بایگانی برچسب: s

الدرس الرابع: التعایش السلمیّ

بی گمان این امّت شماست؛ امّتی یگانه و من پروردگارتان هستم، پس مرا بپرستید.

همانا رسالت اسلام در گذر زمان بر پایۀ منطق و دوری از هر گونه بدی کردن استوار بوده است.

یزدان می‌گوید: و نیکی و بدی برابر نیستند؛ [بدی را] به گونه ای که بهتر است دفع کن که آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی هست، گویی دوستی صمیمی می شود.

قرآن به مسلمانان می‌فرماید که بت‌های (خدایان) مشرکان و بی­دینان را دشنام ندهند.

قرآن می‌گوید: کسانی را که به جای فرامی‌خوانند دشنام ندهید؛ که به خداوند دشنام دهند ………

اسلام دین­های خدایی را گرامی می­دارد. بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که: جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را هنباز و شریک او قرار ندهیم؛

قرآن بر آزادی اندیشه تأکید دارد: هیچ اجباری در دین نیست.

پافشاری بر نقاط اختلافی و بر دشمنی جایز نیست؛ زیرا هیچ کس از آن سود نمی‌برد.

باید همۀ مردم با نگاه داشتن عقیده خودشان با یکدیگر همزیستی مسالمت­آمیز داشته باشند،

زیرا هر گروهی از آنچه دارد دلخوش است.

سرزمین‌های اسلامی مجموعه‌ای از ملت‌های بسیار است که در زبان­هایشان و رنگ پوست­شان با یکدیگر اختلاف دارند.

خداوند والا فرموده است: ای مردم، ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملّت‌ها و قبیله‌ها گردانیدیم تا همدیگر را بشناسید. همانا بهترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین‌تان است.

همگان به ریسمان ایزدی چنگ زنید و پراکنده نشوید.

همبستگی امت اسلامی در شکل‌های بسیاری جلوه­گر می‌شود؛ از آن جمله گردهمایی مسلمانان در مکان یگانه‌ای در حج است.

مسلمانان یک پنجم ساکنان جهان­اند و در سرزمین گسترده‌ای از چین تا اقیانوس اطلس می‌زیند.

امام خمینی (گور او پاک باد) گفته است: هر گاه کسی سخنی گفت (بگوید) که مسلمانان را پراکنده می‌سازد، بدانید که او نادان است یا دانایی است که می‌کوشد میان صف‌های مسلمانان پراکندگی پدید آورد.

رهبر ما، آیت الله خامنه‌ای گفته است: هر کس از شما فردی را دید که به پراکندگی فرامی‌خواند، او مزدور دشمن است.

واژگان درس چهارم

۱- یجوزُ الْإصرارُ عَلی نِقاطِ الْخِلافِ وَ الْعُدوانِ، لِلدِّفاعِ عَنِ الْحَقیقَهِ.  x  (پافشاری بر نقاط اختلافی و دشمنی برای دفاع از حقیقت رواست.)

۲- رِسالَهُ الْإسلامِ قائِمَهٌ عَلی أَساسِ الْمَنطِقِ وَ اجْتِنابِ الْإساءَهِ. √  (رسالت اسلام بر پایه منطق و دوری از بدی کردن استوار است.)

۳- عَلی کُلِّ النّاسِ أَن یتعایشوا مَعَ بَعضِهِم تَعایشاً سِلْمیاً.  √  (باید همه مردم با یکدیگر همزیستی مسالمت­آمیز داشته باشند.)

۴- لِبَعضِ الشُّعوبِ فَضلٌ عَلَی الْآخَرینَ بِسَبَبِ اللَّونِ. X   (برخی از ملتها بر دیگران به سبب رنگ برتری دارند.)

۵- رُبعُ سُکّانِ الْعالَمِ مِنَ الْمُسلِمینَ. X  (یک چهارم ساکنان جهان مسلمان­اند.)

saeedjafari
jafarisaeed

اعلموا

در درس گذشته با چهار باب از فعل های ثُلاثی مزید آشنا شدیم. با چهار باب ثلاثی مزید دیگر (تَفاعُل، تَفعیل، مُفاعَلَه و إفعال) آشنا شوید.

