بایگانی برچسب: s

آموزه یازدهم: پرچم‌داران

شعرهای میهنی، برای بیان حسّ غرور، عظمت و افتخار ملّی سروده  می‌شوند. به هنگام خواندن این گونه متن‌ها باید با حفظ استواری کلام و تأکید بر واژگان کلیدی متن، همچون«وطن …» لحن مناسب و آهنگ حماسی را به کار گرفت.

ایران سرزمین بزرگ و عزیز و شکوهمند است. سرزمینی که دین و زبان و فرهنگ و جسم و جان من و تو در آن پرورش یافته و اکنون پاره‌ای از پیکره ماست.

اگرچه در طول تاریخ ستم‌ها و گزند‌های فراوانی دیده، اما هرگز ایمان، عزّت و اراده استوار خود را از دست نداده است.

میهنی که در دوران دفاع مقدس، لحظه‌های تلخ و شیرین بسیاری را به چشم دیده و گرمی خون دلاوران را بر پیکر خود احساس کرده است و شهدای بسیاری را در دل خود جای داده و از گستاخی و بی رحمی‌های دشمن، خون دلها خورده است.

در دوران جنگ تحمیلی، خیل عظیم نوجوانان و جوانان بسیجی و جان برکفان ارتشی و سپاهی، این پهنه خدایی را به بنیانی استوار و سدی نفوذ ناپذیر و پایدار در برابر هجوم وحشیانه صدام و حامیان آمریکایی او تبدیل کرد.

قلمرو زبانی: پیکره: بدن / گزند‌: آسیب / عزّت: ارجمندی / استوار: پابرجا، پایدار / مقدس: پاک / شهدا: ج شهید / خیل: جمع، گروه، دسته / عظیم: بزرگ / پهنه: گستره، میدان / بنیان: بنیاد، پایه، پی، شالوده / حامی: حمایت کننده، پشتیبان / قلمرو ادبی: از دست دادن: کنایه / جسم و جان؛ تلخ و شیرین: تضاد / دل: جانبخشی (میهن مانند انسانی انگاشته شده که دل دارد.)/ خون دلها خوردن: کنایه از رنج بسیار کشیدن / جان بر کف: کنایه از آماده جان باختن

در آن ایام که دشمن، از آسمان و زمین آتش بمب و موشک بر سر مردم بی‌گناه این سرزمین فرومی‌ریخت، ایران سرافراز هرگز رنگ نباخت و بر خود نلرزید و جنب و جوش خود را رها نکرد برجا ماند و درس پاکی، پایداری و پاسداری را به انسان‌های آزاده و دل زنده جهان آموخت.

آری در دوران دفاع مقدس جوانان مؤمن و سربازان شجاع این ملت در برابر تازش دشمن به لطف پروردگار مهربان، حماسه‌های شگفت‌انگیز آفریدند و پس از پایان جنگ تحمیلی، همّت و تلاش همه سربازان سربلند و دلاوران رشید با علم و دانش و تخصّص و تعهد درآمیخت، تا حافظ آبروی این سرزمین آسمانی و بیانگر فکر ایرانی باشد.

امروز نوجوانان شاداب وبا ایمان و جوانان سرزنده و پاک آیین میهن اسلامی همانند قلل استوار پایدارند که مایه عزت و افتخار نسل‌های امروز و فردایند و سیمای وطن را به زیور و شکوه خلاقیت و نوآوری می‌آرایند و به لطف خداوند بزرگ در همه عرصه‌ها و میدان‌ها پرچم ایران اسلامی را با سرود سرفرازی و آزادمنشی برخواهند افروخت.

قلمرو زبانی: ایام: روزها، ج یوم / باختن: از دست دادن (بن ماضی: باخت؛ بن مضارع: باز) / جنب و جوش: کوشش / آموختن بـ: یاد دادن (بن ماضی: آموخت؛ بن مضارع: آموز) / تازش: حمله / همت: اراده / رشید: دلیر / تعهّد: پایبندی / درآمیختن: ترکیب کردن (بن ماضی: درآمیخت؛ بن مضارع: درآمیز) / حافظ: نگهبان / قلل: قله ها / سیما: چهره / زیور: زینت / خلاقیّت: آفرینشگری / آراستن: آرایش کردن، بزک کردن (بن ماضی: آراست؛ بن مضارع: آرا)/ عرصه‌: میدان، گستره / آزادمنشی: آزادگی، وارستگی / برافروختن: روشن کردن (بن ماضی: برافروخت؛ بن مضارع: برافروز)/ قلمرو ادبی: آسمان، زمین: تضاد / رنگ باختن: کنایه از ترسیدن / بر خود لرزیدن: کنایه از ترسیدن / پاکی، پایداری و پاسداری: واج آرایی / دل زنده: کنایه از سرزنده و شاداب / همانند قلل: تشبیه / سیمای وطن، زیور و شکوه خلاقیت و نوآوری: اضافه تشبیهی

۱ ای وطن ای دل مرا مأوا / ای وطن ای تن مرا مسکن

قلمرو زبانی: مأوا: پناهنگاه، منزل / مسکن: منزل، مکان سکونت / را: اضافه گسسته / قلمرو ادبی: قالب: قطعه /  ای وطن: استعاره

بازگردانی: ای وطن، ای که پناه دل منی و خانه ای برای تن منی. ( تو مایه امنیت و آرامش منی)

۲ ای وطن ای تو نور و ما همه چشم / ای وطن ای تو جان و ما همه تن

قلمرو زبانی: قلمرو ادبی: تو نور؛ ما همه چشم؛ تو جان؛ ما همه تن: تشبیه / تو، همه: واژه آرایی / جان؛ تن: تضاد / چشم، جان، تن: مراعات نظیر

بازگردانی: ای وطن! تو مانند نور تابناکی و ما نیز همچون چشمانی که برای دیدن به نور نیاز دارند. تو همچون روحی در کالبد ما جای داری.

۳ نکته ای گویمت که گر شنوی / شاد، مانی به جان و زنده به تن

قلمرو زبانی: گر: اگر / شنوی: بشنوی / مانی: می مانی(بن ماضی: ماند؛ بن مضارع: مان) / قلمرو ادبی: جان؛ تن: تضاد

بازگردانی: مطلب مهمی را به تو می‌گویم که اگر آن را بشنوی جانت شاد و خوشدل می‌شود و تنت زنده می‌ماند.

۴ آدمی را چو هفت مهر به دل  / نَبُوَد کم شمار از اهریمن

قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / مهر: مهربانی، عشق / نَبُوَد: نباشد (بن ماضی: بود؛ بن مضارع: بو) / اهریمن: شیطان / قلمرو ادبی:

بازگردانی: اگر آدمی را دیدی که هفت عشق در دلش جا ندارد، از شیطان نیز کم ارزش تر شمارش.

۵ مهر ناموس و زندگانی و دین / عزّت و خاندان و مال و وطن

قلمرو زبانی: ناموس: آبرو / عزت: سربلندی / خاندان: خانواده / قلمرو ادبی:

بازگردانی: عشق به همسر، زندگی، دین، سربلندی، خاندان پیامبر، ثروت و میهن

۶ و آن که حبّ وطن نداشت به دل / مرده زان خوب تر به باور من

قلمرو زبانی: حبّ: عشق / به: به معنای در / قلمرو ادبی:

بازگردانی: اما هر کس که عشق به میهن در دلش نباشد، به باور من، از مرده کم ارزش تر است!

