب افتاد، حالی حرمت او را از تخت فرو آمد و بنشست با عبدالمطلّب، و او را گفت که یا پیر، حاجت خواه.

قلمرو زبانی: را: اضافه گسسته (چشم ابرهه) / حرمت او را: برای؛ به خاطر حرمت او / فروآمد: پایین آمد / او را گفت: به او گفت / درونمایه نثر تاریخی است. / جمله ها کوتاه است.

ابرهه چنان دانست که او حاجتِ خانه خواهد خواست، و به دلش اندر بود که اگر حاجت خانه خواهد، بدو بخشد. پس عبدالمطلّب گفت که دویست اُشتر از آنِ من بیاورده اند، بفرمای تا اُشترانِ من بازدهند.

قلمرو زبانی: به دلش اندر: دو نشانه برای یک متمم / أشتر: شتر؛ / بازدادن:‌ پس دادن

ابرهه گفت که دریغا که من نشانی بر پیشانی عبدالمطّلب دیده بودم که اگر او از بهر خانه حاجت خواستی، من حالی حاجت او برآوردمی و روا گردانیدمی. پس عبدالمطلّب گفت که ایّها المَلِک، من خداوند اُشترم نه خداوند خانه، و مر این خانه را خداوندی هست، و او خود خانۀ خود را نگاه دارد. (ترجمۀ تفسیر طبری)

قلمرو زبانی: دریغا: افسوس / از بهر: برای / حالی: فورا / برآوردمی: برآورده می کردم / ایّها المَلِک: ای پادشاه / خداوند: صاحب / مر این خانه را

ب) دورۀ غزنوی و سلجوقی

برخی از ویژگی‌های نثر این دوره عبارت اند از:

۱- اِطناب (جمله‌ها معمولاً طولانی هستند)؛

۲- تمثیل و استشهاد به آیات، احادیث و اشعار عرب؛

تمثیل: / استشهاد: استناد

۳- حذف افعال به قرینه؛

۴- افزایش کاربرد لغات عربی (نسبت به دورۀ قبل)

از نمونه‌های این دوره، می‌توان آثار زیر را نام برد: تاریخ بیهقی، قابوس نامه، سفرنامۀ ناصرخسرو، سیاست نامه، کیمیای سعادت و کشف المحجوب.

سعید جعفری

خودارزیابی آموزه ۷

۱- با توجّه به شعر زیر، به پرسشها پاسخ دهید.

۱- مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود / نبود دندان، لا بلَ چراغ تابان بود

قلمرو زبانی: سودن: فرسودن؛ ساییده شدن / مرا دندان: «را»ی دارندگی؛ هر چه دندان داشتم / بل: بلکه/ قلمرو ادبی: قالب: قصیده / تشبیه حسی: دندان چراغ تابان بود / واژه آرایی: بود؛ دندان / واج آرایی «ن»

بازگردانی: هر چه دندان داشتم ساییده شد و فروریخت. دندان نبود بلکه آنها مانند چراغ تابان بودند.

۲- سپید سیم زده بود و درّ و مرجان بود / ستارۀ سحری بود و قطره باران بود

قلمرو زبانی: سیم: نقره / سیم زده: نقره اندود / درّ : مروارید / مرجان: بسّد؛ جانور بی‌مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است. / قلمرو ادبی: تشبیه: درّ و مرجان بود / ستارۀ سحری بود و قطره باران بود / واژه آرایی: بود / تناسب

بازگردانی: دندان‌های من مانند نقره بود و همچون مروارید و مرجان بود. مانند ستاره سحری و قطره باران بود.

۳- یکی نماند کنون زان همه، بسود و بریخت / چه نحس بود! همانا که نحس کیوان بود

قلمرو زبانی: سودن: فرسودن؛ ساییده شدن / زان: از آن / کیوان: زحل / قلمرو ادبی: واژه آرایی: بود؛ نحس/ واج آرایی «ن»

بازگردانی: یکی از آن دندان‌ها نماند. همه ساییده شدند و ریختند. چه نحس بود. همان که این نحسی از ستاره زحل بود.

