بایگانی برچسب: s

واژه آرایی

به بیت های زیر توجّه کنید. در این نمونه ها، تکرار واژه بر تأثیر آهنگین بیت، افزوده است.

پس هستی من ز هستی اوست / تا هستم و هست، دارمش دوست (ایرج میرزا)

واژه آرایی: هستی  / واج آرایی: س، هـ ، ت

ای دریغا، ای دریغا، ای دریغ / کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ (مولوی)

واژه آرایی: ای دریغا، دریغ / واج آرایی: غ (دریغ: افسوس / میغ:‌ ابر)

با من بودی، منَت نمی دانستم / تا من بودی، منت نمی دانستم

واژه آرایی: من، بودی، منت، نمی دانستم / واج آرایی: ن، ی ، ت (منت: من تو را / نمی دانستم:‌ نمی شناختم)

رفتم چه من ار میان، تو را دانستم / با من بودی، منت نمی دانستم (فیض کاشانی)

واژه آرایی: من  / واج آرایی: س، هـ ، ت (منت: من تو را)

ما را سری است با تو، که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم (سعدی)

واژه آرایی: سر / واج آرایی: س، ر

توجّه: آنچه در تکرار اهمّیت دارد، جنبه موسیقایی و آوایی سخن است نه شکل نوشتاری واژگان.

تفاوت واژه آرایی و جناس همسان: در واژه آرایی، دو واژه لفظ و معنای یکسانی دارند؛ ولی در جناس لفظ دو واژه یکسان است و معنا نایکسان.

بتی دارم که چین ابروانش / حکایت می کند بتخانه چین

گوشزد۲: اگر تکواژی به واژه افزوده شود و معنا را تغییر دهد واژه آرایی از میان می رود؛ ولی اگر معنا تغییر نکند واژه آرایی از بین نمی رود؛ مانند:

مردی نبود گریختن سوی وصال / هنگام فراق مرد باید بودن

گوشزد۳: حرفهایی مانند: به، در، از … با یکدیگر واژه آرایی پدید نمی آورند.

جام در دست و یار در پهلو / عشق در جان و شور در سر بود

گوشزد۴: ردیف گونه ای واژه آرایی به شمار می رود.

نشاید که خوبان به صحرا روند / همه کس شناسند و هر جا روند

نمونه پرسش: دربیت زیر، تکرار واژه …………….. آرایه …………. را به وجود آورده است.

(ای دریغا، ای دریغا، ای دریغ / کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ)

نمونه هایی برای تکرار یا واژه آرایی

گر خاک تویی خاک ترا خاک شدم / چون خاک ترا خاک شدم پاک شدم (ابوسعید ابوالخیر)

گل مخر گل را مخور گل را مجو / زانکه گل خوار است دائم زرد رو (اقبال لاهوری)

سر معشوق داری سر درانداز / که عاشق زحمت سر برنتابد (خاقانی)

موارد دامدار

مجلس ما بی تو ندارد فروغ / زانکه رخت شمع شبستان ما ست

گوشزد: دقت کنید که «ما» در بیت بازآورده شده است.

نمی دیدی به من، ار ننگ دیدی / مرنج ار زین قدر قدر تو کم شد

گوشزد: واژه آرایی: ندارد؛ زیرا «قَدَر» و «قَدْر» تلفظ یکسانی ندارند.

به وحدت رستم از غرقاب وحشت / به رستم رسته گشت از چاه بیژن

گوشزد: واژه آرایی: ندارد؛ زیرا «رَستم» و «رُستم» تلفظ یکسانی ندارند.

جانها به باد داد که دایم شکسته باد / آن گیسویی که بر سر سرو روان تست

گوشزد: «باد» واژه آرایی نمی سازد؛ زیرا دارای دو معنای متفاوت است. در این بیت جناس به کار رفته است.

شعری از خواجوی کرمانی مناسب برای واژه آرایی، واج آرایی و جناس

نه آخر تو آنی که ما را زیانی / نه آخر توانی که ما را زیانی

مگر زین بسودی که ما را بسودی / وزین بر زیانی که ما را زیانی

چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی / چو ما را جهانی چه ما را جهانی

تو پروا نداری که پروانه داری / تو پیمان ندانی که پیمانه دانی

چراغ چه راغی و سرو چه باغی / که دل را امانی و جان را امانی

نه خورشید بامی که خورشید بامی / نه عین روانی که عین روانی

تو آن کاردانی که آن کاردانی / که از دلستانی ز دل دل ستانی

تو آتش نشانی و خواهی که ما را / به آتش نشانی بر آتش نشانی

تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه / تو جانی و جان بی وفای تو جانی

تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی / تو خان و مرا خانه از گریه خانی

تو در کار و در کار خواجو نبینی / تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی (خواجوی کرمانی)

برای آگاهی بیشتر از آرایه واژه آرایی اینجا را کلیک کنید.

پاسخ گزین

در هیچ بیتی به جز بیت ….. «واژه آرایی» دیده نمی شود.

