برای تحلیل صرفی فعل به موارد زیر اشاره میکنیم
۱- زمان فعل [ماضی، مضارع، امر- …]
فعل ماضی: در عربی ۱۴ صیغه دارد و دارای یک ریشه سه حرفی است = ذَهَبَ
(ا، ت، ی، ن) نشانههای فعل مضارع است: یَذْهَبُ، یَذْهَبانِ.
امر حاضر از ۶ صیغه مخاطب مضارع ساخته میشود.
۲- صیغه فعل [غایب، مخاطب، متکلم]
صیغه: غائب، مخاطب، متکلم وحده و …. را صیغه فعل می گویند.
۳- ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید
ثلاثی: فعل ثلاثی بر دو نوع است. ۱) مجرد ۲) مزید
ثلاثی مجرد: فعلی که در باب نرفته است و از سه حرف تشکیل شده: ذَهَبَ، نصروا.
ثلاثی مزید: فعلی که در بابهای اِفْعال، تفعیل، مُفاعله و …. برود و از ۳ حرف بیشتر باشد: کَلَّمَ، یُنْزِلُ، اِسْتَخْرَجَ و ….
۴- معرب و مبنی
معرب: افعال مضارع به جز صیغه (۶ و ۱۲) معرب اند.
مبنی: فعلهای ماضی، فعلهای امر و صیغهی ۶ و ۱۲ مضارع، مبنی اند.
۵- لازم و متعدّی
فعل لازم: فعلی است که به «مفعول به» نیاز ندارد؛ مانند: جاءَ: آمد
فعل متعدی: فعلی که علاوه بر فاعل، «مفعول به» نیز دارد. کَتَبَ عَلیٌّ الدرسَ.
۶- معلوم و مجهول
معلوم: فعلی است که فاعل دارد. مانند: کَتَبَ عَلیٌّ الدرسَ.
مجهول: فعلی است که به جای فاعل، نایب فاعل دارد؛ مانند: کُتِبَ الدرسُ
فعل مجهول در ماضی: عین الفعل آن کسره میگیرد و حروف متحرّک قبل از آن ضمه.
(غسَلَ: شست / غُسِل: شسته شد ) (خلَقَ: آفرید / خُلقَ: آفریده شد)
فعل مجهول در مضارع: عین الفعل آن فتحه میگیرد و حرف مضارع ضمه.
(یغسُلُ: میشوید/ یغسَلُ: شسته میشود) ( یخلُقُ: میآفریند / یخلَقُ: آفریده میشود)
شیوه مجهول کردن در فارسی
در زبان فارسی برای مجهول کردن فعل از مشتقات مصدر «شدن» استفاده میشود؛ مثال:
زد: زده شد / میزند: زده میشود / دید: دیده شد / میبیند: دیده میشود
در جمله دارای فعل معلوم، فاعل معلوم است؛ ولی در جمله دارای فعل مجهول، فاعل ناشناس میباشد؛ یعنی حذف شده است.
در جمله «نگهبان در را گشود.» میدانیم فاعل نگهبان است؛ ولی در جمله «در گشوده شد.» فاعل نامشخص است.
کتبَ: نوشت | کُتِبَ: نوشته شد | یَکتبُ: مینویسد | یُکتَبُ: نوشته میشود |
ضَرَبَ: زد | ضُرِبَ: زده شد | یَضربُ: میزند | یُضرَبُ: زده میشود |
عرَّفَ: شناساند | عُرِّفَ: شناسانده شد | یُعرّفُ: میشناساند | یُعَرّفُ: شناسانده میشود |
أنزَلَ: فرو فرستاد | أُنزِلَ: فروفرستاده شد | یُنزِلُ: فرومیفرستد | یُنزَلُ: فرو فرستاده میشود |
استَخدَمَ: به کار گرفت | اُستُخدِمَ: به کار گرفته شد | یَستخدِمُ: به کار میگیرد | یُستخدَمُ: به کار گرفته میشود |
بعد از فعل مجهول «نایب فاعل» میآید. نایب فاعل مانند فاعل مرفوع است؛ فقط فعل های متعدی مجهول میشوند.