ادیب الممالک فراهانی

saeedjafari
jafarisaeed

خودارزیابی

۱- در متن درس، سرزمین ایران با چه ویژگی‌هایی توصیف شده است؟ – سرزمین بزرگ و گرامی و شکوهمند، سرزمینی خون دل خورده، سرزمین ستم دیده، سرزمین عزّتمند و استوار، سرزمین آسمانی، لحظات تلخ و شیرین دیده و …

۲- دربارۀ ارتباط حدیث «حبُّ الوطنِ مِنَ الایمان» با محتوای درس، توضیح دهید. – این حدیث دوست داشتن میهن را نشانه ایمان می‌داند و درس یازدهم نیز درباره عشق به میهن و علاقه به آن است. (حبّ الوطن: میهن دوستی)

۳- به نظر شما برای عزّت و سربلندی ایران اسلامی در عرصه‌های جهانی چه باید کرد؟ – باید خردمند باشیم؛ عاقلانه بیندیشیم؛ به خود تکیه کنیم؛ دانش های روز را بیاموزیم و بکوشیم کشوری سربلند و نیرومند داشته باشیم.

دانش های ادبی: وابسته های اسم ۲ (صفت اشاره، صفت شمارشی)

به جمله‌های زیر، توجّه کنید.

۱- آن قهرمان، پیروز شد.

۲- من این میز را ساختم.

در هر دو گروه اسمی مشخص شده، کلمۀ (آن، این) پیش از اسم «صفت اشاره» است که دربارۀ دوری و نزدیکی آن اسم توضیح می‌دهد. چون صفت اشاره قبل از اسم می‌آید «وابستۀ  پیشین» خوانده می‌شود. اکنون جمله‌های زیر را بخوانید:

۳- چهار دانش آموز به همان کلاس آمدند.

۴- اوّلین گروه در همین مسابقه پیروز شدند.

به گروه‌های اسمی مشخص شده در جمله‌های ۳ و ۴ توجّه کنید. در هر دو گروه اسمی، کلمه ای که قبل از اسم آمده است، صفت شمارشی است و دربارۀ شمار اسم توضیح می‌دهد.

اعداد اصلی (یک، دو، سه و …) و ترتیبی (اوّلین، دومین، سومین و …) صفت شمارشی هستند. صفت‌های شمارشی که پیش از اسم می‌آید، وابستۀ پیشین اسم نامیده می‌شود. اکنون گروه‌های اسمی جمله‌های ۱ تا ۴ را به هسته و وابسته، تقسیم می‌کنیم.

 گروه اسمی 
وابستۀ پیشینوابستۀ پیشینهسته
صفت اشارهصفت شمارشی 
آنقهرمان
اینمیز
 چهاردانش آموز
همانکلاس
 اوّلینگروه
همینمسابقه

گفت و گو

۱- نمونه‌هایی از زیبایی‌ها و جاذبه‌های شهر و استان خود را بیان کنید. – به عهده دانش آموزان

۲- دربارۀ راه‌های حفظ منابع طبیعی کشور عزیزمان، ایران، گفت وگو کنید. – ایران سرزمین چهار فصلی است که دارای کوه‌های سر به فلک کشیده شده دشت‌های فراخ، کویرهای زیبا، جنگل‌های انبوه، باغ‌های پر میوه، زمین‌های باردار و دریاهای نیلگون است. نیز از منابع طبیعی بسیاری برخوردار است. بر ماست که قدر این منابع را بدانیم. طبیعت را از بین نبریم. جنگل ها را ویران نکنیم. کوشش کنیم این منابع باارزش حفظ شود و به آیندگان برسد.

فعالیت های نوشتاری

۱- چهار واژۀ مهم املایی از متن درس بیابید و برای هر کدام، یک متضاد و یک مترادف بنویسید.

کلمهمترادفمتضاد
عظیمبزرگصغیر
حامیانحمایت کنندهدشمنان
رهاآزاداسیر
عزتارجمندیذلت

۲- جمله‌های زیر را به اجزای آن تجزیه کنید؛ سپس هسته و نوع وابستۀ گروه‌های اسمی را مشخص کنید.

◙ دشمن بی رحم، بمب بر مردم بی گناه، فرومی ریخت.

◙ این ملّت شجاع، در هشت سال، حماسه‌های شگفت انگیز آفریدند.

نهادمفعولمتمّمفعل
دشمن بی رحمبمببر مردم بی گناهفرومی ریخت
این ملّت شجاعحماسه‌های شگفت‌انگیزدر هشت سالآفریدند

۳- در متن درس، یک تشبیه بیابید و رکن‌های اوّل و دوم آن را مشخص کنید.

– جوانان سرزنده و پاک آیین میهن اسلامی (مشبه)، همانند (ادات) قلل (مشبه به) استوار و پایدارند (وجه شبه).

الفبای خطّ فارسی در مقایسه با الفبای خط‌های مشهور دنیا، پرنقطه ترین است؛ بنابراین، در نوشتن املا لازم است حرف‌های یک نقطه ای، دو نقطه ای و سه نقطه ای را بشناسیم و نقطۀ هر حرف را در جای خاصّ آن قرار دهیم. مثال: نزد، ترد، بنی، نبی.

ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم / وطن من! / ای تواناترین مظلوم / تو را دوست دارم!

قلمرو زبانی: مظلوم: ستم دیده / قلمرو ادبی: ای وطن: استعاره

بازگردانی: ای سرزمین من، ای استوار در سرسبزی، ای آفتاب آشکار، ای مظلوم‌ترین سرزمین که تواناترین سرزمینی. تو را دوست دارم.

ای آفتاب شمایل دریادل / که نام خیابان‌هایت را شهیدان برگزیده‌اند / ای فروتن نیرومند! / ایستاده‌ایم در کنار تو، سبز و سربلند / 

قلمرو زبانی: شمایل: چهره / برگزیدن: انتخاب کردن (بن ماضی: برگزید؛ بن مضارع: برگزین)  / قلمرو ادبی: آفتاب شمایل: تشبیه (کسی که چهره اش مانند آفتاب است) / دریا دل: تشبیه (کسی که دلش مانند دریا بخشنده است.) / سبز: مجاز از شاداب

بازگردانی: ای وطن که صورتت مانند آفتاب و دلت همچون دریا است. ای وطن که شهیدان بسیاری داده ای. ای فروتن توانمند. ما شاداب و سرافراز از تو دفاع می کنیم.

و تو آن درخت گردوی کهن‌سالی / و بیش از آنکه من خوف تبر را نگرانم، / تو ایستاده‌ای

قلمرو زبانی: خوف: ترس / را: برای / قلمرو ادبی: تو آن درخت گردوی کهنسالی: تشبیه

بازگردانی: و تو مانند درخت گردوی کهنسال، شکوه مندی. بیشتر از آنکه من از ترس تبر نگران باشم تو استوار ایستاده‌ای.

و پسران تو / مردان نیایش و شمشیرند / و مادران صبوری داری / و پدرانی به غایت، جرئت‌مند. / دوست دارم تو را / آن‌گونه که عشق را / دریا را / آفتاب را … /

قلمرو زبانی: به غایت: بی‌نهایت / جرئت‌مند: باجرأت / قلمرو ادبی: شمشیر: مجاز از جنگ / آن‌گونه که عشق: تشبیه

بازگردانی: پسران این سرزمین مردان دعا و نماز و جنگ اند. مادرانت بردبارند و پدرانت بسیار نترس. عشق من به تو مانند عشق به عشق، دریا، آفتاب است.