۱) درد پایم کرد منع از خاک بوس درگهت  /  خاک بر سر می‌کنم هر ساعتی از دست پا

۲) مگــــــــوی از گــــرفتاری خـــــویشتن / ببین کـیست آن کــــــو گــــــــرفتار نیست

۳) هر آن کـو مهــــر مهر مصطفــــــی را   /   نهـــــد  بر  دل   بیابد   مرتضــــــی   را

۴) جوابش داد شکــــر کـــــــای جوانمرد   /    چه پنداری کــــــزین شکر کــسی خورد؟

گزینه ۱:  واژه «پا» بازآمده است.  در گزینه۲ «گرفتاری» و «گرفتار» واژه آرایی نمی سازند؛  زیرا معنای یکسان ندارند. در گزینه ۳  مُهر و مِهر جناس ناهمسان حرکتی به شمار می روند و در گزینه ۴ «شکر» نخست اسم خاص و «شکر» دوم به معنای پانیز است.

در کدام بیت دو بار از آرایه «واژه آرایی» استفاده شده است؟

۱) قد عاشقان خم نگیرد چو سنبل / گر او سنبل از ارغوان برنگیرد

۲) گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه / ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

۳) بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار / روز فراق را که نهد در شمار عمر

۴) پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود

پاسخ گزینه ۲: «باش» و «خزان» دو بار بازآمده است. در گزینه۱ فقط واژه «سنبل» تکراری است. در گزینه۳ «عمر» بازآمده است. در گزینه۴ «پای» «چوبین» و «بود» بازآمده است.

در کدام بیت سه بار «واژه آرایی» دیده می شود؟

۱) گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه / ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

۲) سر ارادت ما و آستان حضرت دوست / که هر چه بر سر ما می رود، ارادت اوست

۳) عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست / من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا

۴) گر تو گرفتارم کنی، من با گرفتاری خوشم / ور خوار چون خارم کنی، ای گُل! بدان خواری خوشم

پاسخ گزینه ۳: در این گزینه سه بار واژه آرایی به کار رفته است: «امروز»، «فردا» و «تو». در گزینه۱ «باش» و «خزان». «بهار» و «بهاران» یک واژه به شمار نمی روند. در گزینه۲ «سر» و «ما». در گزینه۴ فقط واژه «خوشم» و «کنی» تکراری است. «گرفتار» و «گرفتاری» معنای ناهمسان دارند.

ویدئوی تست واژه آرایی بخش ۱ (یوتیوپ)

ویدئوی تست واژه آرایی بخش ۱ (آپارات)

تست واژه آرایی بخش ۲ (یوتیوپ)
تست واژه آرایی بخش ۲ (آپارات)

ایهام تناسب

ایهام آوردن واژه‌ای است با دست کم دو معنا که یک معنا پذیرفتنی است و دیگری ناپذیرفتنی. معنای ناپذیرفتنی با برخی از اجزای سخن تناسب می‌سازد. در بنیاد، این آرایه جمع دو آرایه ایهام و تناسب است. تفاوت ایهام با ایهام تناسب آن است که در ایهام هر دو معنا پذیرفتنی است؛ اما در ایهام تناسب تنها یک معنا به کار می‌آید و معنای دوم با واژه یا واژه‌های دیگر آرایه مراعات نظیر می‌سازد.

چنان سایه گسترده بر عالمی / که زالی نیندیشد از رستمی (سعدی)

☼  در نمونه بالا زال به معنای پیرزن سفید موی به کار رفته است؛ اما زال در معنای پدر رستم، با رستم مراعات النظیر می‌سازد.

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است / حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است (حافظ)

ز زهد خشک ملولم کجاست باده ناب / که بوی باده مدامم دماغ تر دارد (حافظ)

همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش / تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم (سعدی)

☼  کلمه ضرب در این بیت به معنای ضربه زدن است و در معنای ساز، با واژه‌های چنگ و نواختن مراعات النظیر می‌سازد.

هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی / چه حاجت است که گوید شکر که شیرینم (سعدی)

☼  کلمه شکر که هم به معنای طعم شیرین است و هم به معنای معشوقه خسرو، با شیرین مراعات النظیر دارد.

در کنج دماغم مطلب جای نصیحت / کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است (حافظ)

☼  در این بیت کلمه گوشه، دارای دو معنی است: یکی در معنای کنج و زاویه و دیگری اصطلاح نوازندگی. چنگ و رباب با معنای دور تناسب دارند.

دل چه خورده است عجب دوش که من مخمورم / یا نمکدان که دیده ست که من در شورم (مولانا)

☼  کلمه شور در شعر، یکی در معنای شور و حال(معنای نزدیک) و دیگر در معنای نوعی مزه (معنای دور). این واژه‌ در معنای دورش با نمکدان تناسب دارد.

