سعید

آموزه هفتم: آداب نیکان

آورده­ اند که شیخ جنید بغدادی از عارفان قرن سوم هجری از شهر بیرون رفت و مریدان از پی او ‌می‌رفتند. شیخ از احوال بهلول پرسید. مریدان گفتند: «او مرد دیوانه‌ای است و تو را با او چه کار؟» گفت: «او را طلب کنید که مرا با او کار است.» او را در صحرا یافتند و شیخ را پیش او بردند. شیخ سلام کرد؛ بهلول جواب سلام او را داد. فرمود: «تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد ‌می‌کنی؟» عرض کرد: «آری.» بهلول فرمود: «باری طعام خوردن خود را ‌می‌دانی؟» عرض کرد «اول بسم الله ‌می‌گویم از پیش خود ‌می‌خورم. لقمه کوچک بر‌می‌دارم.» بهلول برخاست و فرمود: «تو ‌می‌خواهی مرشد خلق باشی، در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی؟» و به راه خود رفت. پس مریدان شیخ را گفتند: «یا شیخ، این مرد دیوانه است.»

دانش زبانی: آورده­ اند: حکایت کرده‌اند / شیخ: پیر / مرید: شاگرد، سرسپرده / از پی: به دنبال / «را» در «تو را با او چه کار»: دارندگی / ارشاد: راهنمایی / فرمودن: (بن ماضی: فرمود؛ بن مضارع: فرما) / باری: به هر روی / برخاستن: بلندشدن (بن ماضی: برخاست؛ بن مضارع: برخیز) (هم آوا: خواستن: طلبیدن)/ مرشد: هدایت کننده، راهنما / خلق: مردم / «را» در «شیخ را گفتند»: به معنای «به» / قلمرو ادبی:

بازگردانی: حکایت کرده‌اند که شیخ جنید بغدادی از عارفان قرن سوم هجری از شهر بیرون رفت و شاگردانش دنبال او ‌می‌رفتند. شیخ از احوال بهلول پرسید. شاگردانش گفتند: «او مرد دیوانه‌ای است و تو با او چه کار داری؟» گفت: «او را پیدا کنید که من با او کار دارم.» او را در صحرا یافتند و شیخ را پیش او بردند. شیخ سلام کرد؛ بهلول جواب سلام او را داد. فرمود: «تویی شیخ بغداد که مردم را راهنمایی ‌می‌کنی؟» عرض کرد: «آری.» بهلول فرمود: «خُب آداب غذا خوردن خود را ‌می‌دانی؟» عرض کرد «اول بسم الله ‌می‌گویم از جلوی خودم ‌می‌خورم. لقمه کوچک بر‌می‌دارم.» بهلول برخاست و فرمود: «تو ‌می‌خواهی راهنمای مردم باشی، در صورتی که هنوز آیین طعام خوردن خودت را نمی‌دانی؟» و به راه خود رفت. پس شاگردان به شیخ گفتند: «ای شیخ، این مرد دیوانه است.»

شیخ در پی او روان شد و گفت مرا با او کار است. چون بهلول به ویرانه‌ای رسید بازنشست. جنید به او رسید. بهلول پرسید: «آیا سخن گفتن خود را ‌می‌دانی؟» عرض کرد: «آری، به قدر ‌می‌گویم و بی موقع و بی حساب نمی‌گویم. به قدر فهم مستمعان می‌گویم و …» بهلول گفت: «چه جای طعام خوردن که سخن گفتن هم نمی‌دانی!» پس برخاست و برفت.

دانش زبانی: روان: رونده، روانه / بازنشست: نشست / قدر: اندازه (هم آوا: غدر: نابکاری، خیانت) / بی حساب: بی اندازه، زیاد / مستمع: شنونده / طعام: خوراک/ برخاست: بلند شد (بن ماضی: برخاست؛ بن مضارع: برخیز) / قلمرو ادبی:

بازگردانی: شیخ در پی او روان شد و گفت من با او کار دارم. هنگامی که بهلول به ویرانه‌ای رسید نشست. جنید به او رسید. بهلول پرسید: «آیا ‌می‌دانی چگونه سخن بگویی؟» عرض کرد: «آری، به اندازه ‌می‌گویم و بی موقع و بی‌حساب سخن نمی‌گویم. به اندازه فهم شنوندگان می‌گویم و …» بهلول گفت: «چه جای غذاخوردن که سخن گفتن هم بلد نیستی!» پس بلند شد و رفت.