ای مجمع‌الجزایر گل‌ها، خوبی‌ها! / ای بهار استوار! / ای اقیانوس مواج عاطفه و خشونت …، / ای شکیبای شکوهمند!

قلمرو زبانی: مجمع الجزایر: چندین جزیره نزدیک به هم / قلمرو ادبی: مجمع‌الجزایر گل‌ها: استعاره (تو مانند سرزمین گلی) / ای بهار استوار: استعاره / اقیانوس مواج عاطفه و خشونت: تشبیه (عاطفه و خشونت مانند اقیانوس است)

بازگردانی: تو مانند گلستان و مجمع خوبی هایی، مانند بهار سرسبزی و استواری. تو لبریز از عاطفه و احساس و خشمی. تو شکیبا و شکوهمندی.

کجای زمین از تو عاشق‌تر است؟ … / من از تو برنمی‌گردم تا بمیرم / و مرگ در کنار تو زندگی است / تو را دوست می‌دارم …

قلمرو زبانی: برگشتن: (بن ماضی: برگشت؛ بن مضارع: برگرد)  / قلمرو ادبی از کسی برگشتن: کنایه از به کسی پشت کردن و او را کنار گذاشتن / کجای زمین از تو عاشق‌تر است؟: استعاره / مرگ در کنار تو زندگی است: متناقض نما (سالهای بعد می خوانید.)

بازگردانی: تو از همه سرزمین ها برتری. من به تو پشت نمی کنم. مرگ برای تو زندگی جاودان است. تو را دوست دارم.

چقدر به اقیانوس می‌مانی! / برای تو و به خاطر تو / ای پهلوان فروتن! / خدا چقدر مهربانی‌اش را وسعت داد

قلمرو زبانی: مانستن: مانند بودن (بن ماضی: مانست؛ بن مضارع: مان) / قلمرو ادبی: به اقیانوس می‌مانی: تشبیه

بازگردانی: تو مانند اقیانوسی. ای سرزمین پهلوانان فروتن. خدا لطف کرد که تو را نصیب ما کرد.

در دورهای کویر طبس / آن اتفاق / یادت هست؟ / نه من بودم و نه هیچ‌کس / خدا بود و گردباد…

قلمرو زبانی: دورهای کویر: کویر دوردست / قلمرو ادبی: تلمیح: اشاره به رخدادی دارد که چند بالگرد آمریکایی بر آن بودند پنهانی وارد ایران شوند و طوفان شن باعث فروپاشی نقشه آنها شد.

بازگردانی: در کویر دوردست کویر، یادت هست که چه رخ داد. آن جا فقط خدا بود و بس.

وطن من، آه ای پوپک مؤّدب! / ای رویین‌تن متواضع! / ای متواضع‌ رویین‌تن! / ای وطن من!

قلمرو زبانی: پوپک: هدهد / مؤّدب: با ادب / رویین‌تن: آنکه بدنی نیرومند دارد و ضربۀ اسلحه بر او اثر ندارد. / قلمرو ادبی:

بازگردانی: تو مانند هدهد با ادبی. ای نیرومند و آسیب ناپذیر، ای میهن من.

از آسمان سبز؛ سلمان هراتی

آموزه دهم: قلم سحرآمیز

جنگ چالدران با همه مقاومت دلیرانه شاه اسماعیل و سربازانش به شکست انجامید. کمال الدین بهزاد همراه با شاه اسماعیل بود. یکی از سرداران زخمی شده بود. کمال الدین بهزاد همراه با شاه محمود نیشابوری او را به غاری در آن نزدیکی رساندند.

آموزه دهم فارسی پایه هشتم

غار تاریک و نمناک بود. قطره‌های آب از شکاف سقف می‌لغزید و از روی توده آهکی که از سقف آویزان بود پایین می‌آمد و از نوک آن به کف سنگی غار می‌چکید. باریکه ای از نور خورشید به داخل غار می‌تابید و فضا را روشن می‌کرد. کمال الدین تکه چوب نیم سوخته‌ای برداشت و روی دیوار غار تصویر مرغی را کشید که رو به سقف غار اوج گرفته بود. شاه محمود و سردار زخمی مرغ را نگاه کردند. کمال الدین زیر تصویر با خط خوش نوشت:

قلمرو زبانی: مقاومت: ایستادگی / انجامیدن: منجر شدن (بن ماضی: انجامید؛ بن مضارع: انجام) / توده: پشته / مرغ: پرنده

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت / بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

قلمرو زبانی: هدهد: شانه به سر / صبا: بادی خنک که از جانب شمال شرقی می وزد./ سبا: شهری در عربستان قدیم و ناحیۀ یمن کنونی که ملکۀ آن بلقیس نام داشته است. / فرستادن: گسیل کردن (بن ماضی: فرستاد؛ بن مضارع: فرست) / نگریستن: نگاه کردن(بن ماضی: نگریست؛ بن مضارع: نگر) / قلمرو ادبی: صبا، سبا: جناس ناهمسان / واژه آرایی (تکرار): می‌فرستمت، کجا / هدهد صبا: اضافه تشبیهی

بازگردانی: ای باد صبا که مانند هدهدی، تو را به شهر سبا می‌فرستم. نگاه کن که از کجا به کجا می‌فرستمت.

حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم / زین جا به آشیانِ وفا می‌فرستمت

قلمرو زبانی: حیف: افسوس / طایر: پرنده / چو: مانند / خاکدان: جای خاک، جای آشغال / آشیان: منزل، آشیانه / قلمرو ادبی: خاکدان: استعاره از جهان مادی / آشیان وفا: جهان معنوی و عشق / تلمیح به داستان حضرت سلیمان

بازگردانی: حیف است که پرنده ای مانند تو در این جهان خاکی و جایگاه غم باشد. از این جا به منزل وفا و عشق تو را می‌فرستم.

سردار لبخندی زد آرام شد و زیر لب شعر حافظ را زمزمه کرد. شعر و نقاشی، کار خود را کرده بود. کمال الدین بهزاد به سردار نزدیک شد و پارچه را از روی زخم وی گشود.

سردار گفت: «آفرین بر قلم سحرآمیز! من درد را فراموش کردم. نقاشی تو طبیب زخم‌های ماست.»

قلمرو زبانی: گشودن: باز کردن (بن ماضی: گشود؛ بن مضارع: گشا) / طبیب: پزشک، درمانگر / قلمرو ادبی: زیر لب: کنایه از آهسته / نقاشی تو طبیب …: تشبیه

دو نامه

سید جمال آرام و قرار نداشت. گاه در مصر بود، گاه در استانبول، گاه در افغانستان و گاه در هند. همه جا مردم را به آگاهی و مبارزه با استعمار و بیدادگری دعوت می‌کرد. این روحانی پرشور به انگلیس که رسید، زبان انگلیسی را در مدتی کوتاه آموخت تا به این زبان سخنرانی کند و با اندیشمندان آنها به گفت‌وگو بنشیند. در فرانسه به فرانسوی می‌نوشت و در مصر به عربی سخنرانی می‌کرد.

این ایرانی پرشور وقتی نیرنگ استعمار را در کشورش دریافت، نامه ای به مرجع تقلید شیعیان میرزای شیرازی نوشت تا تنباکو را تحریم کند.