بابهای ثلاثی مزید
البابالماضیالمضارعالأمرالمصدر
تَفاعُلتَشابَهَ: همانند شدیتَشابَهُ: همانند می‌شودتَشابَهْ: همانند شوتَشابُه: همانند شدن
تَفعیلفَرَّحَ: شاد کردیفَرِّحُ: شاد می‌کندفَرِّحْ: شاد کنتَفریح: شاد کردن
مُفاعَلهجالَسَ: همنشینی کردیجالِسُ: همنشینی می‌کندجالِسْ: همنشینی کنمُجالَسَه: همنشینی کردن
إفعالأخرَجَ: بیرون آوردیخرِجُ: بیرون می‌آوردأخرِجْ: بیرون بیاورإخراج: بیرون آوردن
ثلاثی مزید
صرف فعل ثلاثی مزید
ثلاثی مزید

تَعامَلَ: دادوستد کرد              یتَعامَلُ: دادوستد می‌کند                   تَعامَلْ: دادوستد کن            تَعامُل: دادوستد کردن           تفاعُل

عَلّمَ: یاد داد                            یعلّمُ: یاد می‌دهد                            عَلِّمْ: یاد بده                     تعلیم: یاد دادن                    تَفعیل

کاتَبَ: نامه­نگاری کرد               یکاتِبُ: نامه­نگاری می‌کند            کاتِبْ: نامه­نگاری کن         مُکاتَبَه: نامه­نگاری کردن      مُفاعَلَه

أَجْلَسَ: نشاند                            یجْلِسُ: می‌نشاند                           أَجْلِسْ: بنشان                  إجلاس: نشاندن                   إفعال

باب ثلاثی مزید
باب ثلاثی مزید
باب ثلاثی مزید

در گروه‌های دو نفره شبیه گفت و گوی زیر را در کلاس اجرا کنید.

حوارٌ= گفتگو

شُرطی الْجَمارِکِ = پلیس گمرکاَلزّائِرَهُ = زیارت کننده
اِجلِبی هذِهِ الْحَقیبَهَ إلی هُنا. = این جامه‌دان را به اینجا بیاور.عَلی عَینی، یا أَخی، وَلکِنْ ما هی الْمُشکِلَهُ؟ = به روی چشمم، برادرم، ولی مشکل چیست؟
تَفتیشٌ بَسیطٌ. = بازرسی ساده است.لا بَأَسَ. = اشکالی ندارد.
عَفواً؛ لِمَن هذه الحَقیبَه؟ = ببخشید، این چمدان برای کیست؟لِأُسرَتی. = برای خانواده‌ام.
اِفتَحیها مِنْ فَضلِکِ = خواهشمندم آن را باز کن.تَفَضَّلْ، حَقیبَتی مَفتوحَهٌ لِلتَّفتیشِ. = بفرما، چمدان من برای بازرسی باز است.
ماذا فِی الحَقیبَه؟ = در جامه‌دان چیست؟فَرشاهُ الأسنان و المَعجون وِ المِنشَفَه وَ المَلابِس. = مسواک، خمیر دندان، حوله و لباس‌.
ما هذا الکِتابُ؟ = این کتاب چیست؟لَیسَ کِتاباً؛ بَلْ دَفْتَرُ الذِّکرَیاتِ. = کتاب نیست، بلکه دفتر خاطرات است .
ما هذِه الحُبوب؟ = این قرص‌ها چیست؟حُبوبٌ مُهدّئَهٌ، عِندی صُداع. = قرص‌های آرام­بخش، من سردرد دارم.
هذه، غَیرُمَسموحَهٌ. = اینها غیرمجازند.و لکِن أنا بِحاجَه إلیها جداً. = ولی من واقعا به آنها نیاز دارم.
لا بَأسَ. = اشکالی ندارد.شکراً = سپاس
اجمَعیها وَ اذهَبی. = آنها را جمع کن و برو.فی أمان الله. = خدانگهدار

  1- صالَه: سالن ۲- جَمارِک: گمرک ۳- مِنْ فَضْلِک: لطفاً ۴- ذِکْرَیات: خاطرات

التَّمارین

۱- رَئیسُ الْبِلادِ، اَلَّذی یأمُرُ الْمَسؤولینَ وَ ینصَحُهُم لِأَداءِ واجِباتِهِم. قائد (رهبر)

(پیشوای کشور، کسی که به مسئولان فرمان می­دهد و برای انجام دادن تکالیفشان پندشان می­دهد.)

۲- إدارهٌ مَسؤولَهٌ عَنِ الصّادراتِ إلَی الْخارِجِ وَ الوارِداتِ إلَیها. جمارک (گمرک)

(سازمانی مسئول صادرات به خارج و واردات به آن.)

۳- تعَرّفَ الْبَعْضِ عَلَی الْبَعضِ الْآخَرِ. تَعارُف (با هم آشنا شدن)

(برخی، برخی دیگر را شناختند.)

۴- اَلَّذی یعمَلُ لِمَصلَحَهِ الْعَدوِّ. عَمیل ( مزدور)

(کسی که به سود دشمن کار می­کند.)

۵- جُزءٌ واحِدٌ مِنْ خَمسَهٍ. خُمْس (یک پنجم)

(یک بخش از پنج بخش.)

۱- لَدَی جَوّالٌ تَفرُغُ بَطّاریتُهُ خِلالَ نِصفِ یومٍ. (گوشی همراهی دارم که باتری اش نصف روزه خالی می‌شود.)

۲- زُمَلائی فِی الدَّرسِ عَلی حَدٍّ سَواءٍ. (هم­کلاسی‌هایم در درس یکسان (هم سطح)­اند.)

۳- لِصَدیقی فَضلٌ فی حُسْنِ الْخُلُقِ.  (دوستم در خوش خویی برتری دارد.)

۴- لا یَقبَلُ الشَّعب الْإیرانیُّ أَیَّ ضَغْطٍ. (ملت ایرانی هیچ گونه فشاری را نمی پذیرد.)

۵- لا تَعبُدوا مِنْ دونِ اللّهِ أَحَداً. (به غیر خدا هیچ کس را نپرستید.)

۱- … الزَّرافَهَ لا تَنامُ فِی الْیومِ الْواحِدِ إلّا أَقَلَّ مِن ثَلاثینَ دَقیقهً وَ عَلی ثَلاثِ مَراحِلَ؟

زرافه در یک روز نمی‌خوابد، مگر کمتر از سی دقیقه و در سه مرحله؟

۲- … مَقبَرَهَ «وادِی السَّلامِ» فِی النَّجَفِ الْأشَرَفِ مِن أَکبَرِ الْمَقابِرِ فِی الْعالَمِ؟

گورستان “وادی السلام” در نجف اشرف از بزرگترین گورستان‌های جهان است؟

۳- … الصّینَ أَوَّلُ دَولَهٍ فِی الْعالَمِ اسْتَخدَمَتْ نُقوداً وَرَقیهً؟

چین نخستین کشور در جهان است که اسکناس (پول کاغذی) را به کار برد؟

۴- … الْفَرَسَ قادِرٌ عَلَی النَّومِ واقِفاً عَلی أَقدامِهِ؟

اسب توانا ست که ایستاده روی پاهایش بخوابد؟

۵- … أَکثَرَ فیتامین C لِلْبُرتُقالِ فی قِشرِهِ؟

بیشتر ویتامین «س» پرتغال در پوستش است؟

۱- قَلبٌ لَیسَ فیهِ شَیءٌ مِنَ الْحِکمَهِ، کَبَیتٍ خَرِبٍ فتَعلَّموا و عَلِّموا و تفقّهوا، وَ لاتَموتوا جُهّالاً؛ فَإِنَّ اللهَ لا یعْذِرُ عَلَی الْجَهلِ.

   دلی که در آن چیزی از دانش نیست، مانند خانه ویران است. بیاموزید و آموزش دهید و دانش بیاموزید و نادان نمیرید؛ زیرا خدا عذر نادانی را نمی­پذیرد.     عَلِّموا: فعل امر / لا یعْذِرُ: فعل مضارع منفی  

۲- تَعلّموا العِلمَ وِ تَعلّموا لَهُ السّکینَه وَ الوَقارَ و تَواضَعوا لِمَن تَتَعلّمونَ مِنهُ وَ لِمَن تَعلّمونَهُ.  / تَواضَعوا: فعل امر / تَتَعلّمونَ: فعل مضارع

   دانش بیاموزید و آرامش و وقار را برای آن بیاموزید و فروتنی کنید در برابر کسی که از او دانش می آموزید و برای کسی که به او آموزش می دهید.

۳- مَثَلُ المُؤمِنِ کَمَثَلِ العَطّارِ إنْ جالَستَهُ نَفَعَکَ، وَ إنْ ماشَیتَهُ نَفَعَکَ، وَ إنْ شَارَکتَهُ نَفَعَکَ.  / شَارَکتَ: فعل ماضی

   مومن مانند عطرفروش است. اگر با او همنشین شوی سودت می­رساند و اگر با او همراه شوی سودت می­رساند و اگر با او مشارکت کنی سودت می­رساند.

۴- اَلْمُؤمِنُ مَن آمَنَهُ النّاسُ عَلیٰ دِمائِهم و أموالِهِم. / / آمَنَ: ماضی

مومن کسی است که مردم بر خون‌هایشان و دارایی‌هایشان او را امین بدانند.

۵-  لا تَجْتَمِعُ خَصلَتانِ فِی مؤمِن: البُخل و الکِذب.  / لا تَجْتَمِعُ: مضارع منفی

   دو خوی در مومن گرد نمی­آید: خشک­ناخنی و دروغ.

اَلمْاضیاَلمُضارِعُاَلمَصدَرُاَلْأمَرُ
أَنتَجَ: تولید کردیَنْتِجُ: تولید می‌کندإنْتاج: تولید کردنأَنْتِجْ:‌ تولید کن
شَجَّعَ: تشویق کردیُشَجّعُ: تشویق می‌کندتَشْجیع: تشویق کردنشَجِّعْ:‌ تشویق کن
ساعَدَ: کمک کردیُساعِدُ: کمک می‌کندمُساعَدَه: کمک کردنساعِدْ:‌ کمک کن
تَساقَطَ: پی در پی افتادیَتَساقَطُ: پی در پی می‌افتدتَساقُط: پی در پی افتادنتَساقَطْ: پی در پی بیفت
اِسْتَخْدَمَ: استخدام کردیَسْتَخْدِمُ: استخدام می‌کنداِسْتِخْدام: استخدام کردناِسْتَخْدِمْ: استخدام کن
اِنْتَفَعَ: سود بردیَنْتَفِعُ: سود می‌برداِنْتِفاع: سود بردناِنْتَفِعْ: سود ببر
تَعَلَّمَ: یاد گرفتیَتَعَلَّمُ: یاد می‌گیردتَعَلُّم: یاد گرفتنتَعَلَّمْ: یاد بگیر
اِنْکَسَرَ: شکسته شدیَنْکَسِرُ: شکسته می‌شوداِنْکِسار: شکسته شدناِنْکَسِرْ: شکسته شو
باب های ثلاثی مزید

☼ نورُ السَّماءِ

۱- ﴿وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ﴾ البقره: ۲۲      فعل ماضی، مفرد مذکر غایب/ فعل ماضی، مفرد مذکر غایب

   و از آسمان، آب فروفرستاد و با آن میوه‌ها را برای روزی شما بیرون آورد.

۲- ﴿اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا  یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ﴾ البقره: ۲۵۷    ماضی، جمع مذکر غایب / مضارع، مفرد مذکر غایب

خداوند دوست کسانی است که ایمان آورده اند، آنها را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد.

۳- ﴿ فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ ﴾ غافر: ۵۵   امر، مفرد مذکر مخاطب / امر، مفرد مذکر مخاطب

   صبر کن همانا وعده خدا حق است و از گناهت آمرزش بخواه.

۴- ﴿ و بِالحَقِّ أَنزَلناهُ و بِالحَقِّ نَزَلَ ﴾ الإسراء : ۱۰۵      ماضی، متکلم مع الغیر / ماضی، مفرد مذکر غایب

 وآن را به حقیقت نازل کردیم و به حقیقت نازل شد.

۵- ﴿ وَ یعَلِّمهُمْ الْکِتَاب وَالْحِکْمَه ﴾   مضارع، مفرد مذکر غایب

و به ایشان کتاب و حکمت را می‌آموزد.

۶- ﴿قالَ إنّی أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ ﴾ البقره: ۳۰     ماضی، مفرد مذکر غایب / مضارع، متکلم وحده / مضارع منفی، جمع مذکر مخاطب

 گفت: همانا من آنچه را شما نمی‌دانید می‌دانم.

اِبحَثْ عَن آیاتٍ فی کُلٍّ مِنها فِعلٌ مِن هٰذِهِ الْأَفعالِ. (فی کُلِّ آیهٍ فِعلٌ واحِدٌ.) (به دنبال آیه‌هایی بگرد که در هر یک از آنها فعلی از این فعل‌ها باشد.) (در هر آیه یک فعل.)

سعید جعفری

پی دی اف درس چهارم عربی پایه دهم

بابهای عربی
بابهای ثلاثی مزید