فعل عربی در یک نگاه
برای تحلیل صرفی حرف باید به موارد زیر اشاره کنیم
حروف دو دسته میشوند: غیرعامل و عامل
۱- حروف غیرعامل
حروفی اند که عمل و تغییری را از حیث اعراب (رفع و نصب و جر و جزم) در کلمه یا جمله پس از خود ایجاد نمیکنند. حروف غیرعامل دارای انواع مختلفی به قرار زیرند:
الف) حروف عطف: حروفی اند که برای پیوند دادن بین دو کلمه یا دو عبارت یا دو جمله که از نظر قواعد نحوی مشابه اند میان آنها واقع میشوند.
این حروف عبارتند از: واو، فاء، ثمّ، أو، أم، لکنْ، بَل، لا.
ب) حروف استقبال: سین (برای آینده نزدیک) و سوف (برای آینده دور) مانند: وسیعلمُ الذین ظلموا أیّ منقلبٍ ینقلِبونَ / سوفَ یعلمونَ.
ج) حروف استفهام: (أ) «هل» که بر دو جمله فعلیه و اسمیه وارد میشود چه در نفی و چه در اثبات مانند: ألمَ تعلَمْ؟ / أصلاتُکَ تأمرُکَ أنْ نترُکَ ما یعبُدُ آباؤنا؟
د) حروف نفی: لا: أکثرُهم لا یعقِلون؛ ما: و ما قَتلوهُ یقیناً.
گوشزد: برخی از حروف مبنی بر ضمه و برخی مبنی بر فتحه و برخی مبنی بر کسره و برخی دیگر مبنی بر سکون اند.
مانند: حیثُ: مبنی بر ضمه. ثمَّ: مبنی بر فتحه. / لـِ: مبنی بر کسره. / مِنْ: مبنی بر سکون.
۲– حروف عامل
حروفی اند که عمل و تغییری را از حیث اعراب (رفع و نصب و جر و جزم) در کلمه یا جمله پس از خود ایجاد میکنند. حروف عامل دارای انواع مختلفی به قرار زیرند:
الف) حروف جار: حروفی هستند که پیش از اسم آمده و باعث جر آنها میگردند مانند: واللهُ علی کل ِّشیءٍ قدیرٌ.
حروف جر عبارتند از: مِنْ، باء، لام، واو، مُذْ، مُنْذُ، رُبَّ، حتّی، الی، فی، عنْ، علی.
«مِنْ (از)، فی(در)، إلیَ(به، به سوی، تا)، عَلیَ(بر، رویِ)، بِ (به وسیلۀ، در)، لِـ (برای، از آنِ (مالِ)، داشتن)، عَنْ(از، دربارۀ)، کَـ (مانندِ)»
ب) حروف ناصب: حروفی هستند که قبل از فعل مضارع درآمده و باعث نصب آن میشوند.
حروف ناصب عبارتند از: أنْ، لَنْ، کَی، إذَن، (لـِ) و (حتّی).
مانند: لَنْ تنالوا البرَّ حتّی تنفِقوا مما تحبون.
ج) حروف جازم: حروفی هستند که پیش از فعل آمده و باعث جزم آنها میشوند.
حروف جازم عبارتند از: لَمْ، لَمّا، لام امر، لای نهی، إنْ شرطی(اگر).، مَنْ(هرکس)، ما(هرچه)،
مثال: مَنْ یجتَهِدْ یصِلْ الی مایرید. [إن، مَن، ما: دو فعل را جزم می دهند]
د) حروف مشبهه بالفعل: حروفی هستند که در ابتدای جملات اسمیه درآمده؛ اسم خود را منصوب و خبر خود را مرفوع می نماید، مانند: إنّ اللهَ سمیعٌ علیمٌ.
حروف مشبهه بالفعل عبارتند از: إنَّ، أنَّ، کأنَّ، لکنَّ، لَیْتَ، لَعَلّ.