میرزای بزرگ مرجع شجاع و بزرگوار سرانجام فتوای تاریخی را صادر کرد:

«بسم الله الرحمن الرحیم … استعمال توتون و تنباکو در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است.»

دو نامه سیدجمال الدین اسدآبادی و میرزای بزرگ کار خود را کرده بود: قلیان‌ها شکسته شد؛ تنباکو تحریم شد؛ شاه به تنگنا افتاد و توطئه انگلیس شکست خورد.

قلمرو زبانی: بیدادگری: ستمگری / پرشور: پرهیجان / آموختن: یاد گرفتن (بن ماضی: آموخت؛ بن مضارع: آموز) / نیرنگ: فریب / تحریم: حرام کردن / استعمال: استفاده، بهره جویی / صلوات الله و سلامه علیه: درود و تندرستی خدا بر او باد / محاربه: جنگ / تنگنا: جای تنگ / توطئه: دوز و کلک

سعید جعفری

خودارزیابی

۱- سیدجمال الدّین اسدآبادی در چه زمینه‌هایی استعداد داشت؟ – زبان‌آموزی و دانش‌های سیاسی

۲- چه رابطه‌ای بین شعر حافظ و نقّاشی کمال الدّین بهزاد بود؟ – هر دو، حال مرغی را بازمی گویند که از زمین به سوی آسمان رو به پرواز دارد. به دیگر سخن باید در آینده منتظر شکوفایی و بالندگی باشیم.

۳- چرا روحانیت و چهره‌های علمی – فرهنگی تأثیر بیشتری در جامعه دارند؟ – زیرا اینان آگاه‌ترند و می توانند توده مردم را به پویش وادارند.

۴- ………………………….

دانش‌های ادبی: جناس

به این واژه‌ها توجه کنید:

«صبا و سبا»، «آرام، رام »

در این واژه‌ها نوعی نزدیکی آوایی وجود دارد. به این گونه نزدیکی آوایی واژه‌ها که شعر و نثر را زیباتر و خوش آهنگ‌تر می‌کند «جناس» می‌گویند.

به نمونه‌های زیر توجه کنید و جناس‌ها را بیابید.

ای نام تو بهترین سرآغاز / بی نام تو نامه کی کنم باز؟

قلمرو زبانی: سرآغاز: مقدمه / کی: چه زمانی / نامه: کتاب / قلمرو ادبی: نام، نامه: جناس ناهمسان / نامه کی کنم باز: کنایه از اینکه کاری را شروع کنم و کتابی را بنویسم. / واژه آرایی: نام، تو / واج آرایی: «ن»

بازگردانی: ای کسی که نامت بهترین سرآغاز است. بدون نام تو چگونه کاری را آغاز کنم؟

شرف مرد به جود است و کرامت به سجود / هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود

قلمرو زبانی: شرف: آبرو، بزرگواری / جود: بخشش، بخشندگی / کرامت: جوانمردی، بزرگواری / سجود: سجده کردن، نیایش / عدم: نبودن / وجود: بودن / قلمرو ادبی: جود، سجود: جناس ناهمسان / جود، وجود: جناس ناهمسان / سجود، وجود: جناس ناهمسان / عدم، وجود: تضاد

بازگردانی: آبرو و بزرگی انسان به بخشندگی و جوانمردی او به نیایش پروردگار است. هر کس نه بخشنده است و نه جوانمرد نبودنش بهتر از بودنش است.

جناس
گونه های جناس

برای آگاهی بیشتر از آرایه جناس اینجا و اینجا را کلیک کنید.

گفت و گو

۱- درباره تأثیر دو نامه میرزای شیرازی و سید جمال، گفت وگو کنید. – سبب پویش توده مردم شدند.

۲- از دیوان حافظ، متن شعر «ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت …» را بیابید. در گروه بخوانید و قافیه‌های آن را مشخص کنید.

فعالیت های نوشتاری

۱- در متن درس، دو واژه بیابید که شکل نوشتاری و گفتاری آنها مانند «شنبه» متفاوت باشد. – تنباکو، استانبول

۲– در هر یک از جمله‌های زیر، گروه اسمی و وابسته‌های آن را مشخّص کنید.

◙ شعر زیبا، هم در گزینش لفظ و هم در بیان معنا توجه مخاطب را برمی‌انگیزد.

شعر زیبا ← هسته: شعر، زیبا: صفت بیانی / گزینش لفظ ← هسته: گزینش، لفظ: مضاف الیه / بیان معنا ← هسته: بیان، معنا: مضاف الیه / توجه مخاطب ← هسته: توجه، مخاطب: مضاف الیه

◙ میرزای بزرگ، مرجع شجاع، فتوای تاریخی را نوشت.

میرزای بزرگ ← هسته: میرزای، بزرگ: صفت / مرجع شجاع ← هسته: مرجع، شجاع: صفت / فتوای تاریخی ← هسته: فتوا، تاریخی: صفت

۳- در نمونه‌های زیر، جناس‌ها را بیابید.

الهی، چون تو حاضری، چه جویم و چون تو ناظری، چه گویم؟ (علّامه حسن زاده آملی)

قلمرو زبانی: ناظر: بیننده / قلمرو ادبی: جویم، گویم: جناس ناهمسان / حاضر، ناظر: جناسواره (جناس نیستند.)

سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند / همدم گل نمی‌شود، یاد سمن نمی‌کند (حافظ)

قلمرو زبانی: چمان: با ناز راه رونده / همدم: همنشین / سمن: یاسمن، یاس / قلمرو ادبی: چمان، چمن: جناس ناهمسان / چمن، سمن: جناس ناهمسان / سرو چمان: استعاره از یار / میل چمن و …: کنایه از به گلگشت رفتن / همدم گل: جانبخشی

بازگردانی: یار من که مانند سرو است، چرا میلی به بیرون رفتن به باغ و بوستان ندارد (از خانه بیرون نمی آید تا ما را ببیند).

نه هر چه به قامت مهتر، به قیمت بهتر. (گلستان سعدی)

قلمرو زبانی: قامت: قد / مهتر: بزرگتر / قیمت: ارزش / قلمرو ادبی: مهتر، بهتر: جناس ناهمسان / قامت، قیمت: جناسواره

بازگردانی: هر کس که بلندبالاتر است، ارزشمندتر نیست.

برخی واژه‌ها، به گونه ای تلفّظ و شنیده می‌شوند که با شکل نوشتاری آنها مطابقت کامل ندارد؛ مانند «پنبه، منبر، سنبل و …»

به هنگام نوشتن املای فارسی، به این گونه از واژه‌ها، لازم است، توجه کنیم:

نوشتارگفتار
پنبه، منبر، سنبلپمبه، ممبر، سمبل
سعید جعفری

حکایت: نام خوش‌بو

یکی از عارفان روزی در راه، کاغذی دید که نام مبارک پروردگار (بسم الله) در آن نوشته شده بود و مردم پا بر آن می‌نهادند و می‌گذشتند. ایستاد و کاغذ را برگرفت و آن کاغذ را معطر گرداند و اندر شکاف دیوار نهاد تا از آسیب پای رهگذران در امان باشد.

مدت‌ها گذشت به خواب دید که ندایی به او می‌گوید: «ای دوست! نام من را خوشبو کردی و مرا بزرگ داشتی و حرمت نهادی. ما نیز نام تو را معطر گردانیم؛ در دنیا و آخرت تو را بزرگ و گرامی خواهیم داشت.