۴- نه نحس کیوان بود و نه روزگار دراز / چه بود؟ مَنْت بگویم: قضای یزدان بود…

قلمرو زبانی: منْت: من به تو(جهش ضمیر) / قضا : سرنوشت / یزدان: خداوند / واژگان عربی: نحس؛ قضا / قلمرو ادبی: واژه آرایی: بود، نه / واج آرایی «ن»

بازگردانی: نه نحس زحل و نه نحس روزگار بود. به تو می گویم که این سرنوشتی بود که خداوند برای ما رقم زده بود.

۵- همیشه شاد و ندانستمی که غم چه بود / دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود

قلمرو زبانی: ندانستمی: نمی دانستم / بُوَد: هست / طرب: شادی / را: به معنای برای/ فراخ: پهن/ قلمرو ادبی: واژه آرایی: بود / دلم … فراخ میدان بود: تشبیه؛ کنایه / همریشگی: بُوَد، بود

بازگردانی: من همیشه شاد بودم و نمی دانستم که غم چیست؟ دلم همیشه آماده شادی و جشن بود.

۶- تو رودکی را، ای ماهرو، کنون بینی / بدان زمانه ندیدی که این چنینان بود

قلمرو زبانی: نغمه: آواز/ قلمرو ادبی: ماهرو : تشبیهحسی است (روی مانند ماه) / همریشگی: بینی؛ ندیدی

بازگردانی: ای زیبارو تو رودکی را امروز می بینی بدان زمان که جوان بود او را ندیده ای.

۷- بدان زمانه ندیدی که در جهان رفتی / سرودگویان، گویی هزاردستان بود

قلمرو زبانی: رفتی: می رفت / هزاردستان: بلبل؛ تفاوت تلفظ  / گویی: مانند اینکه/ قلمرو ادبی: تشبیه حسی است:هزاردستان بود / اغراق

بازگردانی: آن زمانه ای که مانند بلبل سرود می خواند و راه می رفت او را ندیده ای.

۸- شد آن زمانه که شعرش همه جهان بنوشت / شد آن زمانه که او شاعر خراسان بود

قلمرو زبانی: شد: رفت / نوشتن: درنوردیدن/ قلمرو ادبی: شعرش همه جهان بنوشت: کنایه (آوازه اش همه جا بود)/ واژه آرایی:شد / اغراق

بازگردانی: زمانه ای که شعرش در همه جهان پیچیده بود گذشت. زمانی که رودکی شاعر خراسان بود به پایان رسید.

۹- کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم / عصا بیار که وقت عصا و انبان بود (رودکی)

قلمرو زبانی: دگر گشت: تغییر کرد / انبان: توشه دان، کیسه بزرگ / قلمرو ادبی: واژه آرایی: عصا؛ دگر / عصا بیار: کنایه از اینکه پیر شد / وقت انبان بودن: زمان مرگ فرارسیدن

بازگردانی: امروز زمانه تغییر کرده است و من نیز عوض شده ام. من پیر شده ام و باید برایم عصا و کفن بیاورند.

الف) شعر رودکی را از نظر ویژگی‌های ادبی بررسی نمایید. – قالب شعر قصیده است / استفاده از آرایه‌ها طبیعی و در حد اعتدال است / قافیه و ردیف بسیار ساده است / تشبیه‌ها حسی است / شعر واقع گراست و توصیفات عمدتا طبیعی، ساده، محسوس و عینی است. / شعر پندآموز و ساده است و جنبه عملی و دستوری دارد / فکر و کلام ساده است و در آن عرفان و اندیشه‌های فلسفی دیده نمی شود.

ب) ویژگی‌های زبانی این شعر چیست؟ – سادگی زبان شعر / کم بودن واژگان عربی / تفاوت تلفظ برخی از واژگان مانند: هزار / کهنه و مهجور بود برخی از واژگان مانند: سودن و نوشتن به معنای درنوردیدن / کاربرد تاریخی دستور: «رفتی» به جای «می رفت» / کاربرد «را» در معنایی به جز نقش مفعولی / به کارگیری «شد» در معنای «رفت»

۲- متن زیر مربوط به کدام دورۀ نثر است؟ دو مورد از ویژگی‌های نثر این دوره را بنویسید.