جنید باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت: «تو از من چه ‌می‌خواهی؛ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی! باری آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟» عرض کرد: آری می‌دانم. پس آنچه آداب خوابیدن بود که از حضرت رسول رسیده بود، بیان کرد. بهلول گفت: «فهمیدم که آداب خوابیدن هم نمی‌دانی.» خواست برخیزد. جنید دامنش بگرفت و گفت: «من نمی‌دانم تو از بهر خدا مرا بیاموز

دانش زبانی: خواستن: طلبیدن / طعام: خوراک، غذا / باری: به هر صورت / آداب: مراسم، آیین / برخاستن: بلندشدن (بن ماضی: برخاست؛ بن مضارع: برخیز) (هم آوا: خواستن: طلبیدن) / از بهر: برای / آموختن را: یاد دادن (بن ماضی: آموخت؛ بن مضارع: آموز)/ «را» در «مرا»: به معنای «به» / دانش ادبی: دامن کسی را گرفتن: متوسل شدن، درخواست یاری

بازگردانی: جنید باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت: «تو از من چه ‌می‌خواهی؛ تو که آداب غذا خوردن و حرف زدن خودت را نمی‌دانی! به هر صورت آیا آداب خوابیدن خودت را می‌دانی؟» عرض کرد: آری می‌دانم. پس آنچه آداب خوابیدن بود که از حضرت رسول رسیده بود، بیان کرد. بهلول گفت: «فهمیدم که آداب خوابیدن هم نمی‌دانی.» خواست بلند شود. جنید به او متوسل شد و گفت: «من نمی‌دانم تو به خاطر خدا به من یاد بده.»

گفت: «تو دعوی دانایی می­کردی؛ اکنون که به نادانی خود معترف شدی، تو را بیاموزم. بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این‌ گونه آداب به جای بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. در سخن گفتن نیز باید اول دل پاک باشد و نیّت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدا باشد وگرنه سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد و در آداب خواب، اصل این است که در دل تو بغض و کینه و حسد مسلمانان نباشد و در ذکر حق باشی تا به خواب روی.» جنید دست بهلول را  بوسید و او را دعا کرد.

دانش زبانی: دعوی: ادّعا / معترف شدن: اعتراف کردن / باید: «فعل» به معنای لازم است. (بن ماضی: بایست؛ بن مضارع: بای) / حرام را: برای کار حرام/  رضا: خرسندی / خاموشی: سکوت / بغض: کینه، دشمنی / حسد: رشک / ذکر: یادکرد / دعا کرد: از خدا چیزی برای او طلبید / دانش ادبی: صد: مجاز از بسیار

بازگردانی: گفت: «تو ادعای دانایی می‌کردی؛ حالا که به نادانی خودت اعتراف کردی، به تو یاد می دهم. بدان که اینها که تو گفتی هیچ کدام چندان مهم نیست. اصل در خوردن آن است که لقمه حلال باشد و اگر برای لقمه حرام از این‌ گونه آداب صدبار انجام دهی، سودی ندارد و سبب تاریکی دل شما می‌شود. در سخن گفتن نیز باید اول دلت را پاک کنی و نیّتت را درست کنی و این گفتن هم برای رضای خدا باشد وگرنه سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر است. در آداب خواب، اصل این است که در دل تو دشمنی و کینه و حسد مسلمانان نباشد و در ذکر حق باشی تا هنگامی که به خواب می روی.» جنید دست بهلول را  بوسید و او را دعا کرد.