ایهام تناسب
ایهام تناسب
ایهام تناسب
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفرری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
سعید جعفری

خودآزمایی

در کدام بیت آرایه « ایهام تناسب » به کار رفته است؟                                                       (سراسری انسانی، ۸۹)

الف) تفسیر لطیفی است ز پاکی دل کــــــوه                     این چشمه کــه از چشم دماوند گشوده اســــت

ب) چشمۀ خــــورشید تویی سایه گه بید منم                     چون که زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

پ) حجاب چهـــــرۀ جان می‌شود غبار تـنم                      خوشا دمــی کــــه از آن چهره پرده برفـــکنم

ت) گــــر قلب دلـــم را ننهد دوست عیاری                      مــــن نقد روان در دمــــش از دیده شــــمارم

در کدام بیت آرایه « ایهام تناسب » به کار نرفته است؟                                                       (سراسری انسانی، ۸۶)

الف) هــــــنر بـــــیار و زبـان آوری مکن سـعدی              چـــــه حاجت است که گوید شکر که شیرینم

ب) مــــــدامم مست می‌دارد نسیم جـــعد گیسـویت             خرابم می‌کند هـــر دم فـریب چشم جــادویت

پ) زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت            کس ندارد ذوق مستی می‌گـساران را چه شد

ت) چشــــــــم چــــــــپ خـــــــــویشتــن بـــــرآرم             تــــا روی نـــــبیـندت بــــه جـــــز راســـــت

در همه بیتها به جز بیت … آرایه « ایهام تناسب » به کار رفته است.                                                           (سنجش، ۸۷)

الف) یار بیگانه نگیرد هرکه دارد یار خویش                   ای که دستی چرب داری پــیشتر دیوار خویش

ب) تـــــــوبه را تــــلخ می‌کـــــند در حـــــلق                    یــــــار شــــیرین زبــــــان شـــــــورانــــــگبز

پ) ســرو قدش از دیدۀ مــــن دور چرا شـــد                   چون جای سهی ســـــرو روان آب روان است

ت) ای که از کلک هنر نقش دل‌انگیز خدایی                    حیف باشد مـــه من کاین همه از مهر جـــدایی

در کدام بیت آرایه « ایهام تناسب » به کار رفته است؟                                                             (گزینه ۲، ۸۶)

الف) روی و چشـــمی دارم اندر مهر او                         کاین گهر می‌ریزد آن زر مــــی‌زنــد

ب) بیابانی آمــــــــــــدش ناگـــــــاه پیـش                         ز تابیدن مهـــــر پهــــــناش بیــــــش

پ) چـــون شبنم افتاده بدم پیش آفــــــتاب                         مهرم به‌جان رسید و به عیوق برشدم

ت) بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است                        وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده‌است

در بیت « لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید / مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی» کدام واژه « ایهام تناسب » دارد؟

  الف) توحید                              ب) آتش                    پ) دوزخ                            ت) روی

در کدام بیت آرایه « ایهام تناسب » به کار رفته است؟  

الف) یا برو همچون زنان رنگی و بویی پیش گـیر            یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فــکن

ب) هر خسی از رنــگ گفتاری بدین ره کی رسـد             درد بــاید پــرده ســوز و مــرد بـاید گــام زن

پ) هـــــــــــنر بیار و زبان آوری مکـــــن سعدی             چه حاجت است که گوید شکـــــر که شـیرینم

ت) چرخ گردون این رسن را می‌رساند تا بـه چاه             گر همی صحرات باید چنگ درزن در رسن

در بیت « گویند روی تو سعدی که زرد کرد / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم» کدام واژه « ایهام تناسب » دارد؟  

الف) روی                                ب) سرخ                    پ) زرد                               ت) زر

 در کدام بیت آرایه « ایهام تناسب » زیبا و دقیق به کار رفته است؟                                     (آزاد انسانی، ۸۴)

الف) روی خوبـــت آیتی از لطف بر ما کشف کـــرد          زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیرما

ب) میان گریه می‌خندم که چون شمع اندرین مجلس           زبان آتشینم هــست لـــــــیکن در نمی‌گــــــــیرد

پ) چــــشمه ی خـــورشید تویی سایه گـــه بید مـــنم          چون کـــه زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

ت) کیست حافظ تـــــا ننوشد بــــاده بـــــی آواز رود          عاشق مســــکین چــــرا چندین تـــــحمّل بایدش

کدام گزینه دارای « ایهام تناسب» است؟                                                                                            (گزینه ۲، ۸۶)

الف) تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم                               ب) او را خود التفات نبودی به صــید من

پ) بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان                  ت) من چشم ازو چگونه توانم نگاه داشت

در کدام بیت آرایه « ایهام تناسب » به کار رفته است؟  

الف) برو ای گدای مسکین در خانه علی زن                   که نگین پادشاهی دهـــــد از کرم گدا را

ب) ز زهد خشک ملولم کجـــــاست باده ناب                   که بوی باده مدامــــــم دمــــــاغ تر دارد

پ) نه خدا توانمش گــفت نه بشر توانمش خواند                    متحیرم چه نامـــــم شه ملـــک لافتی را

ت) بجز از علــی که آرد پسری ابوالعجایب            که علم کند به عــــالم شهــدای کربلا را

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

ایهام

در لغت به معنی در وهم و گمان افکندن است و در اصطلاح بدیع، هرگاه واژه یا ترکیبی که دارای دو معنای نزدیک و دور است به گونه‌ای در سخن به کار رود که هر دو معنا از آن برداشت شود، آرایه ایهام شکل می‌گیرد. گاهی منظور اصلی تنها معنای دور است و گاهی هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.