چهاردهم صَفَر را به شهر سراب رسیدم و شانزدهم صفر از شهر سراب برفتم. بیستم صفر سنۀ ۴۳۸ به شهر تبریز رسیدم و آن پنجم شهریور قدیم بود؛ شهری آبادان؛ مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد. بعضی از شهر خراب شده بود و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند؛ و در تبریز، «قطران» نام، شاعری را دیدم؛ شعری نیک می گفت؛ امّا زبان فارسی نیکو نمی دانست؛ پیش من آمد؛ دیوان مُنجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود، از من بپرسید و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند . (سفرنامه، ناصرخسرو)

قلمرو زبانی: چهاردهم صَفَر را: در چهاردهم صَفَر / سنه: سال / «مرا» حکایت کردند: برای من / سال قمری در کنار سال یزدگردی / بعضی دیگر را: «را» به معنای «به» / او را مشکل بود: او مشکل داشت؛ «را» ی دارندگی / اشعار: جمع شکسته «شعر» / افزایش کاربرد لغات عربی / نثر مربوط به دوره غزنوی و سلجوقی است.

۳- دو مورد از ویژگی‌های نثر زیر را بنویسید.

به روزگار خسرو، اندر وقت بوذرجمهر، رسولی آمد از روم. خسرو بنشست چنان که رسم ملوک بود؛ و رسول را بار داد. پیش رسول با وزیر، بوذرجمهر، گفت: «ای فلان، همه چیز در عالم تو دانی؟»

بوذرجمهر گفت: «نه، ای خدایگان!»

خسرو از آن طیره شده و از رسول، خجل گشت. پرسید که همه چیز پس که داند؟ بوذرجمهر گفت: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند.» (قابوسنامه، کیکاووس)

قلمرو زبانی:  ایجاز و اختصار در لفظ و معنا / کوتاهی جملات / بهره گیری کمتر از لغات عربی (رسول؛ رسم؛ ملوک: جمع شکسته ملک؛ خجل: شرمنده)/ لغات کم کاربرد فارسی؛ مانند: خدایگان، طیره، خسرو در معنای پادشاه / اندر: به معنای «در» / بوذرجمهر: عربی شده بزرگمهر / بُوَد: هست / طیره: تیره / درونمایه نثر تاریخی است. / نثر مربوط به دوره سامانی است.(البته قابوس نامه از نمونه‌های نثر دوره غزنوی و سلجوقی به شمار می رود؛ ولی این بخش کتاب که درباره تاریخ ایران است کهن تر از بخش‌های دیگر به نظر می رسد.)

پی دی اف درس هفتم علوم و فنون ادبی دهم (سبک و سبک شناسی)
ویدئوی درس هفتم علوم و فنون ادبی دهم؛ بخش ۱

ویدئوی درس هفتم علوم و فنون ادبی دهم؛ بخش ۲

آموزه چهارم: سبک عراقی، قرنهای ۷،۸،۹

 الف) شعر:

ویژگی‌‌های شعر این دوره در سه قلمرو عبارت اند از:

۱- زبانی:

برخی از ویژگی‌های زبانی شعر این دوره عبارت اند از:

■ چهارچوب زبان همان چهارچوب فارسی قدیم یعنی زبان سبک خراسانی است که تا حدودی مختصات جدید یافته است؛

■ لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و جای آنها را لغات عربی گرفته است؛

 ■ «می» اندک اندک جای «همی» را گرفته است؛

■ «در» به جای «اندر» در حال جایگزین شدن است و نیز واژه‌های « ایدون، ایدر، اَبا، اَبَر و …» بسیار اندک به کار می‌روند؛

ایدون: همچنین، ایدر: این جا، اَبا: با، اَبَر: بر

■ به کارگیری حرف نشانه «مَر» در کنار مفعول جمله کم شده است.

اساساً مهم ترین ویژگی‌های زبانی سبک عراقی همین درهم آمیختگی مختصات نو و کهن است که گاهی در یک شعر کوتاه نیز در کنار هم دیده می‌شود.

۲- ادبی:

برخی از ویژگی‌های ادبی شعر این دوره عبارت اند از:

■  در شعر این دوره کاربرد غزل بیشتر شد و جایگاه تخلّص در انتهای آن تثبیت گردیده است؛

تخلّص: نام هنری سراینده

■ توجّه به علوم ادبی از جمله بیان و بدیع بیشتر شده است.