جامع التمثیل؛ محمّد حبله رودی 

انسان، فناوری، اخلاق

علم و دانش و دستاوردهای جدید علمی پیوسته چهره جهان و چگونگی زیست انسان را دگرگون می­سازد. بشر به کمک عقل و استعداد خدادادی خویش تلاش می‌کند تا ابزاری پدید آورد که رنج زندگی را کم کند و بر آسایش آن بیفزاید.

روزگاری چرتکه، چاپار، پیک، پرنده نامه­رسان و اسطرلاب در جامعه و محیط زندگی اجتماعی نقش داشتند. امروزه این ابزارها کارایی ندارند. اکنون عصر چیرگی ماشین و رایانه و به طور کلی روزگار تسلط دستاوردهای علمی و فناورانه بر تار و پود زندگی بشر است.

انسان موجودی اجتماعی است و هر جامعه‌ای در سرزمین ویژه‌ای، دین، زبان، اخلاق و آداب و هنجارهای فرهنگی و سنت­های اقتصادی باورها و ارزش­های خاصّی دارد. افراد جامع در برخوردها و دادوستدها پایبند به آن اعتقادات و هنجارهای اخلاقی و آداب اجتماعی‌اند.

دانش زبانی: دستاورد: نتیجه، پیامد / زیست: حیات / خدادادی: خدابخشیده / افزودن: اضافه کردن (بن ماضی: افزود؛ بن مضارع: افزا)/ چرتکه: ابزاری برای جمع و تفریق / چاپار: پست / پیک: نامه‌بر/ اسطرلاب: ستاره یاب، ابزاری که دانشمندان علم ستاره شناسی در روزگار قدیم برای تعیین وضعیت ستارگان از آن استفاده می کردند / کارایی: سودمندی، بهره وری، بازده / ماشین: دستگاه / فناورانه: مربوط به تکنولوژی / آداب: آیین / هنجار: قانون / سنّت­: رسم / خاص: ویژه / دادوستد: خریدوفروش / دانش ادبی: چهره جهان: اضافه استعاری (جهان مانند انسانی است که چهره دارد.)/ تار و پود زندگی: اضافه استعاری (زندگی مانند قالی زیبایی است که تار و پود دارد.) / پایبند: کنایه از متعهد

خانواده کوچکترین بخش اجتماع است و برای خود هنجار و حریم و قانون و آدابی دارد. اهل هر خانواده متناسب با آن آداب و معیارهای اخلاقی تربیت می­شوند و حریم و حرمت یکدیگر و اجتماع را پاس می­دارند. هر کس به آسانی نمی­تواند حصار خانواده را فروبریزد و وارد فضای پاک و امن آن بشود.

دانش زبانی: حریم: محدوده، حیطه، قلمرو / حرمت: ارجمندی / پاس داشتن: پاسبانی کردن / حصار: پرچین، دیوار / دانش ادبی: حصار خانواده: اضافه استعاری (خانواده مانند کاخی است که حصار دارد.)

پیام: پاسداشت خانواده

یکی از آسیب­های جدی جامعه ماشینی و آراسته به علم و فن، استفاده نابجا و نسنجیده از امکاناتی است که فراهم آمده است. گویی هر یک ابزاری شده‌اند تا ما را از هویّت اصلی خویش دور سازند. شکستن شکوه و حرمت انسانی و کم رنگ شدن آداب و اخلاق، رهاورد تمدّن ماشینی و علم­زده غرب است.

دانش زبانی: آراسته: نظم یافته / نابجا: نادرست و بی جا / نسنجیده: نااندیشیده / هویت: چِبود، چیستی / شکوه: عظمت / رهاورد: ارمغان، سوغات / علم­زده: بهره نادرست از دانش برده / دانش ادبی:

پیام: دوری از علم زدگی و ماشینی شدن زندگی

رایانه، اینترنت، تلفن همراه و دیگر تولیدات علمی از مظاهر آفرینشگری انسان، این بنده ضعیف خداوند است. اینترنت پنجره‌ای است رو به جهان بیرون، پنجره­ای باز به هر سمت و سو که ممکن است منظره­ای سرسبز و روح­انگیز از جلوه جمال پروردگار را نشان دهد یا فضایی طوفان­خیز و پر گل و لای را پیش چشم آورد و بوی ناخوش آن فضای ذهن شما را فرابگیرد.