قلمرو زبانی: عارف: خداشناس / مبارک: همایون / نهادن: گذاشتن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه) / گذشتن: عبور کردن (بن ماضی: گذشت؛ بن مضارع: گذر) / برگرفتن: برداشتن(بن ماضی: برگرفت؛ بن مضارع: برگیر) / معطر: خوش‌بو / اندر: در/ قلمرو ادبی: دنیا و آخرت: تضاد

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

رساله قشیریه: ابوالقاسم قشیری

پی دی اف درس دهم فارسی هشتم

آموزه نهم: اغراق، ایهام و ایهام تناسب

◄اغراق

در لغت به معنی سخت کشیدن کمان است و در اصطلاح بدیع، زیاده روی در توصیف یا مدح یا ذم را گویند؛ چنان که از حد معمول بگذرد و برای شنونده شگفت انگیز و زیبا باشد. به عبارت دیگر بازنمود دگرگونه مفاهیم و موضوعات سخن است، به صورتی که معانی خرد را بزرگ گرداند و معانی بزرگ را خرد بنماید تا تأثیر سخن را بیشتر کند.

● «اغراق» در لغت و اصطلاح بدیع به چه معناست؟ – در لغت به معنی سخت کشیدن کمان است و در اصطلاح بدیع، زیاده روی در توصیف یا مدح یا ذم را گویند؛ چنان که از حد معمول بگذرد و برای شنونده شگفت انگیز و زیبا باشد.

به ابیات زیر توجه نمایید:

به کردار افسانه از هر کسی / شنیدم همی داستانت بسی

به تنها یکی گور بریان کنی / هوا را به شمشیر گریان کنی

برهنه چو تیغ تو بیند عقاب، / نیارد به نخجیر کردن شتاب

نشان کمند تو دارد هژبر / ز بیم سنان تو خون بارد ابر (فردوسی)

گور: گورخر / نیارد: جرأت نمی کند / نخجیر: شکار / هژبر: شیر / سنان: سرنیزه

بازگردانی: مانند افسانه‌ها از هر کسی داستان‌های تو را بسیار شنیده‌ام.

به تنهایی گورخری را بریان می کنی و می خوری. هوا را نیز با شمشیرت می گریانی.

هنگامی که عقاب، شمشیر برهنه تو را ببیند جرأت نمی کند که به شکار برود.

شیر نیز اسیر تو شده است و ابر از ترس سرنیزه تو به جای آب خون می بارد.

زیاده روی در توصیف شجاعت و قدرت رستم از زبان تهمینه، موجب زیبایی آفرینی و موسیقی معنوی در این ابیات شده است؛ به گونه‌‌ای که این بزرگ‌نمایی، تصویری زیبا در ذهن شنونده یا خواننده ایجاد می کند و تصویرآفرینی حماسی را در این ابیات به اوج می رساند.

◙ اغراق مناسب ترین آرایه برای تصویرآفرینی در حماسه است؛ بنابراین در شاهنامه و آثار حماسی دیگر از آن بسیار استفاده شده است.

نمونه‌‌ای دیگر:

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران (سعدی)

بازگردانی: بگذار روز خداحافظی با یاران مانند ابر گریه کنیم؛ زیرا روز خداحافظی حتا سنگ نیز ناله و زاری می کند.

سعدی با بزرگ نمایی در توصیف روز وداع یار، اوج احساسات و عواطف سرشار درونی خود را نشان می دهد.

نمونه‌‌های دیگر:

دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است / میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است (سلمان هراتی) / فرسنگ: شش کیلومتر

اغراق: میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است.

می شناسمت / چشم‌های تو میزبانِ آفتابِ صبحِ سبزِ باغهاست / می شناسمت. (شفیعی کدکنی)

اغراق: چشم‌های تو میزبانِ آفتابِ صبحِ سبزِ باغهاست.

چو رامین گه گهی بنواختی چنگ، / ز شادی بر سر آب آمدی سنگ (فخرالدین اسعد گرگانی)

بازگردانی: هنگامی که رامین چنگ می زد، از شادی حتا سنگ نیز بر سر آب می‌امد و گوش می داد.

اغراق: سنگ از شادی بر سر آب می‌امد.

اغراق
اغراق
علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری

◄ ایهام

در لغت به معنی در وهم و گمان افکندن است و در اصطلاح بدیع، آوردن واژه‌‌ای یا عبارتی در سخن با دو یا چند معنا که معمولاً بیت با تمام معانی پذیرفتنی و دارای ارزش است. دریافت همزمان چند معنا از یک واژه یا یک عبارت در کلام، تصویری زیبا در ذهن خواننده یا شنونده ایجاد می کند و سبب زیبایی کلام می گردد.

● «ایهام» در لغت و اصطلاح بدیع به چه معناست؟ – در لغت به معنی در وهم و گمان افکندن است و در اصطلاح بدیع، آوردن واژه‌‌ای یا عبارتی در سخن با دو یا چند معنا که معمولاً بیت با تمام معانی پذیرفتنی و دارای ارزش است.

به بیت زیر توجه کنید:

بی مهر رُخت روز مرا نور نمانده است / وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است (حافظ) / دیجور: بسیار تاریک

واژه «مهر» آرایه ایهام دارد و در دو معنی به کار رفته است؛ یکی در معنای «محبّت» و دوم در معنای «خورشید» و چنانچه مشاهده می شود، بیت با هر دو معنی قابل درک و دریافت است.

بازگردانی: بدون خورشید رُخت یا بدون محبّت رخت روزگار من تیره شده است و از عمر من جز شب تاریک و تار نمانده است.

در ایهام ذهن با اندکی تأمل، هر دو معنی را کشف می کند و همین موضوع سبب زیبایی آفرینی و لذت خواننده می گردد.

نمونه دیگر:

خانه زندان است و تنهایی ضلال / هر که چون سعدی گلستانیش نیست (سعدی)  / ضلال: گمراهی

بازگردانی: هر کس که مانند سعدی کتاب گلستان ندارد، یا اینکه هر کس که مانند سعدی باغ ندارد، خانه برای او زندان است و تنهایی برای او گمراهی.

گلستان ایهام دارد و دو معنا در ذهن پدید می آورد: یکی کتاب گلستان و دیگری باغ و گلزار.

توجه: زمانی می توانیم آرایه ایهام را دریابیم که با معانی مختلف واژه‌ها آشنا باشیم.

یا در مثال:

اگر سنت اوست نوآوری، / نگاهی هم از نو به سنت کنیم (قیصر امین پور) / سنت: آیین

بازگردانی: اگر آیین او نوآوری است، دوباره به سنت نگاهی بیفکنیم. یا اینکه از قالب شعر نو به سنت نگاهی بیفکنیم.

عبارت «از نو» در دو معنای مجدّد و قالب شعر نو آمده است.

چند نمونه:

عهد کردی که کشی فرصت خود را / روزی فرصت ار یافتی، آن عهد فراموش مکن (فرصت شیرازی)

بازگردانی: پیمان بستی که فرصت خود را بکشی. اگر روزی فرصت یافتی، آن پیمان یا آن روزگار را فراموش مکن.

عهد: ۱- پیمان ۲- روزگار

چون جام شفق موج زند خون به دل من / با این همه دور از تو مرا چهره زردی است (مهرداد اوستا) / شفق: سرخی شامگاه

بازگردانی: مانند جام شفق دلم غرق خون است. با این وجود به خاطر دوری از تو، چهره من زرد شده است. یا اینکه چهره من زرد شده است و خدا نکند که چهره تو زرد شود.

