در این فصل، متنهایی را می خوانیم که در آنها نویسنده یا شاعر، تفکّر آگاهی بخش یا انتقادی خویش را درباره دادگری، عدالت خواهی، بیدادگری، ستم ستیزی، آزادی و حق جویی، بازگو می کند. به این گونه متنها که در حقیقت، فریاد مظلومیت آزادی خواهان را به گوش می رساند و خواننده را به ایستادگی، مبارزه و سازش ناپذیری در برابر ظلم، فرامی خواند، «ادبیات پایداری» یا «ادب مقاومت» می گویند.
ایستادگی در برابر بیدادگریهای اشخاص و حکومتهای ظالم در تاریخ همهٔ ملّتها دیده می شود؛ هنگامی که یک ملّت یا جامعه به مبارزه با عوامل استبداد و استکبار داخلی یا تجاوز بیگانگان بر می خیزد، از سرودهها یا نوشتههایی بهره می گیرد که موضوع اصلی آنها، ستایش آزادی و آزادی خواهی و دعوت به مبارزه و پایداری در برابر بیدادگران است.
● ادبیات پایداری چیست؟ – ادبیاتی است که فریاد مظلومیت آزادی خواهان را به گوش میرساند و خواننده را به ایستادگی، مبارزه و سازش ناپذیری در برابر ظلم، فرامیخواند
آموزه ۳: پاسداری از حقیقت
◙ درختان را دوست میدارم / که به احترام تو قیام کرده اند / و آب را / که مهر مادر توست
قلمرو زبانی: مهر: مهریه، کاوین / مادر: منظور حضرت زهرا / تو: مرجع ضمیر امام حسین / قلمرو ادبی: قالب: سپید / قیام درختان: جانبخشی / حسن تعلیل(علت روییدن درختان تو هستی) / اغراق
بازگردانی: هر چیزی که من را به یاد تو بیندازد دوست دارم.
پیام: بزرگداشت امام حسین
◙ خون تو شرف را سرخگون کرده است / شفق آینه دار نجابتت / و فلق محرابی که تو در آن / نماز صبح شهادت گزاردهای
قلمرو زبانی: شرف: آبرو، بزرگمنشی، بزرگواری / شفق: سرخی شامگاهی / نجابت: اصالت، پاک منشی، بزرگواری/ آینه دار: کسی که آیینه را در پیش عروس یا هر کس دیگر نگه دارد تا خود را در آن ببیند، آرایشگر / فلق: فجر، سپیده صبح / محراب: قبله، جای ایستادن پیشنماز / قلمرو ادبی: خون: مجاز از جان باختن، شهادت / سرخگون کرد: کنایه از این که اعتبار بخشید / شفق، فلق: تضاد / شفق آیینه دار: جانبخشی / گزاردن: ادا کردن، انجام دادن (بن ماضی: گزارد، بن مضارع: گزار) (هم آوا؛ گذاشتن: نهادن)
بازگردانی: کشته شدن تو باعث سربلندی توست. تو همچون شامگاه و بامداد پاک و زیبایی و خونت مانند سرخی شفق و فلق زیباست و شفق و فلق ما را به یاد تو می اندازد.
پیام: بزرگداشت جانفشانی امام حسین
♣♣♣
◙ در فکر آن گودالم / که خون تو را مکیده است / هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم / در حضیض هم میتوان عزیز بود / از گودال بپرس
قلمرو زبانی: رفیع: بلند، مرتفع، ارزشمند / حضیض: فرود، جای پست در زمین یا پایین کوه / قلمرو ادبی: گودال خون .. مکیده: جانبخشی / تلمیح به داستان جان باختن امام حسین / هیچ گودالی … رفیع …: متناقض نما / تلمیح به « شَرَفُ المَکانِ باِلمَکینِ» (ارزش هر جای و جایگاهی به کسی است که در مکان قرار دارد.)/ رفیع، حضیض: تناقض / از گودال بپرس: جانبخشی
بازگردانی: هر چیزی که به تو بازخوانده شود، ارزشمند میگردد همانند گودال بی ارزشی که با شهادت تو درآن ارزشمند گردید.
پیام: بزرگداشت جانفشانی امام حسین
♣♣♣
◙ شمشیری که بر گلوی تو آمد / هر چیز و همه چیز را در کاینات / به دو پاره کرد: / هر چه در سوی تو حسینی شد / دیگر سو یزیدی… / آه،ای مرگ تو معیار!
قلمرو زبانی: کاینات: همه هستی / قلمرو ادبی: شمشیری … آمد: کنایه از گلوی تو را برید و شهید کرد / حسینی، یزیدی: تضاد / واژه آرایی: هر، چیز / تلمیح به داستان جان باختن امام حسین / اغراق
بازگردانی: تو معیار حق و باطلی. هر کس سوی تو باشد، حق است و هر کس سوی دیگر نباشد باطل خواهد گشت.