غرق خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد / گفتم افسانه شیرین و به خوابش کردم

☼  شیرین: زیبا و دلنشین / دلبر فرهاد

ای دمت عیسی، دم از دوری مزن /  من غلام آن که دوراندیش نیست

☼  دوراندیش:عاقبت نگر/ آنکه به دوری وجدایی می اندیشد.

بی مهر رُخت روز مرا نور نمانده است / وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است (حافظ)

واژه «مهر» آرایه ایهام دارد و در دو معنی به کار رفته است؛ یکی در معنای «محبّت» و دوم در معنای «خورشید» و چنانچه مشاهده می شود، بیت با هر دو معنی قابل درک و دریافت است.

در ایهام ذهن با اندکی تأمل، هر دو معنی را کشف می کند و همین موضوع سبب زیبایی آفرینی و لذت خواننده می گردد.

نمونه دیگر:

خانه زندان است و تنهایی ضلال هر که چون سعدی گلستانیش نیست (سعدی)

گلستان ایهام دارد و دو معنا در ذهن پدید می آورد: یکی کتاب گلستان و دیگری باغ و گلزار.

توجه: زمانی می توانیم آرایه ایهام را دریابیم که با معانی مختلف واژه‌ها آشنا باشیم.

یا در مثال:

اگر سنت اوست نوآوری، / نگاهی هم از نو به سنت کنیم (قیصر امین پور)

عبارت «از نو» در دو معنای مجدّد و قالب شعر نو آمده است.

چند نمونه:

عهد کردی که کشی فرصت خود را / روزی فرصت ار یافتی، آن عهد فراموش مکن (فرصت شیرازی)

عهد: ۱- پیمان ۲- روزگار

چون جام شفق موج زند خون به دل من / با این همه دور از تو مرا چهره زردی است (مهرداد اوستا)

دور از تو: ۱- هجران و از تو دور بودن ۲- چهره زرد از تو دور باد

بگفتا عشق شیرین بر تو چون است / بگفت از جان شیرینم فزون است (نظامی)

شیرین نخست: ایهام ۱- گونه‌‌ای مزه ۲- نام دلدار فرهاد / شیرین دوم: گونه‌‌ای مزه (در معنای نام دلدار فرهاد با شیرین نخست تناسب دارد )

چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب / مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم (سعدی)

اوفتاد: ایهام ۱- فروتن ۲- بی ارزش بر روی گل افتاده / مهر: عشق؛ ایهام تناسب (در معنای خورشید با آفتاب و عیوق تناسب دارد)

عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده / به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست (حافظ)

کارافتاده: ایهام ۱- گرفتار عشق ۲- از کار افتاده / باقی: ایهام تضاد ۱- به جا مانده (در معنای جاودان با فانی تضاد دارد)

نگران با من استاده سحر/ صبح می خواهد از من/ کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را / بلکه خبر (نیما یوشیج)

نگران: ایهام ۱- بیننده ۲- پریشان

واژگان چندمعنایی

بازی: ۱- بازی کردن ۲- نام پرنده‌ باز ۳- دوباره                                   برآمدن: ۱- بالاآمدن ۲- طلوع کردن

بوی: ۱- رایحه ۲- آرزو                                                                        چپ: ۱- سوی چپ ۲- کژرو

درگرفتن: ۱- اثر کردن ۲- آتش گرفتن                                                   دل‌سیه: ۱- سنگ‌دل ۲- دارنده دل سیاه

راست: سوی راست ۲- راستی                                                          رود: ۱- رودخانه ۲- گونه‌ای ساز

رخ: ۱- روی و چهره ۲- نام مهره شطرنج                                             زال: ۱- پیرفرتوت ۲- باب رستم

سرگرم: ۱- مشغول ۲- سرمست                                                        شکر: ۱- نام همخوابه فرهاد ۲- پانیز

شیرین: ۱- نام دلبر فرهاد ۲- در برابر تلخ                                              عهد: ۱- روزگار ۲- پیمان

گلستان: ۱- بوستان ۲- نام کتاب سعدی                                                  مهر: ۱- خورشید ۲- مهربانی

مالک دینار: ۱- توانگر ۲- نام مردی عارف                                          مردم‌دار: ۱- بساز و سازشکار ۲-  مردمک‌دار

مخفی: ۱- نام سراینده‌ ۲- پنهان                                                     مُدام: ۱- همیشه و پیوسته ۲- باده