دانش زبانی: مظاهر: نمود، نشانه / آفرینشگری: خلاقیت / روح­انگیز: دل انگیز، دلنشین / جلوه: خودنمایی / جمال: زیبایی / دانش ادبی: اینترنت پنجره‌ای است: تشبیه (اینترنت مانند پنجره‌ای است)

پیام: بهره بری درست از فناوری

علم و فن و همه آنچه از رهاورد دانش بشری پدید می­آیند، زمانی مفیدند که در راه خدمت به پیشرفت خلق خدا به کار گرفته شوند و انسان را در مسیر کمال و رسیدن به اخلاق متعالی کمک کنند، وگرنه ابزاری برای به پوچی و نابودی کشاندن بشر به شمار می­آیند و سبب غفلت و اسارت انسان می­شوند.

دانش زبانی: رهاورد: ارمغان، سوغات / خلق: مردم / مسیر: راه / کمال: کامل شدن / متعالی: والا/ غفلت: نادانی / اسارت: بندگی / دانش ادبی:

پیام: بهره بری نادرست از فناوری سبب نابودی بشر می شود.

امروزه که دشمنان این ملت از راه این ابزارها جنگ نرم را بی‌هیاهو آغاز کرده‌اند تا غوغایی بیافرینند، اگر کاربران اینترنت و فناوری جدید به اخلاق علمی و فضایل انسانی آراسته نشوند و حریم قانون و دین و هنجارهای اخلاقی فرهنگی و آداب جوانمردی را رعایت نکنند، این ابزارها همچون بمب ویرانگری خواهند شد در هر خانواده؛ بنابراین اخلاق رایانه‌ای یا فناورانه بیانگر پایبندی ما به اخلاق فردی و ارزش­های اجتماعی و رعایت حقوق دیگران است.

دانش زبانی: هیاهو: خروش، سروصدا / غوغایی: خروش، سروصدا / فضایل: ج فضیلت / آراستن: زینت دادن (بن ماضی: آراست؛ بن مضارع: آرا) / هنجار: قانون، قاعده/ بیانگر: بیان کننده / دانش ادبی: جنگ نرم: حس‌آمیزی (امروزه به اقدامات روانی و تبلیغاتی که در مورد هدف خاصی صورت می گیرد جنگ نرم گفته می شود و برخلاف جنگ سخت در آن است تسلیحات نظامی اصلاً استفاده نمی‌شود) / همچون بمب ویرانگر: تشبیه / پایبندی: کنایه از تعهد

پیام: پایبندی به قانون و اخلاق

خودارزیابی

– آیین خوردن، سخن گفتن و خوابیدن را به جنید آموخت.

-یکی از آسیب­های جدی جامعه ماشینی و آراسته به علم و فن، استفاده نابجا و نسنجیده از امکاناتی است که فراهم آمده است.

– بهترین زمان سخن گفتن وقتی است که ما از موضوع آگاهی داشته باشیم و شنونده نیز آماده پذیرش باشد.

دانش زبانی: گروه اسمی

به جمله های زیر، توجّه کنید.

◙ مرد توانگر، ثروتش را به نیازمندان بخشید.

◙ محمّد، خانه جدیدش را ساخت.

◙ پسرک، شیرینی را به خواهر کوچکش داد.

اجزای جمله‌های بالا در جدول زیر آمده است.