بیان: مجاز، استعاره، تشبیه، کنایه

بدیع: دانش آرایه‌‌های سخن؛ مانند: جناس، واژه آرایی، تضاد، تناسب و …

■ شعر این دوره از دربار خارج شده؛ قصیده از رونق افتاد و غزل عارفانه و عاشقانه رواج می‌یابد.

۳- فکری:

برخی از ویژگی‌های فکری شعر این دوره به شرح زیرند:

■ فکر نیز در این دوره با تأثیرپذیری از مسایل سیاسی و اجتماعی دست خوش تغییر شده است؛ مثلاً در دوره خراسانی، معشوق شاعر، زمینی و دست یافتنی بود؛ ولی در شعر این دوره، مقام معشوق اندک اندک متعالی می‌گردد تا آنجا که گاه با معبود یکی می‌شود.

■ بعد از حمله مغول و خدشه دار شدن غرور و احساسات ملی ایرانیان، نیاز به سخنان آرام بخش و توجه به امور اخروی بیشتر می‌شود و همچنین باعث رواج بیشتر تصوّف می‌گردد و برخی اندیشه‌ها، از جمله بی اعتباری دنیا و اعتقاد به قضا و قدر رواج بیشتری می‌یابند.

■ پرهیز از زُهد ریایی، توجّه به صفا و پالایش درون، برتری عشق بر عقل و امثال آنها مفاهیم و اندیشه‌های شعر این دوره را رقم می‌زنند.

مقایسه ویژگی‌های فکری سبک خراسانی و عراقی

خراسانیعراقی
ستایش خردستایش عشق
شادی گراییغم گرایی
وصالفراق
واقع گرایی یا توجّه به دنیای بیرونذهن گرایی یا توجّه به دنیای درون
رواج روحیه پهلوانی و حماسیرواج روحیه عرفانی و اخلاقی
باور به اختیار و ارادهباور به قضا و قدر
زمینی بودن معشوقآسمانی بودن معشوق
بازتاب اندک علوم در شعربازتاب بیشتر علوم در شعر

ب) نثر:

 1- زبانی:

در این قلمرو ویژگی‌های زیر شاخص ترند:

■ نثر فنی کم کم در قرن هفتم ضعیف می‌شود و در قرن هشتم با سیطره تیموریان بر ایران از میان می‌رود، تا آنجا که نثر ساده در اکثر کتابهای این دوره جای نثر فنی را می‌گیرد. در قرن ششم چنین مرسوم بود که برخی نویسندگان، آثار موجود را که به نثری ساده بود، به نثر فنی بازمی‌نوشتند. در این دوره (قرن هفتم و هشتم) برخی نویسندگان، کتابهای مشکل را به زبان ساده بازنویسی می‌کردند؛ چنانکه ملاحسین واعظ کاشفی کلیله و دمنه را به انشای دوره خود بازگرداند و آن را انوار سُهیلی نامید.

■ تاریخ نویسی در این دوره به اسلوب ساده رواج می‌یابد، هر چند نمونه‌هایی با نثر پیچیده نیز در میان تاریخ‌های این دوره یافت می‌شود. در مقدمه کتاب ظفرنامه شامی، که قدیمی‌ترین تاریخ نوشته شده درباره تیمور است، می‌خوانیم: امیر تیمور به من دستور داد که ساده بنویسم؛ به طوری که عامه مردم بفهمند. تاریخ نویسی از همان اوایل دوره مغول، به سبب علاقۀ شدید آنان به ثبت وقایع مربوط به پدران و اجدادشان شروع شد و در دوره تیموری هم ادامه یافت. حاشیه نویسی‌های متعددی نیز به نثر ساده بر تاریخ‌های قدیم انجام گرفت. البته باید توجّه داشت که این سادگی نثر همه جا یکسان نیست و نثر ساده این دوره را نمی‌توان فصیح و بلیغ دانست.

قدیمی‌ترین تاریخ نوشته شده درباره تیمور چه کتابی است؟ – ظفرنامه شامی

● چرا در دوره مغول تاریخ نویسی شروع شد؟ – به سبب علاقۀ شدید مغولان به ثبت وقایع مربوط به پدران و اجدادشان.