ماه: ۱- ماه آسمان ۲- ماه سال                                                               نگران: ۱- بیننده ۲- آشفته

دور از تو: ۱- هجران ۲- از تو دور باشد                                               شور: ۱- نمکین ۲- انگیزه و هوس، آشفتگی

نابرادر: ۱- ناتنی ۲- نامرد                                                                    چنگ: ۱- پنجه دست ۲- گونه‌ای ساز

روی: ۱- چهره ۲- گونه‌ای فلز                                                               صبر: ۱- شکیبایی ۲- گیاه تلخ دارویی

لاله: ۱- گل ۲- چراغدان                                                                     آهو: ۱- غزال ۲- ایراد

پرده: ۱- حجاب ۲- اصطلاحی در خنیاگری                                           عشاق: ۱- عشاق ۲- اصطلاحی در خنیاگری

حجاز و عراق: ۱- اسم مکان ۲- اصطلاح در خنیاگری                           کنار: ۱- پهلو ۲- دریاکنار ۳- بغل

عود: ۱- چوبی که بوی خوش دارد ۲- گونه‌ای ساز                                کام: ۱- آرزو ۲- دهان

آیت: ۱- نشانه ۲- آیه قرآن                                                                   شام: ۱- شب ۲- کشور شام ۳- غذای شام

روان ۱- جان ۲- جاری                                                                     دور: ۱- گردش ۲- زمانه

بهار: ۱- فصل بهار ۲- بتخانه                                                                قلب: ۱- دل ۲- تقلبی ۳- میان

چین: ۱- کشور چین ۲- شکن                                                                دستان: ۱- دستها ۲- لقب زال

روزی: ۱- یک روز ۲- رزق                                                                لب: ۱- لب و دهان ۲- کناره

دیده: ۱- چشم ۲- آنچه دیده شده                                                              ضرب: ۱- زدن ۲- ساز تنبک

قربان: ۱- قربانی ۲- تیردان                                                                  رهی: ۱- بنده ۲- نام سراینده ای

هزار: ۱- عدد هزار ۲- هزاردستان؛ بلبل                                              پروانه: ۱- شاهپرک ۲- اجازه

نوا: ۱- آهنگ ۲- سامان                                                                  طاق: ۱- تک ۲- آسمانه

وجه: ۱- چهره ۲- نقدینه                                                                        سودا: ۱- دادوستد ۲- عشق

شیر: ۱- مایع نوشیدنی ۲- جانور درنده                                                  خویش: ۱- خود ۲- خویشاوند

بار: ۱- دفعه ۲- بار و بُنه                                                                       آهنگ: ۱- نوا ۲- قصد

بالا: ۱- قد ۲- ضد پایین                                                                        نهاد: ۱- گذاشت ۲- سرشت

غریب: ۱- دور از میهن ۲- شگفت                                                          گور: ۱- گورخر ۲- قبر

آهو: ۱- نام جانوری ۲- عیب                                                                نیست: ۱- فعل اسنادی۲- نابود

دوش: ۱- دیشب ۲- شانه                                                                        لب: ۱- اندامی از چهره ۲- کناره؛ لبه

پیمودن: ۱- طی کردن ۲- نوشیدن                                                        دیوان: ۱- جُنگ شعر ۲- دیوها

ایهام
ایهام-واژگان چندمعنایی
ایهام-واژگان چند معنایی
ایهام
ایهام
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

خودآزمایی

در کدام بیت آرایه « ایهام » به کار رفته است؟                                                 (سراسری خارج کشور، ۸۸)

۱) شام اگر قوت روانم دادی ازخون جگر                    صبح یاقوت روان از جام جم دادی مرا

۲) گـــر چین سر زلـــــف تو مشـاطه گشاید                    عطار به یک جـو نخرد نافــــۀ چین را

۳) تا طرّه‌ طرّارت زد دسـت بــه طرّاری                    دســـت همه بــربسـتی فریاد ز دسـتانت

۴) تا خود نشوی شانه به زلفش نزنی چـنگ                   انگشت کسی کــــارگشای دگـری نیست

در کدام بیت آرایه « ایهام » به کار نرفته است؟                                                           (سراسری زبان، ۸۵)

۱) بــه راستی که نه همبازی تو بودم من                     تو شوخ دیده مگس (=مگس بی شرم) بین کـه می‌کند بازی

۲) کـرده ام خاک در میکده را بستر خویش                    می‌گذارم چــــــو ســــبو دست بــــــه زیر ســـــر خویش

۳) برو طواف دلی کن که کعبه مخفی است                    کــــه آن خلیل بــــــنا کــــــرد و این خــــدا خــود ساخت

۴) در راه تو حافظ چو قلم کرد ز سر پـای                     چــــــون نـــــامه چـــــرا یـــــک دمـش از لطف نخوانی

در همه بیتها به جز بیت … آرایه « ایهام » به کار رفته است.