نهادمفعولنشانه مفعولنشانه متمّممتمّمفعل
مرد توانگرثروتشرابهنیازمندانبخشید
محمّدخانه جدیدش     راساخت
پسرکشیرینیرابه     خواهر کوچکشداد

آموختیم که یکی از ارکان جمله، گروه اسمی است. گروه اسمی می­ تواند یک واژه یا بیشتر باشد. در جملات بالا برخی از اسم­ها که در جایگاه نهاد، مفعول و متمّم، به کار رفته‌اند، گسترش یافته‌اند. در جمله اوّل اسم «مرد» با واژه «توانگر» همراه شده است. مهم­ترین جزءِ گروه اسمی، «هسته» آن است. هسته گروه، همان اسمی است که واژه­ها یا بخش­های دیگر به آن افزوده می­شوند. در نمونه زیر، هسته، به خوبی نشان داده شده است.

گروه اسمی
گفت و گو

– از این ابزار درست بهره ببریم. در مهمانی ها و کلاس درس یا نشست های همگانی با گوشی خود کار نکنیم مگر در هنگام ضرورت. عمر خود را با وبگردی و گردش بی‌هدف در تارنماها تباه نکنیم.

– هر دو متن نثرند. یکی درباره آیین زندگی و دیگری درباره آیین استفاده از تلفن همراه، نوآوری و فناوری. متن نخست کهنه و قدیمی است. واژه‌ها و عبارت‌های کهن دارد؛ ولی متن دوم امروزی و به زبان معیار فارسی است. نثر نخست دارای واژه‌های عربی بیشتر و نثر امروز دارای واژه‌های فرنگی است.

saeedjafari
jafarisaeed

فعّالیت‌های نوشتاری

بغدادی: اهل شهر بغداد؛ عارف: خداشناس؛ عرض کردن: گفتن؛ طعام: خوراک؛ بی‌موقع: بی‌وقت؛ حضرت: لقبی برای احترام است؛ معترف شدی: اعتراف کردی؛ فرع: غیر اصل؛ رضای خدا: خرسندی خدا؛ بغض: کینه، بد خواهی؛ ذکر: گفتن نام خدا در زیر لب؛ علمی: منسوب به علم؛ عقل: منطق، قوه تمییز انسان؛ استعداد: توانایی؛ جامعه: مجموعه‌ای که با هم زندگی می‌کنند؛ اجتماعی: جمعی؛ عصر: دوره؛ اعتقاد: باور؛ معیار: ملاک‌های ارزشیابی، سنجه؛ غرب: فرنگستان؛ فضا: هوا، جو؛ ذهن: خاطر، فکر؛ متعالی: والا؛ غفلت: ناآگاهی؛ غوغا: داد و فریاد؛ فضایل: برتری‌ها، خوبی‌ها؛ دعوی: ادعا کردن؛ دعا کرد: از خدا چیزی طلبید

۲- در متن زیر، گروه‌های اسمی را بیابید و هسته هر یک را مشخص کنید.

انسان، موجودی اجتماعی است و جامعه، هنجارهای فرهنگی، سنّت های اعتقادی و ارزش های خاصی دارد.

گروه‌های اسمی: انسان؛ هسته / موجودی اجتماعی؛ موجود: هسته / جامعه؛ هسته / هنجارهای فرهنگی؛ هنجار: هسته / سنّت‌های اعتقادی؛ سنت: هسته / ارزش‌های خاصی؛ ارزش: هسته

– برای متن نخست لحن داستانی مناسب است. خواندن این گونه متن­ها معمولاً با آهنگ نرم و کشش آوایی همراه است و برای دومی، لحن گزارشی.

در برخی از واژه ها، نشانه مد (~) به کار می رود؛ مانند «درآمد، آداب، الآن، قرآن، خوش آواز». این واژه ها و مشابه آنها را باید شناخت و به کاربرد نشانه «~» در آنها توجّه داشت. به کار نبردن نشانه «مد» در این گونه واژه ها، ابهام و اشکال ایجاد می کند؛ مانند:

مآل اندیش (عاقبت اندیش) ← مال اندیش (ثروت دوست)

در دسته ای دیگر از واژه ها نیز از گذاشتن نشانه «مد» بر روی آنها باید پرهیز کرد؛ مانند:

فرایند (فرآیند)  – پیشامد (پیش آمد)

دلارام (دلآرام) – همایش (همآیش)

پیمایش به بالا