دور از تو: ۱- هجران و از تو دور بودن ۲- چهره زرد از تو دور باد

برای به دست آوردن آگاهی بیشتر از آرایه ایهام اینجا را کلیک کنید.

ایهام
واژگان چند معنایی / ایهام
واژگان چند معنایی / ایهام
نمونه ایهام
نمونه ایهام

برای آگاهی بیشتر از آرایه اغراق و پرسش پاسخ گزین اینجا را کلیک کنید.

◄ایهام تناسب

آوردن واژه‌‌ای است با دو معنی که یک معنای آن مورد نظر و پذیرفتنی است و معنای دیگر که مورد نظر نیست با بعضی از اجزای کلام تناسب دارد.

● « ایهام تناسب» در لغت و اصطلاح بدیع به چه معناست؟ – آوردن واژه‌‌ای است با دو معنی که یک معنای آن مورد نظر و پذیرفتنی است و معنای دیگر که مورد نظر نیست با بعضی از اجزای کلام تناسب دارد.

به این نمونه توجه کنید:

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد / زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما (حافظ)

بازگردانی: روی زیبای تو چنان نشانه‌‌ای از لطف بر ما آشکار کرد که از آن زمان به بعد جز لطف و خوبی در تفسیر ما نیست.

«آیت» در این بیت به معنی نشانه است معنی دیگر آن آیه است؛ که در این معنی  با واژه «تفسیر» تناسب دارد. این آرایه شاعرانه را که در آن ذهن به تلاش و تکاپو می افتد، تا معنی درست واژه را با توجّه به مفهوم بیت دریابد ایهام تناسب نامند.

مثال دیگر:

گر هزار است بلبل این باغ / همه را نغمه و ترانه یکی است (صائب تبریزی)

بازگردانی: اگر بلبلهای این باغ هزارتا باشند، نغمه و ترانه همه این پرندگان یکسان است.

صائب در این بیت «هزار» را در معنای عدد هزار آورده است و در معنای دیگر آن (بلبل) با بلبل، باغ، نغمه و ترانه تناسب دارد.

نمونه‌های دیگر:

یک روز که خسرو زنگ قرآن در شهناز شوری به پا کرده بود، مدیر مدرسه آواز خسرو را شنید. (عبدالحسین وجدانی)

شور: ۱- هیجان و وجد (در معنای دستگاه شور با شهناز و آواز تناسب دارد)

چنان سایه گسترد بر عالمی / که زالی نیندیشد از رستمی (سعدی)

بازگردانی: این پادشاه چنان بر مردم جهان سایه امنیت گسترد که حتا پیرمرد و پیرزنی هم از پهلوانی چون رستم نمی هراسیدند.

زال: ۱- پیر (در معنای پدر رستم با رستم تناسب دارد)

پرستش به مستی است در کیش مهر / برون اند زین جرگه هشیارها (علامه طباطبایی) / جرگه: دسته

بازگردانی: پرستش در کیش مهر به مستی است. هشیارها ازین جرگه برون اند.

کیش مهر: ۱- آیین عشق (در معنای آیین مهرپرستی با پرستش و مستی و جرگه تناسب دارد)

تفاوت جناس و ایهام: در جناس دو واژه لفظ یکسان و معنای متفاوت دارند؛ امّا در ایهام یک واژه دارای دو معناست.

ایهام تناسب
ایهام تناسب
ایهام تناسب
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

◄ خودارزیابی

۱- در هر یک از ابیات زیر آرایه ایهام و ایهام تناسب را مشخص کنید و معانی مختلف واژه‌‌ای که این آرایه را به وجود آورده است، بنویسید.

الف) بگفتا عشق شیرین بر تو چون است / بگفت از جان شیرینم فزون است (نظامی)

شیرین نخست: ایهام ۱- گونه‌‌ای مزه ۲- نام دلدار فرهاد / شیرین دوم: گونه‌‌ای مزه (ایهام تناسب:‌ در معنای نام دلدار فرهاد با شیرین نخست تناسب دارد )

بازگردانی: گفت عشق شیرین برای تو چگونه است؟ فرهاد گفت از جان ارجمندم بسیار ارزشمندتر است.

ب) چون شبنم اوفتاده بُدم پیش آفتاب / مهرم به جان رسید و به عیّوق برشدم (سعدی)  / مهر: عشق /عیّوق: ستاره‌‌ای درخشان در آسمان / برشدن: بالا رفتن

اوفتاده: ایهام ۱- فروتن ۲- بی ارزش بر روی گل افتاده / مهر: عشق؛ ایهام تناسب (در معنای خورشید با آفتاب و عیوق تناسب دارد)

بازگردانی: در مقابل آفتاب مانند شبنم بی ارزش بودم. عشق تو به وجودم رسید و جاه و جایگاهم از ستاره عیوق هم فراتر رفت.

پ) عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده / به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست (حافظ) / فانی: نابودشونده

کارافتاده: ایهام ۱- گرفتار عشق ۲- از کار افتاده / دانش افزایی ← باقی: ایهام تضاد ۱- به جا مانده؛ بقیه (در معنای جاودان با فانی تضاد دارد)

بازگردانی: دنیا و آخرت را بر دل گرفتارم یا از کارافتاده‌ام عرضه کردم. دلم گفت که به جز عشق تو همه چیز در جهان نابودشدنی و بی ارزش است.

ت) نگران با من استاده سحر/ صبح می خواهد از من / کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را / بلکه خبر (نیما یوشیج) / جان باخته: مرده دل

نگران: ایهام ۱- بیننده ۲- پریشان

بازگردانی: سحر با من نگران ایستاده است. صبح از من می خواهد که با نفس مبارک او این مردم جان باخته و مرده دل را زنده کنم.

۲- اغراق‌های به کار رفته در بیتها و عبارتهای زیر را بیابید و توضیح دهید.

الف) گر برگ گل سرخ کنی پیرهنش را / از نازکی آزار رساند بدنش را (طرب اصفهانی)

حتا پیراهن از جنس برگ گل نیز بدن او را می آزارد.

بازگردانی: اگر پیراهنش را از برگ گل سرخ بدوزی باز هم بدن نازک و ظریف او را می آزارد.

ب) آن فرومایه هزار من سنگ بر می دارد و طاقت یک حرف نمی آرد. (سعدی) / فرومایه: پست

آن مرد هزار من سنگ را بلند می کرد.

بازگردانی: آن مرد پست می توانست سه هزار کیلو وزنه را بردارد؛ ولی طاقت شنیدن یک حرف را ندارد.

۳- با توجه به بیت زیر به پرسش‌ها پاسخ دهید.

از خون و گل و شکوفه تابوت شهید / بر موج بلند دستها رنگین بود (نصرالله مردانی)

بازگردانی: تابوت شهید به خاطر اینکه پر از خون و گل و شکوفه بود بر بالای دستهای مردم رنگین بود.

الف) اختیارات وزنی بیت را بیابید و نوع آن را مشخص کنید. (مستفعلُ فاعلاتُ مستفعلُ فَع)

خط عروض:‌از خونُ گلُ شُکوفِ تابوتِ شَهید / بَر مُوْجِ بُلَندِ دَستها رَنگین بود

از خون و گل و شکوفه تابوت شهید

اختیار زبانی) تغییر کمیت:‌ هجای پنجم مصراع نخست؛ کوتاه به بلند / اختیار وزنی) بلند بودن هجای پایان هر دو مصراع‌ / ابدال: در هجای یازدهم مصراع دوم.

ب) بیت را از نظر قلمرو فکری تحلیل کنید. – شعر درباره جان باختگی و شهادت همچنین درباره ارزش شهید در جامعه است.

علوم ۳ بیسترس سعید جعفری
سعید جعفری

آموزه دوازدهم: کنایه

کنایه هم گونه‌ای از مجاز است که بر بنیاد اصل مجاورت استوار است. همانطور که استعاره بر بنیاد مشابهت استوار بود. در کنایه هم معنای قاموسی و واژگانی عبارت (معنای نزدیک) و هم معنای مجازی (معنای دور) با هم به ذهن خواننده می‌آیند؛ امّا خواست گوینده معنای دور است و آن را با تأمّل در اجزای کلام و بافت سخن می‌توان دریافت. به عبارتی در کنایه معنای نزدیک و دور لازم و ملزوم یکدیگر هستند و با دقّت در اجزای کلام، از معنای نزدیک به معنای دور منتقل می‌شویم.

● کنایه هم گونه‌ای از مجاز است که بر بنیاد اصل …… استوار است. – مجاورت

کنایه در لغت، یعنی «پوشیده سخن گفتن» و در اصطلاح، واژه یا عبارتی است که معنای ظاهری و نزدیک آن، مورد نظر گوینده نیست؛ بلکه مفهوم دور آن مدّنظر است؛ مثال:

وقتی می‌گوییم  «فلانی دست به جیب است» سخنی به کنایه گفته‌ایم و منظورمان این است که او مرد خیّر و بخشنده‌ای است و صرفا هدف ما این نیست که بگوییم او دست به جیب می‌برد.

● کنایه در لغت و اصطلاح چیست؟ با نمونه گزارش کنید. – کنایه در لغت، یعنی «پوشیده سخن گفتن» و در اصطلاح، واژه یا عبارتی است که معنای ظاهری و نزدیک آن، مورد نظر گوینده نیست؛ بلکه مفهوم دور آن مدّنظر است؛ مثال: «فلانی دست به جیب است» سخنی به کنایه گفته‌ایم یعنی او مرد بخشنده‌ای است.

چکیده: ۱- کنایه گونه‌ای مجاز است. ۲- کنایه معمولا عبارت است. ۳- دارای دو معنای نزدیک و دور است. ۴- هر دو معنا انجام شدنی است. ۵- معنای دور و نزدیک لازم و ملزوم هم اند.

به این بیت توجّه کنید:

◙ همّت مردانه می‌خواهد گذشتن از جهان / یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند (صائب)

ذهن ما در عبارت «بازار شکستن» با توجّه به واژگان و اصطلاحات به کار رفته در بیت مثل یوسف، گذشتن از دنیا و داشتن همّت مردانه، به معنای دور آن یعنی «بی رونق کردن» راهنمایی می‌شود. چند مثال دیگر:

◙ سخن او بر سر زبان‌ها افتاد.

◙ زاغی از آنجا که فراغی گزید، / رخت خود از باغ به راغی کشید (جامی)

فراغ: آسایش / رخت: اثاث / راغ: مرغزار، دامنه کوه

بازگردانی: زاغی از آنجا که به دنبال آسایش خودش بود از باغ به دامنه کوهی کوچیده اند.

◙ اکنون همچنین علمای زمان در علوم موی می‌شکافند. (فیه مافیه؛ مولوی)

بر سر زبان افتادن کنایه از «فاش شدن»، رخت کشیدن کنایه از «کوچ کردن» و «موی شکافتن» به معنای دقّت کردن و ریزبینی است.

◙ دامن‌کشان که می‌روی امروز بر زمین /  فردا غبار کالبدت بر هوا رود (سعدی)

دامن کشان بر زمین راه رفتن، کنایه از «ناز و غرور داشتن» است. مصراع دوم نیز کنایه از «مردن» است.

بازگردانی: امروز که با ناز و غرور بر زمین می‌روی،  فردا خواهی مرد.

فرق کنایه با مجاز

در مجاز، فقط یکی از دو معنی، قابل دریافت است آن هم معنی غیرحقیقی، امّا در کنایه، هر دو معنی دور و نزدیک دریافت می‌شود؛ ولی معنی دور اراده شده است. برای مثال وقتی در بیان خسیس بودن کسی می‌گوییم: آب از دستش نمی‌چکد، هم معنای نریختن آب از دست دریافت می‌شود، هم معنای دوم یعنی خسیس بودن؛ امّا معنای دوم مورد نظر شاعر است.

فرق استعاره و کنایه

معمولاً استعاره در «واژه» روی می‌دهد؛ و کنایه در «ساختار کلام» مثال:

به خون خود آغشته و رفته اند / چه گل‌های رنگین به جوبارها (علامه طباطبایی)

در این بیت گلها استعاره از شهیدان است؛

امّا در بیت:

دامن هر گل مگیر و گرد هر بلبل مگرد / طالب حسن غریب و معنی بیگانه باش (صائب)

عبارتهای «دامن چیزی را گرفتن» و «گرد چیزی گردیدن» کنایه هستند و در بافت کلام و عبارت آمده اند.

بازگردانی: متوسل به هر گلی نشو و دنبال هر بلبلی نرو. خواهان زیبایی شگفت و معنای ناآشنا و تازه‌ای باش.

چند کنایۀ دیگر:

دسته گل به آب دادن، کنایه از «اشتباه بزرگ کردن»

دست و پا گم کردن، کنایه از «دچار نگرانی شدن، هول شدن»

تنگدست بودن، کنایه از «فقیربودن» ثابت قدم بودن، کنایه از «با اراده بودن»

تفاوت کنایه با مجاز و استعاره

کنایه
کنایه/ آرایه
کنایه
کنایه
کنایه
کنایه
کنایه
کنایه
کنایه؛ مجاز؛ استعاره
سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
دبیرستان طوس
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

برای آشنایی بیشتر با تست کنایه اینجا را کلیک کنید.

خود ارزیابی

۱- کنایه‌ها را در مثال‌های زیر بیابید.

الف) عاقل چون خلاف اندر میان آید، بجهد و چون صلح بیند، لنگر بنهد. (گلستان سعدی)

کنایه: «جهیدن» کنایه از «گریختن» / «لنگر نهادن» کنایه از «ماندن در جایی»

بازگردانی: خردمند هر گاه در جایی دودستگی و جنگ ببیند، می‌گریزد و چون آشتی بیند، در آنجا می‌ماند.

ب) ای پای به گل فروشده، ای خسته تیر بلا، همه ما را خوانید؛ گرد درِ ما گردید. (کشف الاسرار میبدی)

کنایه: «پای به گل فرو شده» کنایه از «درماندگی» / «گرد درِ کسی گردیدن» کنایه از «به سوی کسی رفتن»

بازگردانی: ای درماندگان ای کسانی که گرفتار بلایید، فقط ما را فرابخوانید و به سوی ما بیایید.

پ) دلها اگر چه صاف، ولی از هراس سنگ / آیینه بود میل تماشا شدن نداشت (سلمان هراتی)

کنایه: «میل تماشا شدن نداشتن» کنایه از «میل به اظهار وجود و عقیده نداشتن»

بازگردانی: اگر چه دلها مانند آینه پاک و بی آلایش بودند، ولی به خاطر ترس از ستمگران میلی نداشتند که زیبایی خود را آشکار کنند.