۱) به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طــره بگشاید                 ز تاب جعد مشکینش چه خون افـتاد در دلها

۲) بازپرســــید ز گیســــوی شکن در شکـنش                 کاین دل غم‌زده سرگشته گرفتار کجاست

۳) دی می‌شد و گــــفتم صنما عهد به جای آر                 گفتا غلطی خـواجه درین عهد وفـا نیست

۴) درد عاشق را دوایی بهتراز معشوق نیست          شـربت بیماری فرهــــــاد را شیرین کنید

اسلوب معادله

هرگاه شاعر بیتی بسراید که با جابجا کردن مصراع نخست و مصراع دوم آسیبی به بیت نرسد و یک مصراع مصداقی برای مصراع دیگر باشد، به آن آرایهٔ اسلوب معادله یا دستان زنی هنری گفته می‌شود. این آرایه بیشتر در سبک هندی دیده می‌شود. در این آرایه معمولاً در مصراع دوم «که» نمی آید.

دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست / جای چشم، ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است

اسلوب معادله

خودآزمایی

  1. در کدام گزینه «اسلوب معادله» دیده  می‌شود؟  

الف) بخــــواهد هم از تـــــــو پدر کـــــین مــــــن              چـو بیند کـــــــه خشت اسـت بالــــــین من

ب) شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی              غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

پ) خورشید فـــروزنــده شبی پــرده نشین شــــــد              کـامــــد بـه در از پـرده، مــه چـارده تـــــو

ت) اقبال خصم هــرچه فـزون تــر شـود نکوسـت              فـــواره چـــون بـــلند شــود سر نگون شود

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» نیست؟                                                                          (سراسری هنر، ۸۸)

الف) نــگر تــا چــه گـوید سخن گـوی بلخ                       کـــه بـــاشـــد ســـخن گـــفتنـــش راســـت تــلـــخ

ب) پــای خــوابیده بــه فـریاد نگـردد بیدار                      بـــنـــد بـــا عـاشـــق بـــیدل چــــــه توانـد کـردن

پ) گر عاشـقی از گــنه چــه بــاک اســت                       خــورشــیــد بــه هــر چــه تــافــت پـــاک اســت

ت) تنها نه آن غزالش جمعی سگان گرفتند                      هرجا که یوسفی هست صد گرگ در کمین است

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» وجود دارد؟

الف) گفتا برو چو خــــاک تحمـّــل کــــن ای فقیه         یا هر چه خوانده ای هـمه در زیر خـاک کن

ب) روز چو شمعی به شـــب نور ده و سر فراز         شب چو چراغی به روز کـــــاسته و نیم تاب

پ) دیــده بستن ز جهان فیــض و گشـــایش دارد          چـــون گــدا کــور شـــود برگ و نـوایی بیند

ت) برق با شـــوقــــم شـــراری بیـــــش نیـــست          شعلــــــه طفــــل نی‌سـواری بیـــــش نیــست

  • در همه بیتها به جز بیت … آرایه «اسلوب معادله» به کار رفته است.

الف) زســخت گــیری دوران چــه باک عـارف را            ز قــحط ســال، همـا بینوا نــخـواهد شــد

ب) دلی که نیست خراشــی در او زمین گـیر اسـت            زری که ســکه نــدارد روان نــمـــی‌باشد

پ) مــــــــــن از خــــــار ســــــر دیوار دانســــــتم            که ناکس کس نمی‌گردد ازین بالانشینی‌ها

ت) حــد مـا نیســت کــه پــیش تــو بــگـوییم ســخن           هم تو با ما سخنی گوی که ما گوش کنیم

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» دیده نمی‌شود؟                                                                   (سراسری زبان، ۸۸)

الف) فکر شنبـــه تــلخ دارد جمــعۀ اطــفــــال را              عشرت امروز بی اندیشۀ فردا خوش است

ب) انتقام هــرزه گــویــان را به خــاموشی گــذار              تــیغ می‌گوید جــواب مــرغ نـاهـــنگام را

پ) فــزود آتــش مـــن آب را خـــبـــر بـــبــریـــد              اســیــر می‌بــردم غــم ز کــافــرم بخـــرید

ت) چون غوره رست ز خامی خویش شد شیرین              چون ماه روزه به پایان رسـید عیــد شــود

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» دیده نمی‌شود؟                                                                 (سراسری تجربی، ۸۷)

الف) هـــــر کـــــه دل پـــــیـــــش دلـــــبری دارد              ریــــــــش در دســــــــــت دیـــــگری دارد

ب) حــریص را نــکــند نــعــمت دو عــالــم ســیر             هـــــمــیشــه آتـــــش ســوزنده اشـــتها دارد

پ) نخواهد آتش از همسایه هر کس جوهری دارد             چنار از سینۀ خـــــود می‌کند ایجاد آتش را

ت) اقبال خصم هــرچه فـزون تــر شــود نکوســت            فـــواره چـــون بـــلند شــود سر نگون شود

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» دیده می‌شود؟

الف) کـرده ام خـاک در میکده را بستر خویش                 می‌گذارم چـو سبو دست بـه زیر سـر خویش