■ از دیگر ویژگی‌های نثر این دوره ورود لغات قبایل مختلف ترک و مغول به زبان فارسی است که در دوره تیمور سرعت رشد آن بیشتر شد؛ امّا این جریان در زبان فارسی دیری نپایید. سلطان حسین بایقرا و امیرعلی شیر نوایی در حوزه ادبی هرات ترکی‌گویی و ترکی‌نویسی را تشویق می‌کردند و خود امیرعلی شیر نوایی چند کتاب از جمله «مُحاکمه اللغتَین» را به ترکی نوشت و ظهیر الدّین بابر هم «بابرنامه» را به ترکی نوشت. نمونه‌ای از این کلمات دخیل که هنوز هم در زبان فارسی استعمال دارند، عبارت اند از: ییلاق و قشلاق (سردسیر و گرمسیر)، قشون (ارتش) و یورش (هجوم).

■ به وجود آمدن سستی و ضعف در ساخت دستوری جملات نثر از ویژگی‌های دیگر این دوره است.

۲- ادبی

■ در اندیشه ادیبان این دوره، صنایع ادبی جای تعمّق و تفکّر را گرفت؛ امّا چون استعدادهای بزرگی در این عرصه ندرخشیدند، در کتاب‌های مصنوع و متکلّف بیشتر به ظاهرسازی و به صنایعی مثل استعارات دور از ذهن و آوردن سجع‌های متوالی و بی روح روی آوردند.

۳ . فکری

■ به علّت کشتن یا متواری ساختن فضلا و نابودی کتابخانه‌ها، از صحّت و اتقان مطالب کاسته شد و ضعف و انحطاط فکری این دوره را فرا گرفت.

■ همچنین به علّت نبودن استادان بزرگ و از بین رفتن مراکز علمی، تحقیق و تتبّع در بین علما و ادیبان سستی یافت.

■ مدّعیان عرفان هم که به اقتضای زمانه با مغولان کنار آمده بودند، اندک اندک اصالت خود را از دست دادند و به درسی کردن عرفان و شرح اصطلاحات و پیچیده جلوه دادن مفاهیم آن پرداختند؛ در نتیجه در این دوره، کتاب عرفانی مهمی به نثر نوشته نشد.اتقان: استواری / مدّعی: ادعا کننده

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل نثر فنی نثر موزون نثر مصنوع
جعفری سعید

خودارزیابی

۱- شعر زیر را بخوانید و به پرسشها پاسخ دهید:

۱- شعر زیر را بخوانید و به پرسشها پاسخ دهید:

آن یکی آمد درِ یاری بزد / گفت یارش کیستی ای معتمد

گفت من؛ گفتش برو هنگام نیست / بر چنین خوانی مقام خام نیست

خام را جز آتش هجر و فراق / کی پزد کی وا رهاند از نفاق؟

رفت آن مسکین و سالی در سفر / در فراق دوست سوزید از شرر

پخته شد آن سوخته؛ پس بازگشت / باز گرد خانه انباز گشت

حلقه زد بر در به صد ترس و ادب / تا بنجهد بی ادب لفظی ز لب

بانگ زد یارش که  بر در کیست آن؟ / گفت بر در هم تویی ای دلستان   (مولوی)

الف) دو مورد از ویژگی‌های زبانی ابیات بالا را بنویسید.

معتمد: قابل اعتماد / خوان: سفره / هنگام: وقت / سوزید: سوخت / شرر: جرقه، اخگر / انباز: شریک / بنجهد: بیرون نپرد/ بی ادب: بی ادبانه / درکل زبان شعر با زبان امروز تفاوت چندانی ندارد.

ب) ویژگی فکری حاکم بر شعر چیست؟

– شعر عرفانی است و درباره عشق، فراق و پیروی و فرمانبرداری از پیر است. معشوق فردی آسمانی و ایزدی است.

پ) دو مورد از ویژگی‌های ادبی شعر را بنویسید.

قالب: مثنوی / خوان: سفره / خام: استعاره از انسان نادان و بی تجربه؛ برخی کنایه گرفته اند / آتش هجر و فراق: اضافه تشبیهی / پزد: کنایه از پرتجربه کردن / پخته: استعاره از انسان کارآزموده / سوخته: کنایه یا استعاره از انسان کارآزموده / صد: مجاز از بسیار / لب: مجاز دهان /

ت) بیت پایانی را تقطیع هجایی کنید و در جدول بنویسید:

خط عروضی: بانگ زَد یارَش کِ بَر دَر کیستان / گُفت بَر دَر هَم تُ یی اِی دِلسِتان

پایه‌های آواییبانـ   گ  زَد  یارَش  کِ  بَر  دَرکیـ  س تان
پایه‌های آواییگُفـ  ت  بَر  دَرهَم  تُ  یی  ایدِل  سِ  تان
نشانه‌های هجاییـ U   ـ ــ U  ـ ــ U ـ
وزنتن ت تن تنتن ت تن تنتن ت تن

۲- چرا در عصر مغول و تیمور، تاریخ نویسی رواج پیدا کرد؟ توضیح دهید.

– به این دلیل که مغولان علاقۀ شدید به ثبت وقایع مربوط به پدران و اجدادشان داشتند.

۳- ویژگی‌های زبانی ابیات فردوسی و حافظ را در مثال‌های زیر با یکدیگر مقایسه کنید:

چنین گفت رستم به آواز سخت / که ای شاه شادان دل و نیک بخت

اگر جنگ خواهی و خون ریختن / بر این گونه سختی برآویختن

بگو تا سوار آورم زابلی / که باشند با خنجر کابلی

بر این رزمگه شان به جنگ آوریم / خود ایدر زمانی درنگ آوریم (فردوسی)

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد / یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار، / صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی، خیر تو در این باشد

هر کاو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز / نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد (حافظ)

واژگان عربی در شعر فردوسی نیست؛ ولی تعداد واژگان عربی در شعر حافظ زیادتر است. در شعر فردوسی «ایدر» دیده می‌شود که از ویژگی‌‌های سبک خراسانی است. زبان فردوسی ساده تر است و آسان فهم تر.

۴- یک مورد از ویژگیهای فکری بیتهای زیر را بنویسید؛ سپس تشبیه‌های موجود را بیابید و نوع آنها را مشخص کنید.

آتش است آب دیده مظلوم / چون روان گشت، خشک و تر سوزد

تو چو شمعی از او هراسان باش/  کاوّل، آتش ز شمع سر سوزد  (سیف فرغانی)

ویژگی فکری: پند و اندرز به فرمانرویان است که اگر به دیگران ستم کنی روزی ستم دیده به پا می‌خیزد و تو را سرنگون می‌کند./ آتش است آب دیده مظلوم: تشبیه فشرده / تو چو شمعی: تشبیه گسترده

بازگردانی: اشک انسان ستم دیده مانند آتش است. هنگامی که روان شود همه چیز را می‌سوزاند. ای فرمانروا، تو مانند شمعی؛ از اشک ستم دیده بترس؛ زیرا آتش نخست سر شمع را می‌سوزاند.

۵- ویژگی‌های فکری متن زیر را بنویسید.

بدان که شریعت، گفتِ انبیاست و طریقت، کردِ انبیاست و حقیقت، دیدِ انبیاست. سالک باید که اوّل از علم شریعت آنچه ما مالابُد است، بیاموزد و یاد گیرد و آنگاه از عمل طریقت، آنچه مالابُد است به جای آورد تا از انوار حقیقت به قدر سعی و کوشش وی روی نماید. (عزیزالدّین بن محمّد نَسَفی) / شریعت: راه دین / انبیا: پیامبران / طریقت: راه دین / کرد: رفتار / حقیقت: ذات دین / دید: / سالک: رهرو / مالابد: لازم

ویژگی فکری: متنی عرفانی است که نویسنده در آن به بیان تفاوت شریعت، طریقت و حقیقت می‌پردازد.

۶- پایه‌های آوایی را در بیت دوم شعر فردوسی (خودارزیابی۳) مشخّص نمایید.

خط عروضی: اَگَر جَنگ خاهی یُ خون ریختَن / بَرین گونِ سَختی بَراویختَن

پایه‌های آواییاَ   گَر  جَنـ گ  خا  هییُ  خون  ریـخ  تَن
پایه‌های آواییبَ  رین  گونِ  سَخ  تیبَ  را   ویـخ  تَن
نشانه‌های هجاییU ـ ـ  Uـ ـ  Uـ ـ U ـ
وزنت تن تنت تن تنت تن تنت تن

انواع نثر

انواع نثر
نثر ساده یا مرسل نثر فنی نثر موزون نثر مصنوع

پی دی اف آموزه چهارم علوم و فنون یازدهم (سبک عراقی)