پیام: روبارویی حق و باطل
◙ مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت / و آن را بی قدر کرد / که مردنی چنان / غبطه بزرگ زندگان شد
قلمرو زبانی: سخره: مسخره کردن، ریشخند (هماواواره؛ صخره: خرسنگ)/ بی قدر: بی ارزش (همآوا←غدر: نابکاری، خیانت)/ غبطه: رشک بردن، حال و روز کسی را آرزو داشتن بی آنکه خواهان زوال او باشیم. / قلمرو ادبی: مرگ، زندگی: تضاد / مرگت … به سخره گرفت: جانبخشی، کنایه (مرگ تو از زندگانی ارزشمندتر است.)
بازگردانی: مرگ تو ارزشمندتر از زندگانی است؛ ازین رو زندگان به مرگ تو رشک میورزند و دوست دارند همانند تو جان ببازند.
پیام: بزرگداشت شهادت
◙ خونت / با خون بهایت حقیقت / در یک تراز ایستاد
قلمرو زبانی: تراز: سطح / قلمرو ادبی: خون: مجاز از جان باختن / خونبها: دیه ، پولی که در ازای خون مقتول به بازماندگان او دهند / خونت … ایستاد: جانبخشی
بازگردانی: خون تو عین حقیقت است و هر دو هم ارزند.
پیام: بزرگداشت شهادت
◙ و عزمت ضامن دوام جهان شد / – که جهان با دروغ میپاشد – / و خون تو امضای «راستی» است.
قلمرو زبانی: عزم: اراده، قصد (هم آوا؛ عظم: استخوان) / ضامن: ضمانت کننده، کفیل، به عهده گیرنده غرامت / دوام: ماندگاری، دیرپایی / قلمرو ادبی: اغراق / خون: مجاز از جان باختن / امضا: مجاز از تأیید کننده
بازگردانی: اراده تو برای شهید شدن باعث شد جهان از تباهی رهایی یابد؛ زیرا بیشتر کشورداران به دروغ فرمانروایی کرده اند. جان باختن تو راستی را تثبیت کرد و از نابودی رهاند.
پیام: بزرگداشت شهادت
◙ تو تنهاتر از شجاعت / در گوشه روشن وجدان تاریخ ایستادهای / به پاسداری از حقیقت / و صداقت
قلمرو زبانی: پاسداری: نگهبانی / صداقت: راستی / قلمرو ادبی: تنهاتر از شجاعت: جانبخشی / گوشه تاریخ: اضافه استعاری / وجدان تاریخ: اضافه استعاری (تاریخ همانند انسان وجدان دارد)
بازگردانی: تو تنها کسی هستی که به تنهایی در درازنای تاریخ ایستاد و به نگهبانی از حقیقت و راستی پرداخت. دیگر تاریخسازان همه در راه دروغ و کژی گام نهادند.
پیام: حقانیت امام حسین
◙ شیرین ترین لبخند / بر لبان اراده توست
قلمرو ادبی: شیرین ترین لبخند: حس آمیزی / لبان اراده: اضافه استعاری / لبخند، لب: تناسب
بازگردانی: عزم و اراده تو استوار و لبریز از شادابی است.
پیام: استواری عزم امام حسین
◙ چندان تناوری و بلند / که هنگام تماشا / کلاه از سر کودک عقل میافتد
قلمرو زبانی: تناور: تنومند، فربه، قوی جثه / قلمرو ادبی: کودک عقل: اضافه تشبیهی / کلاه از … میافتد: جانبخشی، کنایه از این که عقل توان شناخت تو را ندارد.
بازگردانی: روح تو به اندازهای بزرگ و بلندبالاست که خرد توان شناخت آن را ندارد.
پیام: ناتوانی خرد در شناخت امام
♣♣♣
◙ بر تالابی از خون خویش / در گذرگه تاریخ ایستادهای / با جامی از فرهنگ / و بشریّت رهگذار را میآشامانی / -هر کس را که تشنه شهادت است.
قلمرو زبانی: تالاب: آبگیر، برکه / قلمرو ادبی: گذرگه تاریخ: اضافه تشبیهی / جامی از فرهنگ: استعاره (فرهنگ مانند نوشیدنی است در جام تو)/ تشنه شهادت: اضافه استعاری / تشنه: کنایه از بسیار علاقه مند، خواستار / رهگذار: رهگذر، عبور کننده (هماوا؛ گزار: گزارنده؛ انجام دهنده)/ تلمیح به حدیث «و بذَل مُهجَتهُ فیِکَ لِیسْتنَقذَ عبِادکَ منَ الجَهالهَ و حَیرَه الضَّلاله.» (او، حسین (ع)، خونش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانیِ گمراهی نجات بخشد.)
بازگردانی: تو با شهادتت سبب شدی که مردم از نادانی برهند و از فرهنگ و دانش سیراب گردند. کسانی که خواهان شهید شدن اند.
پیام: شهادت امام حسین سبب فرهنگمند شدن مردم شد.
گوشواره عرش، مجموعه کامل شعرهای آیینی، سید علی موسوی گرمارودی
کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- مترادف و متضاد واژه «رفیع» را از متن درس بیابید. – = مرتفع / ≠حضیض
۲- از متن درس، برای نمودار زیر، گروه اسمی مناسب بیابید؛ سپس به کمک آن جاهای خالی را پرکنید.