ب) برو طـــواف دلی کن که کعبه مخفی است                  که آن خلیل بـنا کــــرد و این‌خدا خود ساخت

پ) دود اگـــر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست                 جای چشم، ابرو نگیرد،گرچه او بالاتر است

ت) زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت                  کس ندارد ذوق مستی می‌گساران را چه شد

  • در همه بیتها به جز بیت … آرایه «اسلوب معادله» به کار رفته است.                                     (سراسری زبان، ۸۹)

الف) شـــراب گـــرد کـــدورت نـــبرد از دل مـا               چو دانـــه سوخــته باشـــد چه از سحاب آیــد

ب) دو مـنزل اند دل و دیـده هـر دو خـانـــۀ تــو               چــه حاجت اســت که من گویمت کـجا بنشین

پ) در خزان از عندلیبان بانگ افسوسی نخاست               چون ورق برگشت چشم یاری از یاران مدار

ت) دیــده بستن ز جهان فیــض و گشـــایش دارد               چـــون گــدا کــور شـــود برگ و نــوایی بیند

  • در کدام بیت اسلوب معادله وجود ندارد؟                                                                         (سراسری تجربی، ۸۷)

الف) هر کــــــــه دل پیــــش دلـــــبری دارد              ریـش در دســـــت دیگـــــــــــری دارد

ب) حریص را نکــــــــند نعمت دو عالم سیر             همــــیشه آتش سوزنده اشتهــــــــا دارد

پ) نخواهد آتش از همسایه هرکس جوهری دارد            چنار از سینۀ خود می‌کند ایجاد آتش را

ت) اقبال خصم هر چه فزون‌تر شود نکوست           فواره چون بلند شــــــود سرنگون شود

واج‌آرایی

به بازآورد واج صدادار یا بی صدا در یک بیت یا عبارت گفته می‌شود به گونه‌ای که خنیای آن درگوش بر جای بماند.

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار / دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود         (واج آرایی با تکرار صامت /س/ )

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است / باد خنک از جانب خوارزم وزان است (واج آرایی با تکرار صامتهای /خ/ و /ز/ )

واج تکرار شونده می‌تواند صدادار یا بی صدا باشد. مانند: خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیل / بازدارد پیاده را ز سبیل

☼   تکرار واج صدادار کوتاه «-ِ » در مصراع  نخست آهنگ شعر را افزوده و آرایه واج آرایی پدید آورده است.

واج آرایی
واج آرایی
واج آرایی
واج آرایی
واج آرایی
واج آرایی
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

برای آگاهی بیشتر از واج آرایی به این تاربرگ سری بزنید.

خودآزمایی

  1. در کدام بیت آرایه « واج آرایی » بیشتر به کار برده شده است؟

الف) جهان انجــــمن شد بر آن تخـــــت او             شگــــــــــفتی فرومــــــانده از بخـت او

ب) گر چین سر زلف تو مشاطــه گشــــاید             عطار به یک جو نخرد نافه ی چین را

پ) رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار             دستم اندر دامــن ساقی سیمین‌ســاق بود

ت) گـــر چه ســـر عـربده و جنـگ داشت              تنــگ شکر در دهن تنــــگ داشــــــت

  • در همه بیتها به جز بیت … آرایه « واج آرایی » به کار رفته است.   

الف) خیال خــــال تو با خود به خاک خواهم برد              که تا زخــــال تو خاکم شود عبیر آمـیز

ب) شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی              غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

پ) هـم عــــــــــقل دویـــــــده در رکـــــــــــابت               هم شـــــرع خـــــــــزیده در پناهــــــت

ت) گــــر چــــین سر زلف تو مشاطه گشــــــاید                عطار به یک جو نخـــرد نافۀ چـین را

  • در بیت «ساقیا، لطف نمودی قدحت پر می باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد » کدام آرایه‌های ادبی یافت می شود؟

۱) کنایه – مجاز- تشبیه                                                     2) تناسب- استعاره- تشبیه                          (سنجش، ۸۹)

۳) استعاره- کنایه- واج‌آرایی                                              4) واج‌آرایی- تناسب- مجاز

  • در کدام بیت « واج آرایی » صدادار دیده می‌شود؟ 

الف) نـــرگــــس افســـــونگـــرش آهـــو شــــــده               مــــستــــی آهــو، بـــرش آهـــو شـــــده

ب) شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی              غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

پ) خیزید و خــز آرید که هنگـــــــام خزان است              باد خنک از جانب خوارزم وزان اسـت

ت) معدن علــــم اســــت دل، چـــــــــرا بنشاندی      جور و جفــا را در این مبــارک معـدن؟

فیلم درباره واج آرایی(آپارات)

فیلم درباره واج آرایی(توتیوپ)