ت) بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک / بگفت آنگه که باشم خفته در خاک (نظامی)

کنایه: «دل ز مهر پاک کردن» کنایه از « فراموش کردن معشوق»/«خفته در خاک بودن» کنایه از «مردن»

بازگردانی: خسرو گفت دل ز عشقش کی پاک می‌کنی؟ فرهاد گفت آن زمان که بمیرم.

ث) در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است / زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر (حافظ) / خیل: گله اسب؛ فَسیله/ عنان: افسار

کنایه: «عنان گسسته بودن» کنایه از «بی اختیار و به سرعت بودن»

بازگردانی: در هر سو پیشامدهای ناگوار کمین کرده است؛ برای همین عمر و زندگانی بی هدف می‌تازد و می‌گذرد.

ج) به کس مگوی که پایم به سنگ عشق برآمد / که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی (سعدی) / فرق: تارک سر

کنایه: «پای به سنگ برآمدن» کنایه از «گرفتار شدن» / « به فرق پوییدن» کنایه از «با همه وجود جستن»

بازگردانی: به کسی نگو که گرفتار عشق شده ام؛ زیرا از تو عیب می‌گیرد و می‌گوید چرا برای عشق جان نمی‌دهد.

۲- مفهوم کنایی عبارت‌های زیر را مشخص کنید:

الف) چنین است رسم سرای درشت / گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت (فردوسی)

کنایه: «گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت» کنایه از «افت و خیز داشتن زندگی»

بازگردانی: رسم جهان خشن چنین است که گاهی به سود تو است و گاهی به زیان تو.

ب) از مکافات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو (مولوی) / مکافات: کیفر 

کنایه: «گندم از گندم بروید جو ز جو» کنایه از «هر کنشی واکنشی فراخور خود داشتن»

بازگردانی: از پیامد و نتیجه کردارت غافل نشو؛ زیرا گندم از گندم می‌روید و جو ز جو.

پ) نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا / تا کی شود قرین حقیقت، مجاز من (حافظ)

کنایه: «نقشی بر آب می‌زنم» کنایه از «کار بیهوده کردن»

بازگردانی: اکنون گریه و زاری می‌کنم که هیچ سود و نتیجه ای ندارد و خیال تو در ذهنم نقش می‌زند. باید دید چه زمانی خیال و آرزوهایم جامه حقیقت می‌پوشد و به تو می‌رسم.

ت) قمری ریخته بالم به پناه که روم؟ / تا به کی سرکشی ای سرو خرامان از من؟ (کلیم همدانی)

کنایه: «سرکشیدن» کنایه از «نافرمانی کردن»

بازگردانی: من مانند قمری ریخته بالم به پناه چه کسی بروم؟ تا به کی ای یار از من دوری می‌گزینی؟

۳- در نمونه‌های زیر کنایه‌ها را بیابید و مفهوم کنایی آنها را بیان کنید.

الف) ای که پنجاه رفت و در خوابی / مگر این پنج روز دریابی (سعدی)

کنایه: «خواب بودن» کنایه از «نادان بودن»

بازگردانی: ای که پنجاه سالت رفته است و تو هنوز خفته دلی؛ شاید این پنج روزه‌ای که از عمرت مانده بفهمی.

ب) بس بگردید و بگردد روزگار / دل به دنیا درنبندد هوشیار (سعدی)

کنایه: «دل به چیزی دربستن» کنایه از «علاقمند بودن»

بازگردانی: بسیار روزگار گذشت و می‌گذرد و مرد هوشیار به دنیا علاقه مند نمی‌شود.

پ) از در درآمدی و من از خود به در شدم / گویی کزین جهان به جهان دگر شدم (سعدی)

کنایه: «از خود به در شدم» کنایه از «از خودبیخود شدن» / «ازین جهان به جهان دگر شدم» کنایه از «مردن»

بازگردانی: از در داخل شدی و من سرگشته و واله شدم. گویی از شدت شادمانی مُردم.

ت) الهی پیشانی بر خاک نهادن آسان است؛ دل از خاک برداشتن دشوار است. (حسن زاده آملی)

کنایه: «پیشانی بر خاک نهادن» کنایه از «سجده کردن» / «دل از خاک برداشتن» کنایه از «قطع علاقه کردن»

بازگردانی: خدایا، سجده کردن و نماز خواندن آسان است؛ ولی به دنیا دل ندادن دشوار.

ث) در سلطان و شه را روزها بیهوده کوبیدن، / دگر در کوی شاه خود کنم خاکی به سر امشب (محوی)

کنایه: «در کسی کوبیدن» کنایه از «به کسی متوسل شدن» / «خاک به سر کردن» کنایه از «چاره‌ای اندیشیدن در وضعیت دشوار»

بازگردانی: پیوسته به سلطان و شاه متوسل شدن بیهوده است. امشب دیگر به شاه و دلبر خودم متوسل می‌شوم.

۴- ویژگی‌های زبانی و فکری مثالهای خودارزیابی «۲» را بررسی کنید.

■ ویژگی‌های زبانی

چنین است رسم سرای درشت / گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت (فردوسی)

الف) زبان شعر ساده است و در آن الفاظ عربی مشاهده نمی‌شود.

از مکافات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو (مولوی)

ب) زبان ساده است؛ واژگان عربی آن افزایش یافته است. مولوی به سبک عراقی می‌سراید؛ ولی این بیت به ویژگی‌های زبانی سبک خراسانی نزدیک است.

نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا / تا کی شود قرین حقیقت، مجاز من (حافظ)

پ) زبان شعر کمی دشوارتر شده و واژگان عربی آن افزایش یافته است. از زبان شعر سبک خراسانی دور گشته است. حافظ به سبک عراقی سخن می‌سراید.

قمری ریخته بالم به پناه که روم؟ / تا به کی سرکشی ای سرو خرامان از من؟ (کلیم همدانی)

ت) زبان شعر ساده است و کمی محاوره ای و واژگان عربی آن کم. کلیم همدانی از سرایندگان سبک هندی است.

■ ویژگی‌های فکری:

الف) واقع گرایی با توجه به دنیای بیرون؛ درون مایه آن حماسی است و مضمون بیت درباره این است که این جهان بر یک پایه نمی چرخد و افت و خیز دارد.  ب) واقع گرایی با توجه به دنیای بیرون؛ درون مایه آن عرفانی و درباره پیامدهای کردار ماست.

پ) فراق و غم گرایی؛ شعر عاشقانه است.      ت) درون گرا و بیان احوال شخصی. درون مایه شعر درباره عشق و فراق یار است.

۵- وزن بیت زیر را بیابید:

زنده به بوی تو اَم، بوی ز من وامگیر / تشنه روی تو اَم، باز مدار از من آب (عراقی) واگرفتن: بریدن و دریغ داشتن

بازگردانی: من زنده به بوی تو ام. این بو را از من دریغ مدار. من تشنه روی توام. چهره ات را از من نپوشان.

خط عروضی: زِندِ بِ یِ بویِ تُ اَم، بوی زِ مَن وامَگیر / تِشنِ یِ رویِ تُ اَم، باز مَدارَز مَناب

زنده بوی تو ام بوی ز من وامگیر

علوم و فنون ادبی ۲ آموزه ۱۲ پی دی اف

برای آشنایی با تست کنایه اینجا را کلیک کنید.