بدیع

در میان سه دانش یا فن زیباشناسی سخن دانش است، بدیع برونیترین فن یا دانش است. آرایه های بدیعی در سنجش با ترفند های شاعرانه در بیان یا شگردها و شیوه های هنری که در معانی از آن سخن می رود، کمترین نهادین و درونی و سرشته اند. اگر به یاری آن ترفندها و شگردهای هنری، نهان و نهاد و اندرونه سروده را می آرایند و به نغزی و نازکی و پندار خیزی کارا و دلارا می گردانند، با آرایه های بدیعی بیشتر برون و پیکره سخن را بزیور و آراسته می توان گردانید. هنرورزی های شاعرانه هرچه از بدی دورتر می‌شوند بیشتر با نهان سخن در می‌آمیزد و با نهاد آن سرشته می‌آیند. روند درونی و نهادین شدن در زیباشناسی سخن، همچنان می پاید تا سرانجام از بدیع به معانی برسد. نهفته ترین و نغزترین کاربردهای هنری در ادب آنهاست که در دانش معانی بررسی می‌شود.راهی دراز را که این کاربرد های هنری می پیمایند تا از بدیع به معانی برسند می‌توان گذاری گزیده دانست که در آن «آرایه» به «آن» دگرگون می‌شود: شگردها و شیوه های زیبایی در ادب از بدیع آغاز می گیرند در میانه به بیان می رسند سرانجام راه به معانی می جویند.

آرایه برونی ترین، آشکارترین، پیکرینه ترین گونه هنرورزی است؛ «آن» درونی ترین، نهان ترین، نهادینه ترین گونه آن. «آن» آن زیبایی فسونکار است که دریافته می‌شود، اما به درستی و روشنی بازگفت و بازنموده نمی‌تواند آمد. آری! همه زیباشناسی سخن را، همه آن شگفتی ها و شگفتی ها، همه آن شادابی ها به شکفتگی ها، همه آن شور و شیدایی را که در شیوه های رازآلود و جادوانه زبان را به ادب می رسانند و دگرگون می سازند کوتاه و فشرده می توان در این سخن فرو فشرده و بازنمود: آنچه آن را زیباشناسی سخنی می نامیم گذاری شورآفرین و تب آلود را نشان می‌دهد از آرایه به آن.

زیور و زیبایی

بر پایه آنچه نوشته آمد، آرایه های بدیعی از آن روی که زیورهای برونی و پیکرینه سخن اند، با سرشت و ساختار درونی آن درنمی آمیزند و فرو نمی تنند، بایسته و ناگزیر در هنرورزی و زیبایی زیبایی شمرده نمی آیند. سخن تپنده و پرشور نیازی بنیادین و نهادین بدانها نمی‌تواند داشت؛ به زیر هایی مانند که دلارامی دلارا بدانها پیکر خویش را می آراید. زیبایی زیورها بر زیبایی آن ماهروی افزوده می‌شود. به سخنی دیگر زیورها هرچند شاهوار و گرانمایه و درخشان باشند، زیبایی نمی‌توانند آفرید. کارایی و هنر آنها تنها در آن است که زیبایی سرشتین در آن سمن بر سیمین پیکر را آشکارتر می گردانند و فزون تر می رسانند و به نمود می آورند. آن فریبای دلربای که بی هیچ زیور و زیب جان آویز و دلفریب است، هر زمان بخواهد بی کمترین درنگ و دریغ می تواند زیورها را به کناری بنهد؛ و همچنان زیبا و فریبا بماند. اگر زالی زمان فرسود، فرتوتی بی فر و فروغ، یا چرکینی چروکیده و ژنده ای ژولیده، درشتترین و درخشان ترین گوهرها زیباترین و گران ترین زیور ها را از پیکر خود درآمیزد، تنها زشتی و پلشتی فرسودگی و پژمردگی خویش را بیش در پیش نهاده است و آشکار گردانیده است. آری! آرایه دلدار دلارا را، تنها افزاینده زیبایی  است نه زاینده دلارایی.

از آنجاست که آرایه های بدیعی در سخن نه تنها زمانی می تواند کارایی داشته باشند و مایه دلارایی شوند که بر سخن سخته ستوار افزود آیند. اگر سخن خام و بی اندام، سست و نا تندرست، ناهموار و دلازار باشد، آرایه های بدیعیش نه تنها نمی آرایند، نازیبایی و نارسایی اش را هر چه بیشتر آشکار می دارند و می نماید. تنها آن سخن را می‌توان به آرایه ها آراست که از پیش شیوا و رسا، شیرین و دلنشین، پخته و سخته، شورآور و جان پرور باشد. اگر سوزوگداز، شور و شرر، تاب و آب، نیاز و رازی در سخن نگفته نباشد، به گفته ای دیگر، اگر سخن به ترفندهای بیانی که در معانی کاویده و بررسی می‌شود آراسته نشده باشد، هرگز نمی توان آن را با آرایه های بدیعی طرازید و زیور بخشید.

زیباشناسی سخن پارسی؛ میرجلال الدین کزازی

بدیع آرایه‌های زیر را دربرمی‌گیرد: